ناگفته‌ای از زنده‌یاد علی سلیمانی

علی سلیمانی

ما ادعا می کنیم حرفه ای هستیم ، آیا به جشنواره رفتیم؟ در عین حال ، ما همیشه از عوامل حرفه ای استفاده کرده ایم ، تمام تلاش ما در این 20 سال این بوده است که ادبیات مطابق با استانداردهای ملی و بین المللی ایجاد شود: اجرای تئاتر در آن کشور سالن اصلی تئاتر شهر می تواند راهنمای نیازهای ما باشد.

یکی از سالهایی که ما با مرحوم نازانی با علی سلیمانی روی صحنه بودیم ، نمایش معمای موتورهای بی قرار بود. به مناسبت چهلمین سالگرد حسینی ، در سالن اجتماعات برج میلاد ،

چند روز پیش ، دکتر جان اون گفت: “من در حال مشاوره روانشناسی هستم.” من می خواهم خصوصی صحبت کنم. اما هر روز که او به برج میلاد می آمد ، زمان آرایش او فرا رسیده بود ، هیچ راهی برای صحبت وجود نداشت. به هر حال ، او در آن روز گفت ، اگر مشکلی در صحبت همزمان با گریم وجود نداشته باشد ، می ترسم او فرصت دیگری را از دست بدهد.

اتاق آرایش را تنها گذاشتیم و شروع به صحبت کردیم. بهمن (سانیه) به صورت تلفن برخورد کرد و علی گفت ، و من شنیدم.

دکتر من عادت دارم که ندانم خوب است یا بد. اگر کسی به امام حسین (ع) احترام نگذارد یا محرم و عزاداری سیدالشهدا (ع) را مسخره کند ، من آنقدر ملتهب می شوم و غیرت به اصطلاح ترکی ام ملتهب می شود که نمی توانم جلوی خود و همکاری با او را بگیرم. ناخواسته می بینم که بر سر خودش فریاد می زند. اگر او ادامه دهد ، من نمی ایستم ، می توانم یقه اش را بگیرم.

دکتر ایان سانولا. آیا من بیماری روانی دارم؟

از علی جان آنی پرسیدم ، آیا چیز یا شخص دیگری وجود دارد که بتواند شما را اینقدر بی تاب و آتشین کند؟

او گفت نه ، به خدا ، اگر از چیزی عصبانی شوم ، کنترل خودم برایم راحت تر خواهد بود. اما به نظر می رسد خداوند خط قرمز من امام حسین و عاشورا است. اگر کسی به گفتگوی امام حسین (ع) توهین کند ، گفتگوی ما با برخی از راهکارهای مدیریت آتش مدتی ادامه داشت …

وقتی آرایش تمام شد ، او بلند شد و گفت: “آرام شدم دکتر … من علاقه ای ندارم که نقش” خواننده سوری “را در این صحنه بازی کنم. قربانی خداوند باشید.

علی عزیز ، فارغ از پاسخ شما در آن روز ، امروز برای شما می نویسم. خوشا به حال شما: شاد باشید.

* دکتر حرا ، خاطره معمای دردسر ، برج میلاد 1393