عمومی

‌برسد به دست آقا تختی

سلام آقای تختی! اکنون دو یا سه روز از اولین روند آن می گذرد و ویروسی می شود. بگذارید من به طور کلی فارسی صحبت کنم. شما همین چند روز پیش (26 سپتامبر) به دنیا آمده اید. تبریک می گویم که کمی دیر شده است.
‌:
پدر من در روز مرگ ده ساله بود ، اما پدر بزرگ من سن شما بود. اما در دوران کودکی ، من عادت زیادی در مورد عظمت شما از پدرم می شنیدم: پدربزرگ. آنقدر که بعداً ، وقتی فهمیدم که خودکشی کرده اید ، مدتها با آن واقعیت مبارزه کردم. در دوران نوجوانی این واقعیت که شما هفت بار به فینال جام جهانی راه یافتید ، چهار بار در آن فینال ها را از دست دادید ، ناراحت شدم. وقتی جوان بودم همیشه از این واقعیت که قهرمان جهان خودکشی کرده آزارم می داد. اما اکنون من با آن مشکلی ندارم. من از دست دادن شما ناراحت نیستم و نه از حادثه تلخ در هتل آتلانتیک
‌:
اتفاقاً همین چند روز پیش داشتم از چهارراه طالقان و شهید کارن عبور می کردم. روبروی همان هتل. نمای آلومینیومی مدرن هتل چهره واقعی آخرین پناهگاه زمینی شما را بسیار پنهان می کند. دیگر به آن اقیانوس اطلس نمی گویند ، اما هتل همان هتلی با همان پله ها و همین اتاقهاست. کلید را به داخل بچرخانید ، در را بچرخانید – همین. صادقانه بگویم ، من مایلم به اندازه اقامت چند شب در یک هتل پنج ستاره لوکس ، اقامت شبانه در یک هتل سه ستاره اطلس سه ستاره در همان اتاقی که آخرین بار به سقف ، در یا دیوار نگاه کردم ، هزینه کنم. تا آخرین دقایق یا لحظات آخر عمرم بمانید و رویاپردازی کنید.
‌:
این کلمات بعداً باقی می مانند. حالا باید در مورد تولد خود بگویید؛ از روز ملی کشتی. من نمی دانم اگر شما زنده بودید ، 5 سپتامبر باز هم به عنوان روز ملی کشتی شناخته می شد؟ نمی دانم. اصلا سوال نیست چرا ما یک قهرمان وزنه برداری جهان داریم اما یک روز ملی وزنه برداری نداریم؟ می توانید به من بگویید؟ چون هیچکس قبول نمی کند. همانطور که می بینید ، Namju و Salmas اصلا خوب نبود. اگر شما بودید ، شاید زیر این همه جانبازان قرار می گرفتید و در آنجا زندگی می کردید. چه کسی می داند؟

‌:
به هر حال ، همه ما یک ژن بد پرستنده مرده داریم که فقط گاهی اوقات کار می کند. به خودت نگاه نکن و به محمد آهن آهن آرا نگاه نکن. مثل شما ، اگر بی توجه نبوده اید ، شاید الان تختی ، غلامرضا تختی و نه آهن آهن ، محمد آهن آهناران نبود. بیایید جلو برویم صادقانه بگویم ، من فراموش نکردم که برای شما بنویسم که در کودکی احساس خوبی دارم ، من اسم پسرم هستم. من هنوز هم. آقا هر جا هستی خوشحال باش. بازهم 90 سالگی مبارک

251 251: