شجاعت و تیزهوشی «سیدعلی» کابوس ساواک بود
سید علی اندرزگو از چهره های تاثیرگذار در روند پیروزی انقلاب است. مردی که 15 سال کابوس ساواک بود، یافتن ردی از او به علامت سوال بزرگی برای عوامل سازمان تبدیل شد.
به گزارش سرگرمی برای همه، روزنامه «جوان» سپس نوشت: ساواک از شهری به شهر دیگر برای یافتن ردی از سید علی در حرکت بود، وقتی فکر کرد چیزی از دستگیری سیدعلی نمانده است، دست خالی برگشت. تیزهوشی شهید اندرزگو باعث شد که عوامل ساواک همیشه چند قدم از او عقب باشند. حتی ماموران ساواک هم از هویت واقعی او خبر نداشتند، به چند نام برخورد کردند. سید علی اندرزگو همیشه به دنبال چهره های جدید در قالب کار بود، یافتن او غیرممکن به نظر می رسید.
معرفی شهید نواب صفوی
شهید دانشمند مبارز مجاهد شهید سید علی اندرزگو در زمانی شکل گرفت که ایران حوادث زیادی را تجربه می کرد. ملی شدن صنعت نفت، حکومت نظامی تهران، اعدام انقلابی هژیر توسط سید حسین امامی، سپس اعدام امامی، عزل آیت الله کاشانی و بازگشت، جلسات مکرر آیت الله کاشانی و فدائیان انقلاب اسلام، تعطیلی بازار تهران توسط خلیل طهماسبی یکی از اتفاقاتی بود که سیدعلی از دوران جوانی شاهد آن بود. او که دلسرد نشده بود، رازی پرشور از دوران جوانی داشت و همیشه به طور فعال علیه حکومت شاه می جنگید و آن وقایع سرنوشت ساز را به دقت مطالعه می کرد.
نقطه عطف زندگی شهید اندرزگو از آشنایی با شهید نواب صفوی آغاز می شود. سید علی در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد، این آشنایی مسیر جدیدی را در زندگی سیدعلی آغاز کرد. شخصیت و شخصیت این روحانی مبارز تأثیر بسزایی در ذهن و ضمیر شهید اندرزگو داشت. تعیین خط مشی مبارزاتی شهید اندرزگو. شهيد اندرزگو به شهيد نواب صفوي علاقه زيادي داشت؛ همين سوال باعث شد تا با تشكل فدائيان اسلام آشنا شود.
آغاز یک زندگی مخفیانه
شهید اندرزگون که در آن سالها به سلاح علم و ایمان مسلح بود، سرانجام در سن 18 سالگی در 15 خرداد 1342 با درک روحیه نهضت امام، روح نهضت را لمس کرد و وارد عرصه شد. مبارزه با رژیم پهلوی خمینی. شهید اندرزگون یکی از عوامل تظاهرات پرشور مردم در قیام 15 خرداد بود که در آن شب با اهدای کتابی از امام خمینی(ره) تجلیل شد.
شهید اندرزگو پس از قیام 15 خرداد دستگیر شد، زیر شکنجه های طاقت فرسا اعتراف نکرد، آزاد شد. از آن زمان، او به شاخه نظامی ائتلاف اسلامی پیوست و اولین گام خود را در 19 سالگی برای اعدام انقلابی حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت، رهبر و جنایتکار ایالات متحده برداشت. کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی…
با دستگیری شهید محمد بخارا، سایر عاملان طرح اعدام حسنعلی منصور به غیر از سیدعلی اندرزگو توسط ساواک شناسایی و دستگیر شدند. ماهیت تشکیلات جدید هیئت های مؤتلفه نیز برای آنها آشکار شد و شهید اندرزگون آغاز زندگی مخفیانه ای بود. با وجود تلاش های دستگاه امنیتی رژیم پهلوی که حتی خانواده و نزدیکان شهید اندرزگو را هدف قرار داده بود، وی توانست مخفیانه و عالمانه کشور را ترک کرده و به عراق برود. از آن زمان رژیم به شدت او را تعقیب کرده است. سید در میان همسالانش به شجاعت و بی باکی شهرت داشت.
همسر شهید اندرزگو کبری سیلس پور از خروج همسرش از کشور می گوید. پیاده می شوند (دوست شهید هم همراهش بود) و به سمت مرز عراق حرکت می کنند. «مرزبانان عراقی راه آنها را می بندند و از آنها کارت شناسایی می خواهند. شهید اندرزگون می گوید ما طلبه هستیم آمدیم کنار دریا درس بخوانیم و شناسنامه هم در نجف است، می رود نجف. »: شهید اندرزگون چریکی بود که مبارزاتش از لبنان به افغانستان کشیده شد. وی در مدت اقامت خود در لبنان موفق شد گروه هایی از مبارزان پراکنده فلسطینی تشکیل دهد.
مبارزی به نام شیخ عباس تهران
شهید اندرزگون در سال 1345 به ایران بازگشت، در حالی که ساواک به شدت در صدد دستگیری وی بود، به جوم رفت و با نام مستعار «شیخ عباس تهرانی» در حوزه علمیه به تحصیل پرداخت و دوباره به فعالیت های انقلابی پرداخت. تا جایی که امکان داشت با سخنرانی های پر سر و صدای خود حضار را تحت تأثیر قرار می داد و آنها را به حرکت وا می داشت. در سال 1346 یکی از منابع مؤثر ساواک از بازگشت وی خبر داد، اما این بار نیز ساواک موفق به دستگیری وی نشد.
فعالیت او به حدی بود که ساواک علیه «شیخ علی تهرانی» پرونده تشکیل داد. حساسیت روزافزون ساواک باعث شد که به حوزه علمیه چیذر برود و در آنجا به تبلیغ و اقامه نماز پرداخت. در چیذر بارها و بارها به تحصیل علوم دینی و مبارزه پرداخت.
شهید اندرزگون نقش مهمی در تسلیح انقلابیون داشت و در تسلیح یاران امام خمینی (ره) در مبارزه هیچگاه از رسالت تبلیغی خود غافل نشد. او با ایفای نقشهای مختلف، استفاده ماهرانه از گویشهای مختلف محلی، داشتن کانالهای ارتباطی قوی و گسترده، توانست یکی از مخوفترین سازمانهای امنیتی را برای تقریباً 15 سال شگفتزده کند. ملاقات هایش با امام محرمانه بود تا لو نرود. امام خميني(ره) با شنيدن خبر شهادت سيد علي(ع) فرمودند: شهادتش قبر است. اگر 10 نفر مثل آسیدعلی داشتیم می توانستیم دنیا را تحت حاکمیت اسلام قرار دهیم.
شهادت به زبان روزه
وقتی سید علی اندرزوق مخفیانه به ایران بازگشت، تصمیم محکمی گرفت. هدف او این بار کشتن شاه بود. این تصمیم شهید مصادف با اوج حرکت های مردمی در انقلاب اسلامی در ماه رمضان سال 1357 بود. در حالی که سید علی اندرزگو در 23 ماه مبارک رمضان خود را برای ترور شاه آماده می کرد، یک بار ساواک از حضور وی در ایران مطلع شد. از آنجایی که کارگزاران رژیم پهلوی می دانستند هر حرکت قابل تاملی در شرایط بحرانی سال ۱۳۵۷ می تواند عواقب گسترده ای داشته باشد، برای یافتن آن تلاش بسیار کردند. مأموران ساواک شهرهای قم، مشهد و تهران را از نزدیک زیر نظر داشتند. همه کسانی که می توانستند با او ارتباط برقرار کنند تحت نظر بودند و همه آماده بودند تا سید را پیدا کنند و دستگیر کنند.
روز هجدهم ماه مبارک رمضان، سید با دوستش در تهران تماس گرفت و به او گفت که فردا به افطار خانه اش می روم. ساواک از این گفتگو مطلع شد. فردای آن روز در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان مصادف با 11 شهریور 1357 مأموران در حوالی افطار به صحنه آمدند و او را محاصره کردند. سید که نمی خواست به دست ساواک بیفتد به گونه ای حرکت کرد که مأموران گمان کردند او مسلح است و قصد تیراندازی دارد. پس گلوله ای به سوی او شلیک شد، خونریزی کرد و در نوزدهم ماه رمضان از دنیا رفت. در آخرین لحظات عمرش چند صفحه یادداشت مخفی در دفترش گذاشت و انداخت تا به دست ساواک نیفتد. امام خمینی (ره) در خصوص شهادت این رزمنده خستگی ناپذیر فرمودند. «شبی که این رزمنده به شهادت رسید، خبر شهادتش را به من تلگراف کردند، از اینکه از نعمت بزرگ محروم شدیم، بسیار ناراحت و ناراحت شدم. شهید آندرازگون که تجربیات ارزنده ای در مبارزه داشت.»
فرزند شهيد اندرزگو از شهادت پدرش مي گويد و از شناخت خانواده مي گويد. «شهید اندرزگو در شهریور 1357 در ماه مبارک رمضان به شهادت رسید، اما تا پیروزی انقلاب از این حادثه اطلاعی نداشتیم. امام در ایران در بهمن ماه. روزی که امام وارد کشور شدند، تلویزیون دیدیم، منتظر بودیم که ایشان در کنار امام باشند و با ایشان وارد کشور شویم. حضرت امام(ره) به کشور آمدند، در مدرسه رفاه مستقر شدند و فرمودند: خانواده آقای اندرزگو را دریابید، دوست دارم ایشان را ببینم. به خاطر دعواها و آزارهای پدرم همیشه از شهری به شهر دیگر نقل مکان می کردیم. به همین دلیل هیچ یک از اطرافیان امام (ره) آدرس ما را نداشتند، اما خود امام (ره) در آخرین دیدار پدرمان شنیدند که ما در مشهد زندگی می کنیم. آیت الله طبس و سایر دوستان ما را اینگونه پیدا کردند و خدمت امام رسیدند. یادم میآید وقتی به مدرسه رفاه تهران و امام رسیدیم، او دو برادر کوچکترم را که یکی هفتگی و دیگری دو ساله بودند، بلند کرد و به دیدن ما آمدند. پس از معرفی کوتاهی خبر شهادت پدرشان را به ما دادند».
بسیاری از کسانی که مدتی را با شهید اندرزگو گذرانده اند، فکر می کنند دریای اعتماد در درون سید علی موج می زند. اطمینانی که ناشی از اعتقاد راسخ او به نصرت الهی بود. از ابتدای زندگی به امور دینی وقف داشت، بسیار مهربان و مهربان بود. او هرگز از کمک به فقرا دست برنداشت. با اینکه در زمان مبارزات انتخاباتی پول زیادی داشت اما به یک زندگی ساده و معمولی راضی بود. در طول مبارزه او از خودسازی و مراقبت غافل نشد، در عین حال زندگی خانوادگی و مسئولیت های خود را فراموش نکرد.
انتهای پیام: