عمومی

دعوت به حکمت اساس دعوت پیامبران و امامان است

در اینجا می خواهم به اختصار به سه بعد امامت این بزرگواران اشاره کنم و نتیجه بگیرم.

ما جنبه ای از امام الهی داریم که هم در پیامبران بزرگ الهی و هم در ائمه ما وجود دارد. آنها واسطه فضل الهی و از نظر مذهب شیعه حجت خدا در زمین هستند. امام هستند، فارغ از اینکه امامان رسمی جامعه باشند یا نباشند.

وجه دیگر امامت عالمانه آنهاست که روایات آنها قرآن را نشان می دهد و از دین و فقه ما محافظت می کند. ما دین خود را از آن بزرگواران می گیریم. البته در جاهایی که نیاز به تدبر در آیات و اخبار باشد، بیشتر توجه می کنیم و به عقل خود تکیه می کنیم، اما در جایی که دین نظر دارد، شیعه، نظر حضرت علی (ع) هم امام است. جعفرصادق آنچه از او نقل شده می پذیرد.

وجه دیگر امامت تربیتی آنهاست که بر اساس سیر و سلوک آنها در زندگی می توانیم آنها را بت خود قرار دهیم و زندگی و مرگ خود را مرگ و زندگی محمد و آل محمد قرار دهیم. پیامبر ما و امامان ما با اخلاق و فرهیخته بودند و از هر جهت سعی داشتند اخلاق انسانی را به منصه ظهور برسانند. این اعمال و رفتار آنها برخی بر اساس دستورات الهی است و برخی بر این اساس است که ائمه اطهار(ع) مردمانی درستکار، شایسته و کامل هستند و عهده دار اعمال نیک هستند. اینها اعمالی است که معمولاً انبیا و خردمندان و متقیان وقتی در مقام عمل قرار می گیرند انجام می دهند.

اما باید متوجه باشیم که در زندگی خود جنبه انسانی و حکیمانه ای داریم که عقل و دانش خودمان باید آن را بشناسد و بر اساس تعالیم قرآن و ائمه اطهار علیهم السلام و با استناد به عقل و عرف عمل کند. به آرامی این سؤال یک جنبه نظری دارد که اعتبار و ارزش عقل ماست و ما به عنوان شیعه برای این عقل ارزش قائلیم و گاه به آن عقل نظری می گویند. دیگری هوش عملی است، یعنی ما از هوش خود برای تشخیص خوب و بد استفاده می کنیم. این بخش، هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ عملی، جنبه مهمی از زندگی ذهنی و فعالیت های روزانه ما را تشکیل می دهد. البته منشأ عملی در واقع نظر و دلیل است، اما مبتنی بر عمل است.

نام بخشی از عقل نظری و خروجی آن به معنای فوق را می توان «حکمت» نامید، چیزی که خداوند داده است، مانند هر چیز دیگری (همانطور که به لقمان: و قد اطینا القمان الحکمة) و در قرآن داده است. یک a، حکمت تورات و کتاب مقدس، یکسان نیستند. «و کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به او خواهد آموخت».

در زمینه حکمت عملی می توان به عنوان «خیر» اشاره کرد که علاوه بر انجام اعمال شرعی و دینی، علاوه بر توصیه های صریح شرع، ما را به «خیر» دعوت می کند، مصادیق بارزی که به آن می شناسیم. ; چه خوب.. در هر صورت ممکن است در برخی موضوعات آیات و روایات روشنی نداشته باشیم یا اقداماتی انجام شود که در آن زمان رایج و مرسوم نبوده اما بعداً آشکار شده است و باید بفهمیم. خوبی و خوبی آنها با خود ماست. هوش و بر اساس آن عمل کنید. قرآن و ائمه ما در آیات و اخبار و اعمال خود ما را به کار نیک دعوت می کنند. در کنار خوب، شاید وقتی کلی از «عملوا صالحه» یاد می کند، بتوان گفت شبیه «وفلوا الخیر» است.

هر چند خداوند از ما خواسته است که وظایف الهی خود را انجام دهیم، اما از ما نیز خواسته است که به چشم انسانی به آن بنگریم و آنچه را که فکر می کنیم عملی نیکو و صالح است متوجه شویم.

شاید به نظر شما این باشد که تقوا در درجه اول عبادت دینی است و البته اینطور است، اما وقتی خداوند به پیامبرانش می فرماید: مواردی از اعمال صالح را ذکر می کند و مواردی را به عنوان حسنات به عهده بندگانش می گذارد.

در زمینه وظایف اجتماع، آیه زیر یکی از بهترین آیات خداوند است. «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَکِ الْمِوْلَنَکِ 10 و 10 عَنَکُمِ الْمُرُونَ». این که مخاطب امام باشد یا دیگران یا هر دو دعوت خوبی است.

در مرحله اول وظیفه این برگزیدگان دعوت به خیر است. سوال این است:

دعوت به «نه» چیست؟

شاید استفاده از کلمه «خیر» به معنای بهترین، بیانگر این باشد که خداوند به قضاوت مردم در امر خیر احترام می گذارد و قطعاً در این زمینه راهنمایی دارد.

به دنبال او، دعوت “مشهور” را ذکر می کند، در مورد اجتناب از “امتناع” صحبت می کند. در اینجا نیز به صراحت به ذکر مصادیق نمی پردازد، و این نیز به این معناست که خداوند نوع «معروف» را ستوده و آن را به پرهیز از «بد» فرا خوانده است، همان گونه که به کلمه «خوب» اشاره می کند. سپس ملتی را که «خیر» و «خیر» می کند و از بدی دوری می کند، امتی رستگار و سعادتمند می داند.

حداقل در یک مورد دیگر در قرآن به دعوت و انجام «خیر» اشاره شده است. در آنجا از عمل به دستورات دینی اسلام صحبت کرد و در مرحله بعد از «وفلوا الخیر» یاد کرد. در هر دو آیه «فلاح» را نتیجه این عمل دانسته اند. ای کسانی که ایمان آورده اید رکوع کنید و سجده کنید و پروردگارتان را بندگی کنید و نیکی کنید باشد که رستگار شوید (حج: 77). جدا كردن خير از سجده و سجده و عبادت ممكن است به اين معنا باشد كه خير مستقل از عبادت است و مصداق تكليف متمايز الهي براي مؤمنان است. نیکی کن

امام علي در نهج البلاغه در باره آين ايت كه «وافعلو الخير» مي گويد. “

امام تأکید می کند که انجام نیکی و انجام آن بسیار مهم است. نباید به کوچکی و بزرگی آن نگاه کرد، در واقع نباید یک کار نیک را تحقیر کرد. کوچک بزرگ است و کوچک زیاد. هیچ کس نمی تواند مسئولیت انجام یک کار خیر را از روی دوش او بردارد و به او بگوید این کار را انجام دهد.

برخی از ما فکر می کنیم که تمام اعمالی که انجام می دهیم فقط باید اعمالی باشد که مصداق بارز آیه و داستان باشد. البته اینطور نیست. این تصور منجر به این می شود که ما نسبت به کارهای خوب در جامعه احساس مسئولیت نمی کنیم، آن را برای رفاه خود کافی می دانیم. در این میان خداوند یکی از پایه های سعادت را حاصل انجام کار خیر می داند.

نمونه ای از سوءتفاهم ما از انفاق این است که معتقدیم وقف فقط برای امور دینی صحیح است و به همین دلیل نود درصد کمک های ما برای امور مذهبی است. در ضمن دعوت عام به خیر یعنی اینکه معنای خیر را وسیعتر بفهمیم و وقتی هدیه می دهیم دامنه هدیه را وسیعتر ببینیم. یکی از کارهای او وقف کتابخانه و دانشگاه است که کمتر به آن می پردازیم و بیشتر به مسجد و حسینیه و آثار مذهبی می پردازیم. البته بسیاری از مؤمنان به مشکل غسالخانه و ساختن پل نیز توجه داشته اند، اما در مجموع بیشتر موقوفات خود را در امور علنی دینی حفظ می کنند.

به هر حال جامعه دینی جهان به ویژه مؤمنان مسلمان در این زمینه کوتاهی می کنند و اساساً در درک فکری خود از حسنات و اعمال نیک صحیح هستند. اگر دیدگاه دینی را تعریف کنیم، باید اشاره کنیم که آثار انسانی از مصادیق مهم کار دینی است. اگر این گونه نگاه نکنیم، باید فکر کنیم که دین ما را نسبت به برخی از اعمال صحیح هشدار می دهد و بخشی دیگر را عقل و آداب و رسوم پذیرفته شده و شرعی توصیه می کند. نتیجه عملی اینها هر چه باشد این است که رفاه و رستگاری جامعه نیز در گروه عفالوا الخیر است.

به نظر می رسد یکی از دلایل بی توجهی به امور صرفاً انسانی در جوامع که در همه ادیان و در واقع عقل و فطرت بشری مشترک است، این است که مسلمانان معتقدند همه خیرات فقط در موارد شرعی است. این یکی از دلایل عقب ماندگی جوامع اسلامی است.

6565