اهمیت حکم رهبری و نقش عباس صالحی در روزنامه اطلاعات
تا زمانی که موضوع گفتگو و مبانی فلسفی و معرفتی گفتگو را نشناسیم و درک نکنیم، رویکردی سطحی و حتی مبتذل ژورنالیستی به گفتگو خواهیم داشت. وقتی گروههای ما به اهمیت و فضیلت گفتوگو پی ببرند، جنبههای روانشناختی، فلسفی و معرفتشناختی آن را درک کنند، آنگاه میتوانیم بستر گفتگو را فراهم کنیم. تا زمانی که تقابل های جناحی-سیاسی از طریق گفت و گو وجود دارد و گام هایی برداشته می شود، همه کسانی که بر گفت وگو اصرار دارند عملاً از منطق گفتگو پیروی می کنند، چرا مقابله با ضرورت، آرایش ضد گفت و گو می دهد. آنها از آنها پیروی می کنند، ما می توانیم. ناگفته نماند که ما تطبیق پذیری و پتانسیل گفتگو را درک می کنیم.
این پیام بر اهمیت کثرت گرایی در جامعه تاکید می کند. متاسفانه ما با هر دو فاصله داریم. من به هیچ جناحی اعتقاد ندارم که بگوید من کثرت گرا هستم. همه جناح ها را از نزدیک می شناسم و دیده ام که می توانند بگویند اما بهانه ای است که منوی سیاسی و گروهی خود را بگیرند. درک محتوا و پیام رهبری، در واقع، نیازمند ماهیت و تفکر فراجنسیتی است.
این تفکر کثرت گرایانه اصلاً با جناح سازگار نیست. البته در شرایط خاصی ممکن است با جناح سازگار باشد. من نمی گویم هیچ کس نباید جناحی داشته باشد، اما درک کنید که ما در جامعه نه تنها با «فرایند جدایی» مواجه هستیم، بلکه با «رویه تحکیم و وحدت» نیز روبرو هستیم. جامعه فقط با تقسیم بندی های گروهی-سیاسی نمی تواند جلو برود. ما نمیتوانیم از این تقسیمبندیها تنها به نام میل به حفظ کثرتگرایی استفاده کنیم.
ما علاوه بر تکثر، «وحدت» هم می خواهیم. یعنی علیرغم اینکه باید گروه های متکثر را بشناسیم، باید آنها را به خاطر داشتن چیزی به نام وحدت مجازات کنیم، آن وحدت را تعریف کنیم. در پیام رهبری به سخنان کسانی اشاره شده است که جز این روزنامه، شاید دیگر روزنامه های مشابه، صندلی وحدت، نظام، انقلاب ندارند. بنابراین بحث ها را به بحث های سیاسی تقلیل ندهیم، سعی کنیم از بحث های خوب تکثر، وحدت و گفتگو دام گروهی نکشیم. این حرف من است.
تاریخ، کار و گذشته مردم معلوم است. متأسفانه گذشته مردم ما را به اینجا رسانده است. یعنی اگر انقلاب، جامعه، چهره کثرت گرایی جامعه را می فهمیدند، این روز ما نبود. در چه دوره ای می دانید که آقایان حکومت می کنند چقدر می توانند فضا را یکدست کنند و حالا از همگنی انزجار می خواهند؟ بحث کرده ام و نوشته ام که متأسفانه همیشه همین چیزها را دیده ایم. زمانی تلاش کردند قانونگذار و مجریه را با هم متحد کنند و زمانی با سایر مراجع.
مشکل اینجاست که ما هنوز محتوا و روح این قضاوت را درک نکرده ایم، در جایی نمی بینیم که چنین برداشتی حاصل شده باشد. پس من از کجا بفهمم که چنین تفکر یا جریانی پیش پا افتاده است؟ کجا باید نگاه کنم؟! آیا باید در رادیو یا تلویزیون جستجو کنم؟ کدام روزنامه؟ واقعیت این است که ما به بافت و ماهیت جامعه، لزوم توجه به انقلاب، تکثر، وحدت، گفت وگو در عین حال عمل نکرده ایم. حال وقتی عده ای با این تصمیم می خواهند باب گفتگو را باز کنند، باید توجه داشته باشند که مبانی فلسفی و معرفتی گفتگو چیست.
مبنای فلسفی آن این است که حقیقت یکی است. یعنی بیرون از من حقیقت هست، ولی علم نسبی است; بنابراین ممکن است دانش ما اشتباه باشد. اما از آنجایی که حقیقت خارج از ما وجود دارد، و دانش نسبی است، دانش به همان میزان حقیقت ندارد. پس باید حرف بزنیم تا به آن حقیقت فراتر از دانش خود برسیم. این به ما بستگی دارد که بپذیریم ممکن است اشتباه کنیم، باید خودمان را متقاعد کنیم تا اینکه بخواهیم دیگران را متقاعد کنیم، زیرا ممکن است در دانش ما اشتباه باشد.
کدوم گروه اینطوریه؟! کدام گروه اعتراف می کند که رسیدن به حقیقتی فراتر از علم دیگران ممکن است در علم و ادراک و گفت و گو اشتباه کند؟ من واقعا آن را نمی بینم. شاید یک بازی باشد اما واقعیت این است که این بازی ها من را راضی نمی کند. آمادگی روانی، اخلاقی و حتی دقیق مستلزم این است که فرد متوجه شود که در اینجا می تواند اشتباه کند. و با این ذهنیت که ممکن است اشتباه کند، وارد گفت و گو می شود که اگر منطق، قضاوت، عقل بالاتری را بپذیرد، بتواند بر علم خودش تأکید کند.
من سال هاست که با آقای صالحی ملاقات دارم. زمانی که ایشان سردبیر مجلهای در قم بودند، زمانی که ایشان عضو هیئت امنای دانشگاه بکیرالعلوم بودند، مقالات و مقالاتی را پست میکردم، و همچنین یکی از اعضای هیئت امنای این دانشگاه هستم که: وی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. خوب آن خلق و خوی و تواضع و فروتنی و اطاعت و سواد فلسفی و آگاهی از مسئولیتشان واقعاً خاص و معروف بود. من چیزی نمیدانم که با متانت، فروتنی یا بصیرت او که برای چنین مسئولیتی لازم است مغایرت داشته باشد. یعنی واقعاً تعجب کردم که چه انتخاب خوبی است، اگر به من بگویند شما چه کسی را پیشنهاد می کنید، شاید به ذهنم خطور نکند که رهبری انگشت اتهام را به سمت این برادر عزیز بزنند.
من ایشان را از هر لحاظ می شناسم، بارها گفته ام زمانی که ایشان معاون فرهنگی وزارت فرهنگ بودند، جلساتی با هم داشتیم، ایشان واقعاً خوب و ظریف کار می کردند، مرتب در مورد کتاب بحث می کردند. در واقع، آنها تاکیداتی داشتند که دیگر نباید از تضاد منافع اجتناب کنند. وی با موافقت اعضای هیئت مدیره با مشارکت خود سازوکاری برای کنترل انتشار کتاب ایجاد کرد تا اگر در جریان نقد و بررسی کتاب اتفاقی افتاد، توسط کمیته تخصصی بررسی شود و اعضا بخوانند و قضاوت کنند. کتاب این کمیسیون های تخصصی همواره سعی کرده اند تا حد امکان درباره نویسنده قضاوت کنند.
هنوز هم او را به یاد دارم و بارها گفته ام که در حوزه فرهنگی بسیار موفق بود. ما در طول خدمت ایشان تماس زیادی نداشتیم. مگر از طریق این شورای فرهنگ عمومی. به هر حال ایشان رئیس این شورا بودند و من هم عضو واقعی این شورا بودم.
پیشنهاد من به ایشان این است که مشی مرحوم حجت الاسلام اخلاقی متوازن و همه جانبه مسلمین را دنبال کنند، اما در تعمیق و گسترش آن سیاست تلاش کنند. من فکر می کنم اگر تصمیم رهبری نشان دهنده توجه به سلایق مختلف و تکثر جامعه است به این دلیل است که جامعه ایران قطبی نیست، بلکه از نظر جامعه شناسی طیفی است. متأسفانه گروه های سیاسی متوجه این معنا نیستند، هر از چند گاهی می خواهند آن را بارگذاری کنند و به جامعه بدهند.
به آنها پیشنهاد می کنم به ماهیت جامعه ایرانی، زمینه، توجه بیشتری داشته باشند، به بحث «گفتگو» نه از نظر معنایی، بلکه ضرورت فلسفی، معرفتی-اجتماعی آن، به خواست خدا، توجه کنند. بگذار این روزنامه وسیله برخورد آراء و آزاداندیشی شود. اما به معنای واقعی نه صوری و ابزاری. افراد با عقاید مختلف باید در حین بحث در آنجا صحبت کنند و به کاستی ها و کاستی های خود پی ببرند. در واقع او در چارچوب صلح، عشق، دوستی، حفاظت از حقیقت، قرار نیست در این گفتگوها به کسی ظلم کند، گفتگو را قطع کند.
به گفته مک اینتایر، ما دو شر در دیالوگ داریم. یکی «قطع» و دیگری «سرکوب» شد. ما باید این دو شر را کنار بگذاریم و زمینه گفت و گوی سالم و سازنده را برای آقای صالحی فراهم کنیم. اینها پیشنهاداتی است که من می توانم با توجه به تصمیم رهبری مبنی بر پرداختن به تکثر جامعه ایران و نیاز به گفت وگو ارائه کنم.
* مصاحبه در سایت جماران / یکشنبه 21 خرداد 1401