لرزیدن گوشه چپ نقشه/بلایای تکراری و مدیریت تکراری/ ماجرای آب پاشیدن پلیس چه بود؟
شنبه شب و راس ساعت ۲۱:۴۴ شب شهر خوی و روستاهای اطراف آن زلزله ۵.۹ ریشتری را تجربه کردند. از همان ساعات اول نیروهای هلال احمر و نظامی کشور برای خدمترسانی به مردم زلزلهزده خود را به مناطق زلزله زده رساندند. خبرنگار خبرگزاری سرگرمی برای همه نیز خودش را همراه نیروهای امدادی به مناطق آسیبدیده رساند تا راوی اتفاقات آنجا باشد. او در این روایت توضیح داده که در این دو روز در خوی چه خبر بوده است؟
ایسناپلاس:شب زلزله آمد و ما ظهر روز ۹ بهمن ماه از تهران به شهرستان خوی رسیدیم. وقتی همراه گروههای امدادی به سمت مدرسهای در شهر خوی میرفتیم تا چادرهای امدادی را آنجا برپا کنیم. توی ترافیک- چند دقیقهای معطل شدیم. در این فاصله مردمِ سرگردان در خیابان پشت هم میآمدند و نشانی جایی که چادر مسافرتی و پتو میدهد را از ما میپرسیدند. در همین حین، پسر نوجوانی ۱۵ساله جلو آمد و برخلاف بقیه از راننده هایلوکس، به ترکی پرسید. «ساعت ۳ قرار است دوباره زلزله بیاید؟ شما خبردارید؟» راننده از سادگی پسر خندهاش گرفته بود. ولی سریع خندهاش را قورت داد. نمیخواست دل پسرک را بشکند. ترس توی جان آدم زلزله زده زنده است. گفت پسرم این چیزها را کسی نمیتواند پیشبینی کند. میتوان احتمال داد ولی این چیزها شایعه است به آنها گوش نده. پسرک که در سرما دستانش را به هم گره زده بود با همان لهجه شیرین تشکر کرد و رفت. این روزها شایعات مثل زلزله کشور را تکان میدهد و مقابله با آن به این راحتیها نیست. از چند نفری در شهر شنیدم که میگفتند این زلزله نتیجه آزمایش و منفجر شدن بمب بوده است. یکی میگفت کار داخلیها بوده و دیگری معتقد بود کار خارجیهاست. و قبل از زلزله، صدای یک انفجار آمده است. این حرف را نه فقط از مردم خوی که از تهران هم شنیدم. شایعاتی که حتی تکذیب کردنشان هم خندهدار است. هر چند این شایعات در حوادث طبیعی همیشه وجود داشته است. در زلزله چند سال پیش کرمانشاه وقتی به میان مردم زلزله زده میرفتیم میگفتند یک انفجار بزرگ صورت گرفته که مردم نور سفیدش را در آسمان دیدند و بعد زمین لرزیده است.
دورترین شهر ایران
ساعت ۲۲:۲۵ هشت بهمن وقتی در خیابان منتظر اسنپ بودم تا مرا به خانه برساند. پیامکی خبری دریافت کردم که «زلزلهای به بزرگی ۵.۹ریشتر حوالی شهر خوی را لرزاند. هلال احمر به آذربایجان غربی به حالت آمادهباش در آمد.» پیامک را رد کردم. توجهم را جلب نکرد. شاید چندمین زلزله خوی در چند وقت اخیر باشد. ساعت ۲۲:۳۹ دقیقه از خبرگزاری زنگ زدند که برای زلزله به خوی میروی؟ بدون فکر کردن گفتم بله. بعدش فکر کردم از بس در این چند ماه اسم خوی و زلزله را شنیدم دیگر برایم از اهمیت خبری خارج شده است. آخرین بار ۲۸ دی ماه زمین لرزهای دیگر به بزرگی ۵.۴ ریشتر شهر و روستاهای اطراف خوی را لرزانده است. خوی چند سالی است که درگیر این مسئله است. کارشناسان میگویند یکی از بزرگترین زلزلهها و گسلهای تاریخ زمین شناسی در خوی بودهاست.
شبانه خودم را به هلال احمر رساندم. قرار بود چند تایی خبرنگار را هوایی به منطقه اعزام کنند. هنوز اطلاع دقیقی از آمار تلفات وجود نداشت. ولی همه آرزو میکردیم که تلفات انسانی نداشته باشد. به دلیل ترافیک حضور مدیران و پر شدن پرواز، قرار شد خبرنگاران همراه تیمهای واکنش سریع و زمینی به منطقه آسیب دیده بروند. چند خبرنگار به خاطر سختی سفر زمینی انصراف دادند. تا هماهنگیها انجام شود، ساعت ۳ صبح به سوی منطقه راه افتادیم. تا به حال به خوی نرفته بودم و تصوری از فاصلهاش تا تهران نداشتم. وقتی ساعت ۱۳:۳۰ ظهر به خوی رسیدیم فهمیدم خیلی دور است. در جادهای که نیمی آفتابی بود. نیمی بارانی و نیمی برفی. همین فاصله زیاد تا مرکز باعث شده که در همه زمینهها خیلیها برای زلزله نیایند از خبرنگار و عکاس گرفته تا جهادی و خیریه و حتی نیروهای دولتی.
وضعیت شهر بهتر روستاهاست
زلزله اتفاق تازهای در کشور ایران نیست ولی همیشه بعضی از اشتباهات در آن تکرار میشود. بعضی از اشتباهات سازمانی و بعضی از اشتباهات مردم. سر ظهر به شهر رسیدیم. معمولا در جاده خوابم نمیبرد و نبرد. در خروجیهای شهر خوی، انبوهی از خودروهایی را دیدیم که از شهر خارج میشوند. پس لرزهها مردم را ترسانده بود. در کنارش صفهای طولانی بنزین در تمام شهر و ترافیک در مرکز اصلی شهر نمایی دیگر از زلزله بودند. وقتی وارد خوی شدیم برایم یک شهر عادی بود ولی توی نقشه و جستجوهای اینترنتی از ویژگیهای این شهر تاریخی به تعجبم اضافه شد. از قبر شمس تبریزی گرفته تا کلیساها و مسجدهای قدیمی. حجم آثار تاریخی و جاهای دیدنیهای شهر آنقدر زیاد است که آدم میماند. معروفترین سوغاتیاش تخمه و عسل است. با این همه خود شهر خوی آسیب جدی از زلزله ندیده بود؛ اما روستاها و شهرهای اطراف آسیب جدی دیدند و باعث خسارت کلی به هزار و ۱۰۰ واحد و خسارت جزیی به بیش از چهار هزار واحد مسکونی شهری و روستایی شدهاست. همچنین به ۷۰ روستا آسیب رسیدهاست. در هر حال این زلزله سومین زلزله شدید در شش ماه گذشته است و از زلزله آخر یعنی زلزله ۵.۴ ریشتری ده روز بیشتر نمیگذرد که بسیاری از خانههایی که در آن زلزله آسیب جزیی دیده بودند در این زلزله فروریختند. در این زلزله ۱۰۷۵ نفر مصدوم و سه نفر متاسفانه فوت کردند که آن هم به خاطر فرار بوده است.
به غیر روستاها و خانههای تخریب شده، مردمی که خانههایشان سالم است هم نگران شبمانی در خانه هستند. پس لرزههای این زلزله تا ۵۰ بار تکرار شده است جوری که حتی پرندگان و کلاغها هم بعد از هر بار لرزیدن در آسمان قیقاج میروند.
چرا پلیس به سمت مردم آب پاشید؟
در خوی هم مثل همه مناطق سیل زده و زلزله زدهای که تا امروز دیدهام. مشکل اسکان است. هلال احمر دوست دارد کمپهاییدر مدارس و سالهای ورزشی احداث کند که در خوی ۲۵ نقطه آماده شده است. ولی مردم علاقهای ندارند که از خانه خود دور شوند و میخواهند کنار خانه خودشان چادر بزنند. توزیع چادر بین مردم هم مشکلات خودش را دارد. معمولا افراد سودجویی در این اتفاقات از بقیه بیشتر چادر میگیرند و این چادرها که قیمت بالایی دارند را در بازار سیاه میفروشند. همین مسئله همیشه بحران میشود. در خوی هم مردم جلوی اکثر سازمانهای دولتی به دنبال اقلامی مثل چادر و پتو و والور بودند. به بعضیها چیزهایی میرسد و به بعضیها نه. و متاسفانه این موضوع همیشه باعث میشود رضایت همه مردم به دست نیاید و برحخ مردم در این مواقع احساس میکنند که حق آنها خورده شده است. غروب در محوطه هلال احمر مردم میخواستند انبار هلال را بشکنند که پلیس با آبپاش آنها را متفرق کرد که متاسفانه فیلمهای منتشر شده از این اقدام پلیس که از روی ناچاری بود باعث سوءاستفادههای مختلف در شبکههای فارسی زبان خارج از ایران شد. طوری که احساس شد پلیس و هلال احمر نمیخواهند به مردم خدمات بدهند. همین فشار و میل هلال احمر به کمپها باعث میشود که خیلی از مردم بیچادر بمانند. سرمای خوی در این روزها روی صفر درجه است و گاهی همراه با برف و باران است.
وقتی بلایا شبیه است چرا مدیریت مشکل میخورد؟
شب از شهر خارج شدیم و به شهر فیرورق رفتیم در نزدیکی خوی رفتیم که جزو مناطق آسیب دیده شهری بود. چند جایی از شهر، خانهها کج کوله و تخریب شده بودند و مردم در چادر و ماشینهایشان خوابیده بودند. با دیدن ما از نبود کمکها میگفتند. به عبارتی هر کسی از هرچیزی که کم داشت میگفت. توزیع مثل همیشه ایراداتی داشت. به همه چادر نرسیده بود. مردم در نقطه نقطه شهر کنار آتش نشسته بودند و گرم شده بودند. چند نفری نزدیک خانه بودند که کسی چیزی از آن ندزدد. یکی از مردان میگفت کاش برای مردم یک دستشویی هم تعبیه میشد که مشکلی نداشته باشند. بلایای طبیعی گاهی اینقدر شبیه هم هستند که آدم تعجب میکند از میزان شباهت و این که چرا در مدیریت آن دچار مشکل میشویم. بعد از سالها که سیل و زلزله میآید هنوز در مدیریت کلان ایراداتی وجود دارد. نیروهای اجرایی و پایینتر کارشان را در بهترین سطح انجام میدهند.
زلزله در خوی در سطح ملی و نسبت به برخی زلزلههای بزرگ یک بحران ملی به حساب نمیآید ولی برای بسیاری از مردم به خاطر سرما و همچنین تکرار آن مشکلاتی به وجود آورده است که امید است در روزهای آتی بهتر مدیریت شود.
انتهای پیام