عمومی

حکایت آیینه و معجزه هزاره سوم

دوازده یا سیزده نفر بودیم. بعضی اوقات هفده یا هجده ساله بودیم اما به همان دوازده یا سیزده سال بر می گشتیم. چه خوشی! آنچه که همیشه پس از شنیدن سخنان سیاستمداران برای روح ما اتفاق می افتاد ، کسالت یا افسردگی بود. اما این گروه کوچک و دوستانه چیزی جز عشق و مهربانی در جیبشان نبود. هیچ کس شکایت نکرده است که چرا مردم آنها ، مانند بزرگی مانند منوچر ، مورد احترام نیستند. البته اگر آنها شکایت داشتند ، شکایت درست بود. آیا برای مردی که همه فرزندان این کشور حداقل در نیم قرن گذشته فرزندانش صحبت کرده اند ، نباید اینقدر عجیب باشد؟

درست است که سیاست برای ما مهمتر از شام است ، اما اینکه بخواهیم کسی را بشنویم که نقش بسزایی در بسیاری از بلایای امروز دارد ، به چه معناست؟ البته من هیجان معمول انتخابات را دوست ندارم. یکی دو ماه دیگر همه آنچه را که می خواهند خواهند گفت و همه کاندیداها به اپوزیسیون تبدیل می شوند و باج خواهی دیگر جرم نیست. نامزدهایی که یک تعهد شرعی دارند و برای خدا کاندید می شوند ، چند رأی مشروع می گیرند ، اعتبار و افتخار رقبای خود را از دست می دهند ، و … خلاصه ، دورهام اوقات خوبی دارد. اما مشکل ما فقط این یکی دو ماه نیست.

اگر فقط این روزها تمایل ما به اتلاف وقت ، کشتی گرفتن را محدود می کرد ، خدا را شاکر خواهیم بود که می گوید همه چیز در جای خود خوب است. سرانجام ، و شما و شما به خوبی می دانید که آنچه برای ما اساس است این بازیهای کودکان است و نه چیز دیگری. من ناراحت نخواهم شد اگر فرهنگ به اندازه ارزن برای ما هزینه داشته باشد ، اما من آماده قسم هستم که اگر فقط یک اتاق برنامه در خانه باشگاه وجود داشته باشد ، این یک برنامه زنده به یاد منوچهر احترامی خواهد بود ، مخاطبانش به او نمی رسند یک هزارم مخاطبان هزاره سوم.
البته همه دستگاه های فرهنگی و اجرایی کشور از رادیو ، تلویزیون ، شهرداری ، آموزش و پرورش ، پارلمان ، دولت مقصر چنین فاجعه ای هستند ، اما ما مردم نیز در این ملی شرکت می کنیم. فاجعه بنا بر تصمیم پادشاه مردم ، می توان همه تقصیرها را به گردن دولت انداخت ، تا ذهن ما را نرم کند ، اما اگر به خود به عنوان سوزن قدرت بدهیم ، نمی توانیم بر وجدان خود غلبه کنیم ، کاملاً از نقش خود چشم پوشی کنیم در این مورد.

خرد این است که ما از فکر کردن می ترسیم ، و آنچه ما را از فکر خارج می کند ، سر خود را به آن می اندازیم. این می تواند چیزی شبیه یک سریال بی دغدغه باشد که در آن چیزی جز بازی و دلقک یا سخنان ناپسند همان سیاستمدار دیده نمی شود که در یک کلام چیزی جز بازی دروغ و افترا نیست. ما از همه چیزهایی که باعث می شوند فکر کنیم ، مراقبه کنیم ، با آن روبرو شویم ، از وبا ، طاعون روبرو می شویم شاید ما از خود بترسیم ، زیرا تفکر سرانجام در کنار ما قرار خواهد گرفت ، واقعیت ما را به عنوان یک آینه نشان می دهد ، ما مدت طولانی است که می خواهیم در آینه نگاه کنیم.