در روزهای اخیر ویدئویی در شبکه های اجتماعی پخش شده است که نشان می دهد دختر جوانی در یک دعوا چاقو را در دست دارد. فرایند درگیر در این روند ، روزنامه نگار این اقدامات را نوعی شورش علیه سلطه مردان در سیستم اجتماعی توصیف می کند و تأکید می کند که ، از این نظر ، هلیا یک واکنش و عصیان علیه قتل رومینا است.
خاطره “رویداد کالبدشکافی” خبرنگار سرگرمی برای همه ، علیرضا خان ، به ماجرای سربریدن دختر جوانی به نام هلیا می پردازد که در روزهای اخیر شاهد آن بوده ایم.
“روزگاری ، پیر بوردیو ، جامعه شناس مشهور فرانسوی گفت که باید از کار علمی عصبانی بود و برای کنترل خشم باید کار علمی کرد.
جولان هلیان ، دختر كدراش اصفهان ، در مقابل یكی از كتابخانه های بزرگ پایتخت – كه به ناچار باید یك محوطه فرهنگی و مقدس باشد – خشمگین است كه ما باید برای كشف ریشه این اقدامات تلاش كنیم.
در تحلیل چرایی بروز چنین رفتاری از نوجوانان متولد دهه 1980 ، طی این دو یا سه روز ، سخنرانی هایی ایراد شد که معمولاً ساده و سطحی بودند. همانطور که شخصی گفت ، این رفتار مهم نیست ، زیرا برای جذب “دنبال کنندگان” در اینستاگرام است.
در یک نگاه ، این ممکن است به گرایش نوجوانان دختر با اعمال پرخاشگری ، خشونت ، نارسایی والدین ، ارزشهای ضعیف اخلاقی ، فاصله والدین و نوجوانان ، رها شدن نسل نسبتاً بزرگ شود. او بی میلی ، میل به اثبات خود و نشان دادن نوجوانان را توصیف کرد. اما این عوامل به طور مساوی در بین دختران و پسران وجود دارد و برای درک ریشه های خشونت توسط دختران نوجوان ، باید فاکتور یا عواملی خاص برای آن یافت.
از جمله مشکلات هلیا ، رفتاری است که وی برای همدلی با مردان و کسب “اعتبار مردانه” از آن استفاده می کند. از خشونت کلامی و جسمی گرفته تا کلمات و توهین هایی که به کار می برد و سرانجام شلاق زدن و جستجوی حریف. این اقدامات ، به معنای عمیق تر ، نوعی واکنش به جو مردسالار-مردسالار موجود است ، نوعی عصیان علیه سلطه مردانه بر سیستم اجتماعی. سلطه مردانی که حقارت زنان را وادار می کنند ، به دلایل و دلایلی رنگارنگ ، و نوجوانان امروزی ، به زبانهای ناشناخته برای بسیاری از روشنفکران ما ، دائماً با آن روبرو می شوند.
از این نظر ، سرنوشت هلیا یک واکنش و عصیان در برابر قتل رومینا است. داسی که گردن رومینا 13 ساله را در نیمه شب از پایگاه مردسالار پاره کرد ، اکنون کلاه ایمنی نوجوان خود را سلب کرده و مردان را به مصونیت مرد در برابر یک جامعه مردسالار تشبیه کرده است.
افراد صرفاً دختر یا پسر به دنیا نمی آیند (از نظر رفتاری غیرجنسی) ، بلکه رفتارهای زنانه و مردانه را می آموزند. دختران یاد می گیرند که مهربان ، خوش قلب باشند و پسرها نیز حقیر. اگر یکی از دو جنس ، پس از بلوغ ذهنی ، به این نتیجه برسد که از دست داده است ، می تواند در برابر این ضررها قیام کند. در جامعه مردسالار یا مردسالار ، زنان در برابر ناآرامی ها ، اعتراض ها و حتی ناآرامی های نمادین کاملاً آماده این قیام هستند. افزایش طلاق های مورد تقاضای زنان ، افزایش جرائم مربوط به زنان ، افزایش جرم ، بی نظمی ، اعتیاد در میان زنان از جمله ویژگی های این شورش علیه احساس حقارت است.
برخی از مردم دوست ندارند این واقعیت ها را بیان کنند ، اما در جامعه امروز شواهد و دلایل کافی برای آن وجود دارد. این واقعیت که تعداد مردان و دانشجویان برابر است ، نه تنها گواه برابری زنان و مردان است ، بلکه هنگامی که زنان فارغ التحصیل با مشاغل مردانه یا انحصار مردان روبرو می شوند ، وقتی زنان در خانواده تحت جسمی و جسمی قرار می گیرند ، احساس نابرابری می کنند. سو abuse استفاده کلامی. آنها وقتی زنان به طرق مختلف در جامعه مورد آزار و اذیت قرار می گیرند از خشونت استفاده می کنند ، تسلط مردان را احساس می کنند. اگر زنی بدون اجازه مرد اجازه خروج از کشور را نداشته باشد ، اگر رئیس فدراسیون ورزشی یا دانشجوی ریاضی یا حتی وزیر باشد ، احساس نابرابری و تسلط مردانه دارد. تعداد مدیران زن ، نمایندگان زنان ، زنان وزیر ، مدرسین ، فرمانداران و همچنین فرمانداران نمادی از حقارت زنان در سیستم اجتماعی است ، در سیستم مدیریت ، البته شبکه های اجتماعی و فضای مجازی نیز بر این چرخه نابرابری تأثیر می گذارد. تبادل نظر همچنین سرعت و شدت این احساس را افزایش می دهد ، به همین دلیل اعتراضات این نسل در مقایسه با نسل های گذشته تسریع می شود. اما فضای مجازی مقصر شماره یک این حادثه نیست.
متهم شماره 1 “مجموعه اقداماتي است كه در سطح اجتماعي ، از سيستم حاكم تا نظام اجتماعي ، احساس نابرابري ، حقارت زنان را توليد ، تقويت مي كند.”
انتهای پیام: