نقش و کارکرد هنر عمومی (مجسمه و المان) در شهر
خشت و آینه(9)؛
هنر عمومی در فضاهای شهری، دارای کاربردهای گوناگونی است، از جمله: یادآوری خاطرات، بهبود منظر شهری، کمک به احیاء اقتصاد در خلال توریسم و سرمایهگذاری، کمک به احیاء فرهنگی هنری، هویت بخشی به جامعه و پاسخگویی به سیاستهای عمومی ارتقاء کیفیت زندگی شهری. اما تفکر و مفهوم محوری در تمامی این زمینهها این است که هنر عمومی باید برای مردم و با مردم باشد.
به گزارش گروه پژوهش و دانش خبرگزاری علم و فناوری آنا، مجسمه شهری حجمی سهبعدی و دارای فرم و بیان هنرمندانه است که از جهات مختلف قابل نظاره و موضوع آن معمولاً پیکرهی یک انسان، حیوان، گیاه یا شیء است و جزئی از مبلمان شهری است که خارج از فضای بسته قرارگرفته باشد.
در دوره قاجار و پهلوی اول در سطح شهر تهران عموماً مجسمهها ظاهر میشوند و در سالهای انتهای پهلوی دوم و سالهای بعد از انقلاب در کنار مجسمهها، المانها هم ظهور پیدا میکنند. تفاوت اصلی مجسمه با المان در نگاه آنها به یک موضوع است.
پورمند در تفاوت المان و مجسمه مینویسد: المان، فکر و اندیشه و تأمل انسان را میطلبد و موجب درگیری ذهن میشود، اما مجسمه، مفهوم را مستقیماً به مخاطب عرضه میکند. علاوه بر این، مجسمه معمولاً تنوع ندارد و به لحاظ کالبدی یکنواخت است. درصورتیکه المانها چه به لحاظ فرمها و آرایههای به کار رفته و چه به لحاظ مصالح، رنگها و تزیینات معمارانه میتوانند سرشار از تنوع و زیبایی باشند. مجسمه و المانهای شهری یکی از عوامل افزایش حضور افراد پیاده در شهر و در نتیجه ارتباط بیشتر مردم در محیط و جامعه است که سبب ایجاد سلامت روانی و آرامش شهروندان نیز خواهد شد.
پوراصغریان میگوید: مجسمهها میتوانند به عنوان کیفیتی هویت آفرین و ماندگار با افراد جامعه ارتباط برقرار کنند. حضور آنها در میادین و پارکها، منجر به همنشینی با زندگی روزمره انسانها و تبدیل شدن به بخشی از حیات اجتماعی آنها میشود.
* ویژگی مجسمهسازی شهری
ویژگی مهم مجسمهسازی شهری، تأثیری است که در قیاس با سایر انواع مجسمهسازی از جمله مجسمهسازی فردی یک هنرمند دارد. در حقیقت مجسمه شهری در یک نمایشگاه هنری دائمی با مخاطبین بیشمار به نمایش در میآید و به همین دلیل هم در ارتقای دانش تجسمی جامعه بهمراتب مؤثرتر از سایر مجسمههاست.
از نظر مهاجر این مجسمهها باید بتوانند بهسرعت تأثیر زیباییشناختی بر مخاطب خود بگذارند، چراکه مخاطب این آثار تنها برای دیدن آنها به شهر نمیآیند و درنهایت این مجسمهها باید بتوانند پیام و مفهومشان را بهسرعت به مخاطبان خود انتقال دهند.
پوراصغریان اما کاربری همگانی و دسترسی، از جمله شاخصههای فضای عمومی میداند که تأثیر مستقیمی در شکلگیری نوع ویژهای از پیکرهسازی به نام مجسمههای شهری دارند. از مهمترین مؤلفههای این مجسمهها، امکان دیدار بیشتر و مخاطبین متنوعتر است. بنابراین عملکرد آفرینشی پیکرهساز، در پردازش صحیح محیط پیرامونش و در نظر گرفتن کنش افراد است.
* تاثیرات مجسمهها و المانهای شهری
تأثیراتی که المان و مجسمههاي شهري در فضاهاي عمومی میگذارند عمدتاً شامل موارد زیر میشود:
- ارتقای کیفیت محیط و منظر؛
- ارتقای حس مکان و هویت جمعی؛
- ارتقای کارکرد فضای شهری.
* نقش و کارکرد هنر عمومی (مجسمه و المان) در شهر
از نظر شهابیان و حقیقی(1393) بهکارگیری گونههای متفاوت هنر عمومی در عرصه شهر تأثیرات گوناگونی در فضاهای شهری و کاربران فضاها بر جای میگذارد. مایلس نظریه پرداز هنرهای شهری، اهمیت موضوع را اینچنین بیان میکند:
- هنر عمومی به مکان شور و احساس میبخشد؛
- بسترساز شکلگیری تعهد در کاربران مکان شده و آنها را با مکان درگیر میسازد؛
- مدلی از کارهای تخیل انگیز ارائه میدهد؛
- به باز زنده سازی شهری یاری میرساند.
هنر عمومی به جز ايجاد حس آرامش، لذت بصری و زيبايی و ايجاد حس يگانگی در ميان شهروندان و مکان، ميتواند در مردم و جامعه مؤثر بيفتد. بزاز(1384) در اين زمينه به توانايی هنر عمومی در ارتقای دانش بصری مردم اشاره ميکند و بيان ميدارد که هنر عمومی يا مردمی، ميبايست علاوه بر ويژگیهاي زيبايیشناسانه و هنری، به دليل قرارگیری در مکانهایی که با مخاطب عام دارد، سعی در افزايش سواد بصری و ارتقای حس زيبايیشناسانه مخاطبان خود داشته باشد.
محمد افشار در پایان نامهای با عنوان «چگونگی تأثیر هنر بر فضاهای شهری و رفتار مردم» مبتنی بر مبانی نظری هال و رابرتسون برای هنر عمومی 6 ویژگی اصلی در نظر میگیرید که عبارتاند از:
1) تقویت و همبستگی: طیف وسیعتری از افراد به تعامل خواهند پرداخت؛ 2) تقویت حس مکان: هنر در حیطه عمومی باعث میشود احساسی که مکان به افراد میدهد بیشتر شده و ارتباط شهروندان با مکانها را تقویت میکند؛ 3) هنر عمومی ادراکهای مرتبط با فضا را گسترش میدهد؛ 4) هنر عمومی به تقویت و توسعهی هویت شهری شهروندان کمک میکند: افرادی که تحت تأثیر هنر عمومی قرار میگیرند ممکن است این فرصت را داشته باشند تا تعامل بیشتر و عمیقتری با فضا داشته باشند و حس تعلق آنها با فضا بیش از سایرین است؛ 5) هنر عمومی بعد از نقشهای سیاسی، اجتماعی، فضایی، میتواند به اهدافی چون اهداف آموزشی یاری رسانده و در امر آموزش ایفای نقش کند؛ 6)عامل محرکی برای تغییر و تحول اجتماعی بهخصوص زمانی که ما از هنر عمومی در مسائل و سیاستهای بازسازی استفاده میکنیم.
در نهایت اینکه از منظر رمسار هنر عمومی در فضاهای عمومی، دارای کاربردهای گوناگونی است، از جمله: یادآوری خاطرات، بهبود منظر شهری، کمک به احیاء اقتصاد در خلال توریسم و سرمایهگذاری، کمک به احیاء فرهنگی هنری، هویت بخشی به جامعه و پاسخگویی به سیاستهای عمومی ارتقاء کیفیت زندگی شهری. اما تفکر و مفهوم محوری در تمامی این زمینهها این است که هنر عمومی باید برای مردم و با مردم باشد.