اجتماعی

استخدام دانش‌آموزان شین‌آباد در آموزش و پرورش/ثبت نام ۳۴۰ هزار فرهنگی برای مسکن

وزیر آموزش و پرورش و دانش از پایان مراحل اداری استخدام در زمینه آموزش دانشجویی در شین آباد خبر داد.

به گزارش سرگرمی برای همه، محسن حاجی میرزایی ، وزیر آموزش و پرورش طی یک برنامه تلویزیونی درباره وضعیت دانش آموزان در شین آباد گفت. “خدا را شکر ، مراحل پزشکی آنها به پایان رسیده است. آنها علاقمند به استخدام بودند. ما منتظر اعلام توافق نامه سازمان برنامه و بودجه برای تهیه منابعی هستیم تا ان شاء الله این کار عملی شود.

وی همچنین از لغو امتیازات هفت مدرسه ممکن در تهران در شورای نظارت بر مدارس غیرتجاری تهران طی 2-3 هفته گذشته خبر داد ، زیرا وی در این باره گفت. حدود 11٪ دانش آموزان در مدارس ما سود کسب نمی کنند.

وزیر آموزش و پرورش با اشاره به آغاز سال تحصیلی جدید در 6 سپتامبر گفت: وزیر آموزش و پرورش گفت. “براساس وضعیت مناطق ، اگر اوضاع قرمز باشد ، در غیاب آن را انجام می دهیم ، اگر زرد باشد ، ما این کار را با هم انجام می دهیم و اگر سفید باشد ، ما آن را انجام خواهیم داد.” شرایط یکسان خواهد بود. بنابراین ، “وضعیت” در تاریخ 6 سپتامبر دخالت نمی کند.

وی به خانواده های دانش آموزان اطمینان داد كه نباید مزاحم شوند. ما از سلامت فرزندانمان مراقبت می کنیم. اگر آنها نگران سلامتی هستند ، ما تنها نهاد موجود در کشور هستیم كه تصمیمات بهداشتی می گیرد. اگر آموزش چهره به چهره امکان پذیر نباشد ، ما در غیاب شما این کار را انجام می دهیم ، قطعاً تضمین می کنیم که کیفیت آموزش خوب است.

وزیر آموزش و پرورش همچنین درباره اقامت شخصیت های فرهنگی گفت. “ما اظهار داشتیم که هر فرهنگ بی خانمان از جمله بازنشسته کار باید ثبت شود.” حدود 340،000 فرد ثبت نام شده در کشور وجود دارد. آیا در محل اقامت چهره های فرهنگی می تواند اتفاق خوبی داشته باشد؟

آنچه در زیر می آید سخنان مفصل وزیر آموزش و پرورش است.

* در این برنامه ، ما در خدمت وزیر آموزش و پرورش ، دکتر محسنی حاجی میرزایی هستیم که پس از مدتی از او سؤال کردیم ، سرانجام به ما فرصت داد و خدمت به وی موفقیتی بود. سلام. خوش آمدی

من هم به همه شما بینندگان عزیز سلام می کنم.

* در دوره سخت وزیر. این بدان معناست که بیش از چند ماه پیش نبود که ما به دلیل آلودگی مدتی بسته شدیم و بعد تاج آن را ایجاد کرد ، اکنون یک سال است. اوضاع چطور است

کورونا تأثیرات گسترده ای در همه بخش های اقتصادی و اجتماعی کشور داشته است. در مورد آموزش ، این مهمترین مأموریت ما ، یعنی تضمین کیفیت ، آموزش عادلانه ، دسترسی عادلانه به آموزش برای همه ، به خطر افتاد. ما نمی دانستیم چه مدت با این واقعه روبرو خواهیم شد ، این تعطیل چه مدت طول خواهد کشید. ما باید کار می کردیم زیرا مدرسه می تواند تعطیل شود ، اما آموزش نمی تواند تعطیل شود. اولین کاری که ما انجام دادیم این بود که از صدا آزادی کمک بخواهیم ، و صدای آزادی خیلی خوب بیرون آمد و به ما کمک کرد. ما دوره های تلویزیونی را در کمتر از یک هفته برگزار کردیم ، بیش از 2000 برنامه پخش شد.

و مورد استقبال قرار گرفت.

برخی از برنامه ها تا 27 میلیون بار بارگیری شده است ، و به تدریج تعداد آنها به بیش از 36 برنامه آموزشی در روز افزایش می یابد که غالباً بصورت زنده پخش می شوند و آموزش را به دانشجویان ارائه می دهند. ما با دو مشکل روبرو شدیم؛ مشکل این بود که ما نمی دانستیم که آنها تا چه حد این پیشنهاد را از کسانی دریافت کرده اند که باید آن را دریافت کنند ، تا چه اندازه موظف به دیدن آن بودند ، تا چه حد این آموزش را جدی گرفتند. سوال دیگر این بود که چگونه آنها می توانند سؤالات و عدم قطعیت ها را ایجاد کنند: و ارتباط دانش آموزان با معلمان قطع شد. البته مدارس به تعدادی از شبکه های اجتماعی منتقل شدند و در شبکه های داخلی و خارجی به تدریس پرداختند. این نیز باز شد ، اما ما با یک مشکل جدی روبرو شدیم؛ اینکه نمی دانستیم چه اتفاقی خواهد افتاد. همه دانش آموزان آموزش کامل دریافت می کنند. بنابراین ما مجبور شدیم خودمان شبکه ای بنام شبکه آموزش دانشجویی طراحی کنیم. ویژگی این شبکه ، آموزش خاص و بومی آن است. ارتباطات منحصراً بین معلم است و دانش آموزانی که در کلاس کار می کنند ، در همان کلاس که در آن شرکت کرده و شرکت کرده اند.

* آیا این شبکه “خوشحال” است؟

بله ، این بخشی از شبکه آموزش دانشجویی مبارک است. مجموعه ای که ده ها سال است که می تواند از طریق کلاس و کلاس یک آموزش دریافت کند ، اکنون باید وارد اکوسیستم جدید شود. خوشبختانه ، تمام مدرسین ما بیش از 94٪ معلمان تقریباً 70٪ دانش آموزان ما وارد این سكو شده اند و برای شروع كار خود را آغاز می كنند. ما به طور اتفاقی به انجمن والدین معلمان دستور دادیم تا با خانواده ها تماس بگیرند و از آنها سؤال کنند. تحقیق مشابهی انجام شد. مشکل این بود که برخی از مناطق اینترنت در دسترس همگان نبود و برخی از آنها تلفن هوشمندی برای ارتباط با آنها نداشتند یا به اندازه دانشجویان زیادی نداشتند.

به عنوان مثال ، خانواده 3-4 دانش آموز داشت و می توانستند یک تلفن هوشمند داشته باشند. استفاده از همان تلفن برای همه دانش آموزان امکان پذیر بود. در بسیاری از مناطق ، دوره های محلی ، منطقه ای ، رادیویی منطقه ای و تلویزیونی به ما کمک کردند.

ما بسته های آموزشی ایجاد کردیم که در دسترس دانشجویان قرار گرفت. معلم فضای توزیع را در بین دانش آموزان می گیرد. در بعضی جاها معلم هم بود. تعداد دانش آموزان نیز محدود بود ، می توان فاصله اجتماعی را مشاهده کرد ، دروس به صورت حضوری انجام می گرفت.

معلمی داشتیم که هر روز 50 کیلومتر قدم می زدیم. امروز او رفت ، برای 4-5 نفر تدریس کرد و برگشت. تظاهرات واضحی از مسئولیت معلمان وجود داشت. آیا معلمی را دیدید که در تخت بیمارستان کار می کند یا مادری که از دیوار یخچال به عنوان تخته سیاه استفاده می کند؟ کارهای خوب و ارزشمندی انجام شد

همه اینها ما را به پایان سال رساند. ما به همه مدیران ، معلمان گفتیم كه شما باید در مدرسه باشید ، ما به دانش آموزان گفتیم كه هر كسی كه مشكلی یا بلاتكلیفی داشته باشد یا بعضی از دروس را نفهمیده باشد ، خواهد آمد ، معلمان در مدارس خواهند بود ، آنها به سؤالات خود پاسخ می دهند. این یک گام بسیار خوب برای پایان سال تحصیلی بود. حدود 20٪ دانش آموزان این روستا مربوط بودند. خوب ، همیشه یک آزمون برای معلم وجود دارد. امتحان سیستماتیک ما در کلاس دوازدهم انجام می شود. سپس کلاس دوازدهم را اعلام کردیم که یک امتحان یکپارچه سیستماتیک است که در سراسر کشور برگزار می شود ، در کلاس نهم ، زیرا امتحان مؤثر است ، در انتخاب آموزش دخیل است ، از دانش آموزان خواستیم که حق خود را از دست ندهند ، آن را حضوری انجام دادیم. خوشبختانه مطابق پروتکل های اعلام شده از وزارت بهداشت ، همه این موارد با نهایت دقت انجام شد و هیچ تلاشی برای ترکیب آنها در هیچ کجا صورت نگرفت.

البته آموزش الکترونیکی یکی از رسالت های آموزش است. به عبارت دیگر ، سند تحول بنیادی به ما دستور داد كه به سمت یادگیری الکترونیکی برویم.

* اما لازم نبود.

آره؛ این مورد ما را دور انداخت. آموزش عملاً خود را به یک اکوسیستم جدید انداخته است.

* آقای ملی در تاریخ 6 سپتامبر علیه کرونا اعلام کرد که مسیر آقای رئیس جمهور ادامه یابد. برخی از آنها می پرسند که اکنون با شدت تاج ، امیدوارم کنترل شود ، کسانی که تصور کرده اند که شما باید در ماه آگوست شروع کنید ، پشیمان هستند که در پاییز و زمستان اضطراب وجود دارد. فکر می کنید می توانید زودتر از 6 سپتامبر شروع کنید؟

نه ، زیرا سال تحصیلی ترتیباتی دارد. برخی از مقدمات آغاز سال تحصیلی از بهمن ماه سال قبل آغاز می شود. این به طور طبیعی انجام می شود. در هر صورت ، ما کار خود را از 6 سپتامبر شروع خواهیم کرد. 6 سپتامبر زمان شروع سال تحصیلی است. اگر وضعیت قرمز باشد ، در غیاب آن را انجام می دهیم ، اگر زرد باشد ، آنرا به صورت ترکیبی انجام می دهیم ، و اگر سفید باشد ، مانند گذشته خواهد بود. بنابراین ، “وضعیت” در تاریخ 6 سپتامبر دخالت نمی کند.

* آیا پیش بینی های لازم در این شرایط قرمز زرد انجام شده است؟ گفته می شود که از 6 سپتامبر یک زن و شوهر خواهند بود. آیا این طرح برای همه نیست؟

نه ، این وظیفه هر یک از آنها را بر عهده دارد. اگر سرخ باشد امکان نگه داشتن درس به صورت حضوری امکان پذیر نیست ، باید در غیاب شما انجام شود. اگر به رنگ زرد باشد ، این بدان معنی است که ما می توانیم با دنبال کردن پروتکل ها حضور داشته باشیم. اما این حضور مستلزم آن است که تعداد دانش آموزان در کلاس به گونه ای باشد که فاصله لازم بین آنها مشاهده شود.

حدود 40 درصد مدارس ما تعدادی دانش آموز دارند که می توانند مدرسه را در مسافت اجتماعی راه اندازی کنند ، اما بخش هایی وجود دارد که کلاس ها شلوغ است ، 40-35 نفر در کلاس وجود دارند که از طریق آنها مجبورند آیین های اجتماعی دانش را دنبال کنند. دانش آموزان این کلاس ها باید به دو گروه تقسیم شوند: چندین بار در روز ، روزهای جداگانه ، روزهایی که حضور دارند و روزهایی که در آنجا حضور ندارند و در غیاب آنها در کلاس ها شرکت می کنند.

کلیه دوره ها باید بصورت حضوری یا جزئی ارائه شود. یعنی بخشی از آن شخصی است و در غیاب آنها می توانند کارهای خانه را انجام دهند. اگر 4 ساعت فیزیک باشد ، یک ساعت و نیم فرکانس و یک ساعت و نیم غیبت وجود دارد تا بتوانیم از این فرصت برای همه کلاس ها استفاده کنیم.

اگر شرایط سفید باشد ، ما در غیاب حدود 20٪ از محتوای آموزشی خود را در نظر گرفته ایم ، به طوری که ظرفیتی که برای رسیدن به بلوغ کافی وارد ما شده است.

* محتوای ایجاد شده برای مدارس غیرتجاری دارای دو طرف است که هر دو امکان پذیر هستند. از یک طرف ، دانش آموزان و والدین هزینه می کنند ، در پایان دانش آموز شرکت نمی کند ، و کلاس های فوق برنامه برگزار نمی شود ، و از طرف دیگر مدرسه غیرتجاری هزینه های خود را پرداخت می کند ، و باید بتواند روی دو پای خود بایستد ، و دولت می تواند پشتیبانی مالی را ارائه دهد همه مدارس غیرانتفاعی و این یک پارادوکس است. یعنی چگونه باید حل شود؟ در بسیاری از مناطق هنوز حل نشده است.

ما تصمیمی را که گرفته ایم ، اعلام می کنیم ، نظارت می کنیم ، اطمینان می دهیم که تصمیمی اجرا شده است که مدارس فقط می توانند هزینه خدمات ارائه شده خود را بپردازند. هر کاری انجام نشده است باید جبران شود ، اما ما به مدارس این حق را داده ایم که با خانواده های خود توافق کنند و ممکن است در شهریه سال آینده گنجانده شود زیرا برخی قبلاً پرداخت کرده اند. این تفاهم است که بین “والدین دانش آموزان” در مدرسه ایجاد می شود.

* البته نظارت بسیار مهم است.

بله ، اکنون در 2-3 هفته گذشته ، هفت مدرسه بالقوه تهران دارای امتیاز در شورای نظارت بر مدارس غیرتجاری تهران است.

* وضعیت معلمان و امسال بهبود یافته است. من فکر می کنم آنها 50٪ افزایش یافته اند.

این بیش از 50٪ بود.

* برخی می گویند برای ما 20 یا 30٪ است. ما در هر خانواده ای دارای فرهنگ و معلم هستیم.

می بینید ، ما حقوق معلمان را بالا بردیم ، این افزایش بیش از 65٪ بود ، اما وقتی این را می گوییم ، بعضی ها فکر می کنند ما یک کار عالی برای معلمان انجام دادیم. ما معلمان را به بقیه کارمندان دولت تحویل دادیم. از سه میلیون به 700 هزار دلار افزایش یافته و به حدود 6 میلیون 100 هزار دلار رسیده است. البته این میانگین حقوق معلمان است ، بنابراین همه کسانی که چیزی دریافت نکردند ، مانند کارکنان آموزش و پرورش ، 50٪ حقوق خود را یکباره دریافت کردند و به کسانی که قبلاً آن را دریافت کرده بودند ، به مبلغی که دریافت نکردند اضافه شد.

* به عنوان وزیر آموزش و پرورش ، آیا از این سطح حقوق و دستمزد راضی هستید؟

شما نمی توانید در مورد حقوق معلم صحبت کنید. ما از آنها تا حد امکان استقبال می کنیم تا خدمات بهتر و مؤثر تری ارائه دهند ، اما در مقایسه با اتفاقاتی که سال گذشته افتاد ، فکر می کنم مربیان عزیز فرهنگی ما نسبتاً راضی هستند و به ما منعکس می شوند.

* وضعیت بیمه کارگران فرهنگی چگونه است؟ بیمه طلا آنها از نظر طلا اندکی پرداخت کرده است.

سالها بود که تحصیلات بیمه خود را به صورت نقدی انجام می داد. این بدان معناست که حق بیمه توسط کارکنان آموزش و پرورش برای بیمه اضافی آنها پرداخت می شود ، و در صندوق بیمه آینده قرار می گیرد و هزینه های مربوط را پرداخت می کنند.

کاری که امسال انجام دادیم افزایش تعداد مراکز خدماتی ، افزایش تعداد خدمات و دریافت همزمان پول است. اما من هنوز ناخوشایند هستم ، فکر می کنم یکی از مکان هایی که برای شخصیت های فرهنگی تلاش بیشتری می کند ، بیمه است.

در مورد افزایش حقوق معلمان عزیزم می خواهم بگویم آنچه که گفتم شاخص متوسط ​​همه معلمان است. برخی ممکن است بیشتر از این افزایش حقوق داشته باشند و برخی ممکن است کمتر داشته باشند.

* صندوق بازنشستگی فرهنگیان را ذکر کنید. چند وقت پیش اتفاق بدی برای اختلاس در بانک سرمایه افتاد. این کجا رفت؟

متأسفانه ، این اعتماد به نفس مردم را خراب کرده است ، یا به خواست خدا ، کسانی که در کار خود شکست خورده اند تحت مراقبت قرار می گیرند و قطعاً مجازات خواهند شد ، این واقعاً مربوط به آموزش نبود. خارج از بانکی بود که ما سهامدار آن بودیم. آن بانک مرتکب تخلف شده است و پیامدهای آن را می پردازیم.

* چند سال پیش این داستان یک بانک سرمایه بود؟

من فکر می کنم این تخلفات بانکی مربوط به ’92 است.

* شما گفتید که سند تحول هنگامی که تبدیل به یک گفتمان در آموزش و پرورش شود و به موضوع گفتگوی اجتماعی گسترش یابد ، اجرا می شود.

سند تحول بنیادی مهمترین رسالت ما است. با گذشت سالها از انتشار این سند ، کارهای مختلفی بر روی مسئولانی انجام می شود که زمانی رئیس وزارت آموزش و پرورش بودند. کلیه فعالیت ها و اهداف لازم دوره ها تدوین و تصویب شده توسط شورای آموزش عالی و گزارش به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه شده است.

آنچه ما می گوییم این است که وقتی در مورد یک سند صحبت می کنیم ، باید گفتمان در مورد آن شکل دهیم. معلم ما اهداف سند را چگونه می فهمد؟ خانواده چه می فهمد؟ جامعه چه می فهمد؟ اهداف را که می توانیم برای مدرسه تعیین کنیم از سند حذف کردیم. این قانون به ما می گوید که هر کس به جای یک تکنسین حرفه ای و کار و دانش فردی ، یک دوره تئوری میانه را طی کند ، باید مهارت های مناسبی را در جامعه ای که در آن زندگی می کند ، داشته باشد.

خوب ، امکانات ، امکانات ، منابع ما برای این منظور بسیار محدود هستند. ما برای تکمیل سند وام نداریم. همان پولی که پرداخت می کنیم. بنابراین ، ما در هر منطقه یک منطقه را انتخاب کرده ایم. از این فرصت برای دانش آموزان این رشته استفاده کنید و به آنها مهارت یاد دهید. به عنوان مثال ، ما برنامه “قابل خواندن” را در آموزش ابتدایی به عنوان یکی از بسته های توسعه در نظر گرفته ایم ، این به چه معنی است؟ دانش آموزان باید یاد بگیرند که در دبستان به خوبی بخوانند. یاد بگیرید که خوب بنویسید ، یاد بگیرید که خوب گوش دهید ، یاد بگیرید که خوب صحبت کنید. مهارت های اساسی مانند مهارت های حل مسئله ، مهارت های ارتباطی ، مهارت های حل مسئله از جمله مهارت هایی است که دانش آموزان باید در دوره ابتدایی بدانند. من مطمئن هستم که خانواده ها خوشحال خواهند شد که بدانند این روند منجر به بیان بیشتر فرزندشان ، توانایی بیشتر در ایفای نقش می شود. اگر این دهه را پشت سر بگذاریم و نتوانیم طعم جامعه و چهره های فرهنگی را از این تغییر شیرین کنیم ، بعدا می توانیم بگوییم که به پایان رسیده است.

به کسی اسب داده شد تا سوار شود ، او دست خود را روی زین گذاشت ، اسب حرکت کرد ، گفت تمام شد ، یک اسب به من بدهید. اکنون ما نمی توانیم وقایع را یک به یک پایان دهیم. ما باید بایستیم و قاطعانه آن را انجام دهیم.

* شما 127000 سرباز دارید.

ما کمتر از 197000 داریم.

* الان چیکار میکنی؟ شما از بازنشستگان استفاده می کنید.

ما پنج روش برای تأمین نیروی کار خود داریم. در سالهای مختلف 60-50 یا 40 هزار بازنشسته داریم که از سیستم آموزش و پرورش خارج می شوند. ما حدود 20،000 نفر را از طریق دانشگاه فرهنگیان ثبت نام می کنیم که یک دوره چهار ساله را دریافت می کنند و سپس وارد یک دوره دوره می شوند. بنابراین این 20،000 نفر هم اکنون برای ما مفید نیستند.

ما مجاز به استخدام 23،000 نفر از طریق ماده 28 هستیم ، که از این تعداد 5000 نفر در حال حاضر باقی مانده اند و 28000 نفر می شوند. ما آنها را از دانشجویان کارشناسی ارشد در کشور تهیه می کنیم. تماسی وجود دارد که فکر می کنم در ماه آگوست انجام شود. آنها شرکت می کنند ، افرادی که در امتحان شرکت می کنند باید برای تدریس در دانشگاه فرهنگیان دوره شرکت کنند. برخی از شرکای بازنشسته و نمی توانند بازنشسته شوند ، یعنی به طور قانونی اجازه دارند 35 سال بمانند ، ما می خواهیم که آنها را ترک نکنند. ما مجاز به خرید یک سوم وقت برای کسانی هستیم که یک سوم قیمت را پشت سر گذاشته اند و آن را به دوره ها می برند. Մենք դա էլ ենք անում:

Այժմ կա շուրջ 100,000 մարդ, ովքեր տարիներ շարունակ աշխատել են կրթության ոլորտում ՝ որպես ուսման և գրագիտության գծով օգնականներ, և նրանց թույլատրվում է աշխատել մեզ հետ ուսման հիմունքներով: Մեզ թույլ չեն տալիս նոր դաստիարակներ վարձել: Մենք խոսում ենք այն փաստի մասին, որ մենք զրուցել ենք ինչպես խորհրդարանի, այնպես էլ Մշակութային հեղափոխության Գերագույն խորհրդի հետ, որպեսզի կարողանանք բարելավել կրթության ոլորտում մարդկային ռեսուրսների իրավիճակը:

Հիմա, վերջին տասը տարիների ընթացքում, մեր հավաքագրած ուժերի 48.5% -ը չի հավաքագրվել «Farhangian» համալսարանի միջոցով: Մյուս կողմից, նրանք ճիշտ են. Այնուամենայնիվ, որոշ ուժեր աշխատել և աշխատել են տարիներ և ակնկալիքներ ունեն: Մենք նրանց նկատմամբ որևէ իրավական պարտավորություն չունենք, բայց այդ պարտավորությունը ստեղծվել է ավելի ուշ: 1988 թվականից ի վեր հարգարժան խորհրդարանի կողմից ընդունվեց մի օրենք, որը, իմ կարծիքով, կարող է աննախադեպ լինել օրենսդրության ոլորտում, որը փոփոխվել է ավելի քան 11 անգամ: Ամեն անգամ, դրա շրջանակն ավելի լայն է դարձել:

Այն հաստատվելու առաջին իսկ օրը, նախատեսվում էր այս օրենքի միջոցով 60 000 մարդու աշխատանքի տեղավորել, որոնք ուսման վարձավճարների տեսքով էին: Մինչ այժմ վարձել են նրանցից 197,000-ը, և այժմ մնացել է մոտ 100,000 մարդ:

Թույլ տվեք պարզ լինել. Ոչ-առևտրային դպրոցներում լինում են լավ բաներ: Այսինքն ՝ որոշ տեղերում այն ​​նմանվում է առևտրի տան: Ուսուցիչները վարձում են ամենացածր գնով `դպրոցն առավելագույնը օգտագործելու համար: Սա պետք է հաշվի առնել:

Քանի որ ես և՛ այս դպրոցների, և՛ կրթական ծառայությունների գնման մասին տեղեկություն ունեմ, այն տեղեկատվությունը, որ նրանք համաձայն են ուսուցիչը ուսուցանելու տարածք տեղափոխելու համար, ինչ-որ կերպ հանգեցնում է ուսուցչի վերջնական շահագործմանը: Ուսուցիչը պետք է դասավանդի և ստանա այն գումարները, քանի որ դա շարունակական փող չէ, նրանք կարող են ստանալ 25%, իսկ մնացածը ՝ տարվա վերջ, և այն ծախսվում է ուսումնական ստորաբաժանման կառավարման կամ աշխատող անձանց ապահովագրության վրա, և Ուսուցիչներին վճարելու համար գումար չի մնացել: Այսպիսով, դրանցից ոմանք աշխատում են շատ քիչ վարձատրության համար: Մենք դադարեցինք դա: Այս ոլորտում մուտք գործող անձանց որակավորումը պետք է ապացուցված լինի, և պետք է երաշխիքներ լինեն, որ ուսուցչի իրավունքները հարգվելու են մինչև տարեվերջ:

* Ի՞նչ վերաբերում է ոչ առևտրային կազմակերպություններին:

Մեր 25 տրանսֆորմացիոն փաթեթներից մեկը ոչ պետական ​​դպրոցների ուսուցիչների վերափոխումն է, որը մենք պատրաստել ենք, որպեսզի հատուկ պատրաստված լինեն և վերահսկվեն: Մենք նաև իրականացնում ենք իրավական պաշտպանություն:

* Ձեր հետապնդած մեկ այլ խնդիր է «Կառավարության էլեկտրոնային գնումները թափանցիկության և կոռուպցիայի դեմ պայքարի համար» համակարգի ամբողջական իրականացումը:

Այդ համակարգը մի համակարգ է, որը կառավարությունն ունի, և պետական ​​սարքերի բոլոր գնումները պետք է գրանցվեն այնտեղ, որպեսզի լինեն թափանցիկ, և մենք կառավարության մաս ենք կազմում և իրականացնում ենք դա: در مورد تعارض منافع، لایحه ای را دولت تنظیم کرده و به مجلس محترم تقدیم کرده که باید مراحل تصویب را در مجلس بگذراند.

اما خب با اعتراضاتی روبرو بودیم، مثلاً کسانی که خودشان ذینفع هستند در حوزه تصمیم گیری هایی هستند که خودشان هم ذی‌نفعان هستند. اگر کسی خود مدرسه غیردولتی دخالت داشته باشد و در تصمیم گیری مدارس غیردولتی دخالت داشته باشد این تعارض منافع می شود.

*در مورد قضیه کرونا برخی از خانواده ها تصمیم گرفتند که بچه را به مدرسه نفرستند و برای آن معلم خصوصی بگیرند. برای این فکری کرده اید؟

توصیه ما به خانواده های عزیز این است که نیازی نیست خودشان را به زحمت بیندازند. ما مراقب سلامت بچه ها هستیم. اگر نگران سلامت هستند ما تابع محض تصمیم گیران سلامت کشور هستیم. اگر امکان حضور نباشد غیرحضوری این کار را انجام می دهیم و حتماً تضمین می کنیم کار آموزش با کیفیت خوبی انجام شود.

*هنوز مدارس کپری داریم یا خیر؟

نه، مدارس خشت و گلی را کلاً تمام کردیم. اتفاق مهمی که در زلزله کرمانشاه رخ داد که جا دارد از جامعه مسئولیت‌پذیر ایران بزرگ تشکر کنم، سرانه فضای آموزشی کرمانشاه قبل از زلزله، کمتر بود، تا بعد از زلزله! یعنی دو برابر آنچه خراب شده بود احداث شد.

*این بخاری و حوادث ناشی از بخاری در کشور نداریم؟

بله، سال گذشته هر جایی که لوله کشی گاز شده بود بخاری ها را ایمن کردیم. برخی از جاهایی که بخاری نفتی بود، سعی کردیم از روش های استانداردسازی استفاده کنیم و اینها را به شکل مناسب‌تری قرار دهیم. امسال اتفاق بزرگی رخ می دهد. در قانون بودجه پیش‌بینی شده است که از محل عوارش گاز بخاری ۱۰۰ هزار کلاس استاندارد شود و وزارت نفت متعهد شده، عوارضی که از گاز می گیرد به ما بدهد و ما این کار را انجام دهیم. امیدواریم یک جهش خوبی در جهت ایمن‌سازی مدارس از نظر سیستم گرمایشی داشته باشیم.

*از مراحل درمان بچه‌های شین آباد خبر دارید؟

بله. الحمدالله مراحل درمانی آنها انجام شده، اینها علاقه‌مند بودند استخدام شوند، با سازمان امور اداری و استخدامی …

*استخدام آموزش و پرورش شوند؟

بله. با هماهنگی سازمان امور اداری و استخدامی مسئله استخدام این عزیزان را هم حل کرده‌ایم و الان منتظر اعلام توافق سازمان برنامه و بودجه برای تامین منابع هستیم تا ان‌شاالله این کار انجام شود.

*چند نفر هستند؟

الان حضور ذهن ندارم چه تعدادی بودند.

* سند ۲۰۳۰ را مطمئن هستید در جایی وجود ندارد؟ نظارت کافی در این مسئله وجود دارد؟

بله. هر اقدامی که در هر جایی شد به ما منعکس شود سریعاً واکنش نشان می‌دهیم. این جزو دستور کار ما، استان ها، مناطق، مدیران مدارس و معلمین ما در سراسر کشور نیست.

*آمار غیرانتفاعی ها الان چقدر است؟

حدود ۱۱ درصد مدارس و دانش آموزان ما غیرانتفاعی هستند، اما قانون داریم و قانون را پاسداری می‌کنیم. چند روز پیش یکی از این مدارس به من زنگ زد که یک ناظر مقیم اینجا گذاشته‌اند و این مزاحمت برای ما ایجاد می‌کند. من تماس گرفتم که چرا ناظر مقیم گذاشته‌اند، گفتند تخطی کرده و تذکر دادیم و امتناع کرده در نتیجه ناظر مقیم گذاشتیم. در این زمینه کاملاً جدی هستیم.

*ارتباط با کمیسیون مجلس برقرار است؟ در مجلس رفتید؟

بله. من کمیسیون آموزش و تحقیقات را مصمم دیدم. تعهد ما به نمایندگان محترم این است که هر جایی مشکل یا مسئله و خدشه ای باشد، سریع واکنش نشان خواهیم داد. اهداف ما مشترک است، ماموریت هایمان  مشترک است.

*به اینجا برسیم که چه شد آقای حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش شد؟

آموزش و پرورش همواره جزو دغدغه های من بود. بیش از ۲۰ سال از سوابق خدمت من در آموزش و پرورش و مجموعه های مرتبط با آموزش و پرورش گذشته است. در همان شروع دولت دوم جناب آقای دکتر روحانی هم برخی مطرح می‌کردند ولی در واقع من طفره رفتم و این مسئولیت را بسیار سنگین و خطیر می‌دیدم تا بعد که باید بعد از جناب آقای بطحایی و دوره سرپرستی آقای حسینی، خیلی به من مجال نه گفتن هم ندادند.

*با حضرت آقا هم دیدار داشتید؟

دو نوبت در حاشیه جلسات من خدمت ایشان رسیدم که دیگه به جریان کرونا خورد اما در آن دو نوبتی که ملاقات کردم و ایشان توصیه هایی را فرمودند، ما کاملاً در جهت …

*توصیه های ایشان چه بود؟

یک توصیه ایشان اجرای سند تحول بود. تاکید فرمودند که سند تحول را اجرایی کنید. فرمایش دوم ایشان معیشت معلمان بود که ایشان فرمودند در این جهت کار کنید. با عنایت آقای رئیس جمهور و حمایت دولت گام های بزرگی برداشته شد. وقتی می‌گویم گام های بزرگ، نمی‌خواهم بگویم این خیلی کار بزرگی بود. می‌گویم به بقیه رسانده ایم ولی بالاخره یک عدم تعادل را جبران کرده‌ایم و خدا را شاکریم که عنایت الهی این توفیق را فراهم کرد. گفتیم هر فرهنگی که خانه ندارد اعم از شاغل و بازنشسته ثبت‌نام کند. حدود ۳۴۰ هزار نفر در کل کشور ثبت نام کردند. ان شاالله اتفاق خوبی در مسکن فرهنگیان هم بیفتد.

*شما متولد ۱۳۳۸ قم هستید.

بله.

*یعنی الان تقریباً ۶۱ ساله هستید.

بله.

*پدر و مادر فرهنگی بودند؟

نه، مادرم خانه‌دار بود و پدرم هم در کار عمده‌فروشی میوه و حبوبات در میدان تره‌بار بودند.

*در قید حیات هستند؟

خیر. سال ۸۹ به رحمت خدا رفتند.

*هم پدر و هم مادر؟

نخیر. مادرم در قید حیات هستند.

*چند خواهر و برادر هستید؟

من سه خواهر و دو برادر دارم.

*چند تا فرهنگی هستید؟

خواهران من هر سه نفر فرهنگی هستند. برادرم که بعد از من هست، جانباز ۷۵ درصد است و قاضی بود که الان دوره بازنشستگی‌اش را طی می کند.

*چه سالی ازدواج کردید؟

من سال ۶۰ ازدواج کردم.

*چطور با حاج خانم آشنا شدید؟

من با فامیل خانواده خانمم ارتباط داشتم. خاله ایشان همسایه ما بودند که ارتباط داشتیم، اما تمام ارتباط من با خانواده خانمم بخاطر انقلاب بود. با پدر خانمم که یک فرد با روحیه عارف مسلک و فداکاری بود، در جریان انقلاب آشنا شدم و اولین بار من ایشان را به نماز حضرت آیت الله بهجت دعوت کردم. با هم نماز حضرت آیت الله بهجت رفتیم. خیلی برای ایشان تازگی داشت و بعد از آن دیگر ایشان مشتری ثابت آقای بهجت شد و من هم به تهران آمدم. پدر خانمم از شروع جنگ به جبهه رفت و تا عملیات والفجر بود که به شهادت رسید. تقریباً هم در دوره قبل از انقلاب و بعد از ۱۵ خرداد دستگیر شده بود و به زندان رفت، نیروی انقلابی و خوبی بودند و به جهت انقلابی بودن با اینها ارتباط داشتم. تا این که دایی خانمم هم شهید شد چون همسایه بودیم و ارتباط داشتیم. مادرم منزل آنها برای مجلس ترحیم رفته بود و خانم من را آنجا دیده بود و من هم می‌دانستم آن آقایی که پدرخانمم بود و من با ایشان ارتباط داشتم و خیلی صمیمی بودیم فرزند دختر دارد یا ندارد. به من گفتند ایشان بسیار ذکر خیر شما را می کند و دخترشان هست و من هم موافقت کردم. خیلی سریع و در عرض یک هفته انجام شد.

*مهریه چقدر بود؟

آن زمان خیلی خوب بود. یک دوره تفسیر المیزان مهریه خانمم تعیین کردیم.

*خطبه عقد را چه کسی خواند؟

مرحوم حضرت آیت الله مشکینی خطبه را خواندند.

*توصیه ای نداشتند؟

یک نکته ای که معمولاً بیان می کنند این است که خانم ها وقتی می خواهند چیزی بخوانند وظیفه مردان را می خوانند، مردان هم وظیفه خانم ها را می خوانند. تاکیدشان این بود هر کسی وظیفه خودش را ببیند و تلاش کند وظیفه خودش را به نحو کامل انجام دهد. خیلی دغدغه وظیفه دیگری را نداشته باشد. این که وظیفه دیگری را همواره در ذهن خود بیاوریم توقعات بالا می رود و زندگی شیرینی لازم را پیدا نمی کند. هر کسی تلاش داشته باشد حداکثر اهتمام را برای انجام وظایف خود داشته باشد.

*چند فرزند دارید؟

۴ فرزند دارم.

*دختر یا پسر؟

هر ۴ فرزند من پسر هستند.

*چه می کنند؟

پسر بزرگ من الان دوبی است و جزو دانش‌آموزان نخبه و استعدادهای درخشان بود. مکانیک خوانده و بعد علاقه‌مند به فلسفه شد و ارشد و دکترا را فلسفه خوانده و الان دکترای فلسفه می‌خواند. پسر دوم دکترای تاریخ هنر می‌خواند. او هم انتقال از لیسانس به فوق لیسانس به دلیل اینکه دانشجوی برتر بود بدون کنکور شرکت کرد. فرزند سوم من لیسانس فلسفه دارد که الان سربازی رفته و برگشته و در کار هنر است و دغدغه های هنری خاصی دارد، چون می دانم دوست ندارد درباره او صحبت کنم، کارهای خودش را به صورت ناشناس انجام می دهد، حتی سوریه رفته و کارهای مختلفی انجام داده و چون علاقه‌مند نیست از کارهای او زیاد نمی گویم. چهارمین فرزندم هم دانشجو است و در دانشگاه تهران تحصیل می کند.

*ازدواج کردند؟

دوتا فرزندم ازدواج کردند.

*نوه هم دارید؟

نخیر.

*در کارهای خانه به حاج خانم کمک می کنید؟

مقداری که میسر باشد علاقه مند به کار و کمک در خانه هستم منتهی بچه ها خیلی خوب کمک می کنند. چون دختر نداشتیم بچه ها از ابتدا کنار مادرشان همه کاری را یاد گرفتند و همه بلد هستند همه کاری انجام دهند. بچه های من آشپزی بلد هستند، تمام کارهای خانه را می توانند به طور کامل انجام دهند.

*حاج خانم هم اهل فعالیت اجتماعی هستند؟

خانم من فرهنگی است و با ۲۵ سال سابقه خودش را بازنشسته کرد و خیریه را تاسیس کرد که بچه های بهزیستی را تحت سرپرستی دارند. با تعدادی از خانم های اعضای دولت از سال ۹۲ این کار را شروع کرده‌اند. الان هر چند وقت یکبار این بچه ها را به عنوان دختران خودمان، مراسم خواستگاری برگزار می کنیم و هفته گذشته یک مراسم محدودی برای خواستگاری یکی از دخترها برگزار کردیم. برای اشتغال و ازدواج این بچه ها تلاش می کند.

*اهل ورزش هستید؟

بله. من به شدت علاقه‌مند به پیاده روی هستم. قبل از وزارت آموزش و پرورش جزء ثابت برنامه های هر روز من حداقل ۱۰-۸ کیلومتر پیاده‌روی بوده که انجام می دادم.

*شما از دانشجویانی بودید که با دوستان تبریزی در تبریز بودید. هم آقای مهرعلیزاده، آقای علائی، آقای پزشکیان با شما بودند. یک جمع خفنی در زمان انقلاب بودید.

بله؛ من دانشجو نبودم. من از طرف دبیرخانه شورای انقلاب به تبریز رفتم.

*بعد از انقلاب بود؟

بله.

*یعنی فعالیت های انقلابی شما بیشتر در قم بود؟

بله. من ماموریتی از طرف دبیرخانه شورای انقلاب گرفتم و به تبریز آمدم. اولین ارتباط من با شهید محراب حضرت آیت الله مدنی بود.

*شما را دوست داشتند.

لطف و بزرگواری داشتند.

*در یک نماز جمعه ای هم از شما تعریف می کنند.

بله. شهید محراب همان جلسه اولی که خدمت ایشان رسیدم، یک پیوند عمیقی بین ما برقرار شد. همانجا یادداشتی دست من داد و نوشت ایشان هر وقت آمد به داخل بیاید و هیچ محدودیتی برای ارتباط با من ندارد. روزی که ایشان شهید شد من در نماز جمعه بودم.

*نزدیک ایشان بودید؟

۴-۳ صف پشت سر ایشان بودم. رسم ایشان این بود که اسلحه را در دست می گرفت و روی زمین نمی‌گذاشت؛ بسیار پرشور و پرانرژی بودند. واقعاً این تصویر قبل از شهادت آقای مدنی است. به کسی که با من بود گفت امروز چهره آقا چهره دیگری است. من یک حس کاملاً متفاوتی از چهره شهید آیت الله مدنی داشتم. آن فرد ایشان را از پشت گرفته بود و منفجر شد. ما نفهمیدیم چه اتفاقی افتاد چون فاصله داشتیم. فقط سروصدا و تیراندازی و صدای انفجار را شنیدیم. من خیلی نگران آقا بودم. خودم را به سختی به جلو رساندم و از افراد پرسیدم و گفتند مشکلی نبود و آقا را بردند و هیچ مشکلی نیست. عده ای تیراندازی کردند و من هم فکر کردم چیزی نیست.

به منزل آمدم و آن زمان هم‌زمان ناظر تولید صداوسیمای آذربایجان هم بودم. از سوی مرکز این ماموریت را به من داده بودند تا نظارت کنم. با من تماس گرفتند که یک فیلمی تهیه کردیم و می خواهیم به تهران بفرستیم و شما برای نظارت تشریف بیاورید که رفتم و دیدم که ایشان شهید شدند.

*فیلم شهادت بود؟

بله. ایشان می گفت با شما خستگی من درمی‌رود. رابطه بسیار خوبی بین ما برقرار بود. روزی که آیت الله مدنی شهید شد، همان حسی را داشتم که پدرم را از دست دادم.

*در زمان پهلوی و مبارزات با رژیم پهلوی دستگیر نشدید؟

نه، آشنایی من با نهضت امام (ره) به زمانی برمی گردد که ده ساله بودم. آن زمان پدر من برنامه سفری را تدارک دید تا به عراق و سوریه برویم؛ دو ماه بود. با اتوبوس از قم به سمت عراق حرکت کردیم. در آن سفر چون پدرم با امام آشنا بود و این باعث شد ما نجف رفتیم و من هر شب مدرسه آیت الله بروجردی پشت سر امام نماز می‌خواندم. امام در حیاط آن مدرسه نماز می خواندند. بعد از نماز امام برمی‌گشتند و مسافرین و افراد با ایشان احوالپرسی می کردند. من هم جلو رفتم و عبایی پدرم برای من خریده بود که هنوز هم آن عبا را دارم، روی دوشم انداخته بودم، ایشان دستی به سر ما کشید و فرمود زنده باشید پدر جان! یک تعبیر دیگری را یک زمان دیگری، در ملاقات حضوری بعد از انقلاب با بچه های سپاه داشتیم. هنوز سپاه هم تشکیل نشده بود. به من گفتند ما می خواهیم برویم و شما یک چیزی بنویسید و ما آنجا به امام یک چیزی بگوییم.

*سخنرانی قرائی کردید و سوره انشراح..

بله. من متنی نوشتم و بعد گفتند ما نمی توانیم و خودتان بیایید. من رفتم و شروع جلسه از امام اجازه گرفتم که یک متنی را بخوانم. ایشان اجازه دادند. من پیش خودم، حالا از خامی دوران جوانی بود که حدود ۲۲ ساله بودم، سوره انشراح را برای امام شرح کردم که مثلا یک مرحله انقلاب الان پیروز شده و حالا باید به مرحله دیگر بپردازیم. تعبیر من این چنین بود که بیان کردم. صحبت من که تمام شد…

*اعتماد به نفس بالایی داشتید.

جسارت ناشی از خامی جوانی بود. بعد که صحبت من تمام شد ایشان فرمودند طیب الله و تمام شد. امام زمین می‌نشست و من هم زمین کنار امام نشسته بودم، در عکس هم هست. کم کم زانوی خود را به زانوی امام چسباندم و دستم را روی زانو خودم و حضرت امام گذاشتم و مشغول گوش دادن به صحبت ایشان شدم. صحبت ایشان که تمام شد بلند شدند که خواستند به اتاق خود بروند. فضای مکانی که بودیم کوچک بود، تا وسط راه که رفتند امام کامل برگشتند و نگاهی به من کردند و گفتند موفق باشید پدرجان!

من در آن شرایط با امام آشنا شدم. یک سال قبل از پیروزی انقلاب را تقریباً خانه نبودم. یعنی بخش مهم آن زمان را از روستاهای اطراف قم شروع کردم و صحبت می کردیم و عکس شهدا را آماده کرده بودیم. مانند معرکه‌گیران قدیم روی پرده چسبانده بودیم و اینها را به نمایش می گذاشتیم و صحبت می‌کردیم. کم کم این به شهرهای اطراف قم مانند گلپایگان، خمین، خوانسار، محلات، دلیجان کشید. در این شهرها قبل از انقلاب سخنرانی کردم.

به یاد دارم اواخر آن، آقای مسیح مهاجری که الان روزنامه جمهوری اسلامی هستند در جریان کار ما بودند، پولی داد و یک دستگاهی که اسلاید نمایش می‌داد برای ما تهیه کردند. ما این عکس ها را به اسلاید تبدیل کردیم و هر جایی می‌رفتیم اسلایدها را می بردیم و به نمایش می گذاشتیم.

*جبهه هم تشریف بردید؟

من آن زمان مسئولیتی در سوادآموزی داشتم، ماموریتی برای ما تعیین شد این بود که برای سوادآموزی جبهه ها کار کنیم. حضور من در جبهه در نوبت های متعدد بیشتر به رزم مربوط نشد، بلکه به پشتیبانی و ارائه خدمت مربوط می‌شد. یک نوبت هم مانوس با شهید همت شدم. این را علاقه‌مند هستم بیان کنم. به همراه جمعی رفتیم و من نمونه یک مدیری را که در اعماق جان کسانی که با آنها کار می‌کردند، رسوخ کرده، در ایشان دیدم.

*در سال ۶۸ و ارتحال حضرت امام!

آن روزی که این اتفاق افتاد احساس می کردم دنیای من خراب شده است. آینده را بسیار سخت می دیدم. خوشبختانه به سرعت همه چیز سروسامان گرفت، این داغ از ما نرفت ولی شرایط آن نگرانی ها و التهاب هایی که وجود داشت پایان گرفت.

*فکر می کردید آقا به رهبری انتخاب شوند؟

خیر. من ارزیابی درستی نداشتم. یعنی هیچگاه به این فکر نمی کردم.

*دهه ۷۰ کجا بودید و چه سمت هایی برعهده شما بود؟

یک دوره ای من از نهضت فاصله گرفتم. به دلیل مشکلی که ایجاد شد، من از نهضت جدا شدم و به ریاست جمهوری آمدم. اختلافی بین من و آقای دکتر نجفی که آن زمان وزیر وقت آموزش و پرورش بود، در خصوص موضوع مربوط به نهضت پیش آمد.

*با ادغام مخالف بودید؟

نخیر. بحث ادغام آن زمان مطرح نبود. بحث مربوط به آموزشیارها و استخدام این افراد بود. یک اختلاف دیدگاهی داشتیم و من حس کردم ممکن است ادامه حضور من مجموعه را آسیب برساند. عذرخواهی کردم و بیرون آمدم. هیچگاه جایی را از قبل پیش بینی نکردم که از اینجا بیرون بیایم و به جای دیگری بروم. چند ماهی هم کار خاصی نداشتم. بعد دعوت شدم و معاون دبیر هیئت دولت شدم.

*در چه سالی بود؟

فکر می‌کنم شاید دوره اول آقای خاتمی بود که رئیس جمهور بود، من معاون دبیر هیئت دولت شدم. یک سالی این مسئولیت را داشتم. یک روزی آقای قرائتی گفت ما می‌گوییم دوباره شما برگردید. وزارتخانه هم تغییر کرده بود و آقای مظفر وزیر شده بود؛ گفتند برگردید. برای من هم تصمیم سختی بود که دوباره برگردم ولی بازگشتم. ۵ سال دیگر دوباره در آنجا بودم و دوباره نوبت بعدی که جدا شدم دفتر امور مدیران ارشد ریاست جمهوری آمدم که مسئولیت راهبری، نظارت و ارزیابی مدیران ارشد را برعهده داشتند. مدیرانی که مستقیماً منصوب رئیس جمهور بودند.

بعد این ادامه داشت تا سال اول آقای احمدی نژاد ادامه داشت. آن زمان معاون دبیر دولت بودم و آقای طیب نیا دبیر کمیسیون اقتصاد بود و با هم ارتباط داشتیم. به دعوت آقای دکتر رهبر و دکتر طیب نیا من رئیس سازمان بهره‌وری شدم. بعد از دوره بهره وری من سال ۸۹ خودم را بازنشسته کردم. هنوز مجال داشتم ادامه دهم ولی خودم را بازنشسته کردم. شورای عالی انقلاب فرهنگی آمدم. سه سالی را در شورای عالی انقلاب فرهنگی رئیس کمیسیون اصلاح الگوی مصرف بودم.

دولت آقای روحانی هم تشکیل شد آقای طیب نیا از من دعوت کرد که وزارت اقتصاد بروم و به ایشان کمک کنم. در تدوین برنامه ایشان هم مشارکت داشتیم و با هم رفاقت از قبل داشتیم. هنوز ۱۰ روزی بود که در آنجا بودم من را برای دبیری هیئت دولت دعوت کردند.

*آقای جهانگیری دعوت کردند؟

بله. ایشان دعوت کردند و من هم استقبال کردم و انصافاً دوره بسیار خوبی بود. هم دوره ارتباط با دکتر جهانگیری که به نظر من مدیر توانمند و لایقی هستند و هم تجربه دولت، تجربه بسیار ذی قیمتی برای من بود. تقریباً دبیر دولت کسی است که با همه دستگاه های اجرایی، با همه مسائل آنها، با همه اولویت های آنها و دغدغه های آنها در طول این مدت آشنا می شود.

جلسات دولت انسجام خیلی دقیقی دارد که تمام حضور وزرا حتی تاخیرها تعیین می شود و به استحضار خودشان و رئیس جمهور و معاون اول به طور منظم می‌رسد که چطور حضور آنها در کمیسیون و مشارکت معاونین در کمیسیون های دولت انجام می شود. آن ارزیابی وزرا را در دوره ای که دفتر مدیران ارشد بودم تجربه داشتم.

*کاری هم زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی کردید. یک مصاحبه هایی را از اینها مکتوب کردید.

به آقای رئیس جمهور گفتم اجازه دهید با اعضای دولت صحبت کنم و تجربیات این وزرا را به دولت بعدی منتقل کنم. ایشان هم استقبال کرد. نیمی از این مصاحبه ها در دوره اقای خاتمی انجام شد و نیمی دیگر در دوره اقای احمدی نژاد انجام شد و با همه اعضای دولت صحبت کردم. برخی حتی ۷ ساعت گفت و گو کردیم. در چند نوبت بود. برخی از اعضای دولت گفتند یک نسخه از همین حرف های خودمان را به ما بدهید چون این مقدار منظم مجال نشده بود که به همه حوزه ماموریت خودمان توجه کنیم.

*مسئولیتی هم در مورد نشان های درجه یک دولتی داشتید. این هم توضیح دهید که این نشان ها به چه صورت است؟ اگر کسی این نشان را بگیرد فقط ارزش معنوی نشان است یا بر حقوق افراد نیز اضافه می شود؟

همزمان که رئیس دفتر امور مدیران ارشد بودم، دبیر کمیسیون اعطای نشان های دولتی هم بودم. کمیسیونی در دولت وجود دارد که روسای کمیسیون های دولت عضو آن هستند؛ یعنی رئیس کمیسیون اقتصاد، رئیس کمیسیون اجتماعی، رئیس کمیسیون سیاسی و غیره عضو آن هستند. من دبیر آن کمیسیون بودم. هر سال به همه دستگاه ها اعلام می‌شد کسانی که کار ویژه ای انجام داده‌اند برای اعطای نشان به وسیله رئیس جمهور معرفی کنید. دستگاه ها اسامی را می فرستادند و این اقدامات بررسی می شد. اگر کار متمایز و درخور اعتنایی بود در کمیسیون می رفت و اگر تصویب می شد به رئیس جمهور گزارش می شد. اگر رئیس جمهور می پذیرفت، در دولت می رفت و دولت تصویب می کرد. وقتی دولت تصویب کرد اعطای نشان انجام می شد. نشان ها متنوع بود. درجات هم متناسب بود. مثلاً نشان خدمت، نشان ایثار، نشان سازندگی، نشان تعلیم و تربیت بود. هر نشانی هم سه مرتبه اعم از نشان درجه یک، درجه دو و درجه سه است.

*آیا حذف کنکور شدنی است؟

سه قانون را مجلس برای حذف کنکور تصویب کرده است. من معتقد هستم وقتی کنکور حذف می‌شود که موضوعیتش را از دست بدهد. الان وضعیت ما به گونه ای است که دانش آموزانی که از پایه اول تا دوازدهم می آیند تنها کسی که پایان خط ایستاده کنکور است. به اعتقاد من راه این است که انتهای خط، علاوه بر کنکور کسان دیگری هم نشسته باشند.

*یعنی چه؟

مثلاً صنعت نشسته باشد و بگوید من دیپلم شما را نیاز دارم، کشاورزی نشسته باشد و بگوید دیپلم شما را نیاز دارم. خیلی از این ها دنبال کار و شغل هستند. ما این مسیر را برای دانش آموزان گذاشته ایم که اگر بخواهند به شغل برسند باید حتماً این مسیر را تا ناکجاآباد طی کنند. دیپلم باید معرف حدی از توانمندی ها برای مشارکت موثر و مهارت باشد. این هدفی است که صنعت تعقیب می کند.

*یعنی طبق سند تحول است.

بله. این را سند تحول می گوید. مسیر محتوم همه آدم ها این نیست که حتماً به دانشگاه بروند. افراد باید متناسب با ظرفیت ها و توانمندی های خودشان گزینه های مختلفی را در اختیار داشته باشند.

*چه زمانی سوریه رفته بودید؟

تقریباً قبل از کرونا بود. چند هفته ای قبل از آن بود.

*یک حواشی ایجاد شد که مدارس سوری را بسازید.

بالاخره کشورهایی که با هم روابط استراتژیک دارند، این دیدارها با حواشی همراه خواهد بود. ما هم در جریان کار آنها قرار گرفتیم و هم تجربیات خودمان را در اختیار آنها قرار دادیم. مثلا درباره سند بسیار با وزیر آموزش و پرورش و وزیر علوم آنها صحبت کردیم. تجربیات ما در مدرسه سازی زیاد است و فوق العاده تجربیات مدرنی داریم. الان در مناطقی که زلزله زده است امن ترین نقطه مدرسه های ما است. حتی خانواده ها در سیل بالای پشت بام مدرسه می نشینند. ما گفتیم حاضر هستیم تجربیات خودمان را با شما مبادله کنیم. بعد این را گفتند که ایران می خواهد مدارس سوریه را بسازد. ما پول داشته باشیم مدرسه خودمان را می سازیم.

*حاج قاسم را آنجا دیدید؟

نه، من آن زمانی که رفتم بعد از شهادت ایشان بود ولی هیچ جایی نبود در سوریه وارد شویم، چه در جمع مردم و چه در جمع مسئولین که با عظمت از حاج قاسم یاد نکنند، یعنی کامل حس می کردیم که در وطن خودش است، یعنی مردم به این اندازه به او علاقه مند بودند و دوستدار ایشان بودند.

*داستان حاج قاسم را می خواهید در کتاب های درسی اضافه می کنید؟

بله. بعد از شهادت ایشان همان زمان اعلام کردم که در کتاب ها اسطوره ها را معرفی می کنیم و الگو می دهیم. یکی از راه های تربیت الگو است. الگویی که جامعه با آن زندگی کرده، ملموس‌تر است.

*در چه پایه ای معلوم نیست؟

هم در چه پایه ای و هم با چه روشی. در همان ایام بعد از شهادت شهید سلیمانی به مدارس متعددی رفتم. دلنوشته های دانش آموزان بسیار زیاد بود. سر کلاس سوال می کردم که حاج قاسم که بود؟ چرا برای شما مهم است؟ نکاتی را بیان می کردند که انتظار داشتید آدم های که درک سیاسی گسترده‌تری دارند بیان کنند. دقیقاً می فهمیدند نقش ایشان در امنیت چیست.

*خیلی سپاسگذارم. من خداحافظی می کنم ولی بر طبق رسم دستخط، برنامه با دست خطی که دکتر حاجی میرزایی عزیز برای ما به یادگار می نویسند به پایان خواهند رسید.

«بسم الله الرحمن الرحیم.

یادداشت پایانی برنامه خوب دستخط، مجال و فرصت مغتنمی است که بر این نکته کلیدی تاکید کنم که جامعه آن گونه عمل می‌کند که آموخته است و برای تسریع در تحول و پیشرفت جامعه و شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی هیچ راه معتبری جز اهتمام اصولی به جریان یادگیری جامعه نیست.

کارایی و اثربخشی نهادهای جامعه محصول کارآمدی و اثربخشی یادگیری در آن جامعه است. این که دانش‌آموزان ما چه چیزی می آموزند و چگونه می‌آموزند نکته مهم و کلیدی است که باید توجه همگان را به نهاد مهم آموزش و پرورش معطوف نماید.

با آرزوی استمرار عزت و پایداری ملت سرافراز ایران و شکوهمندی و اقتدار انقلاب اسلامی».

انتهای پیام: