جفتگیری انسان با انسان: هر آنچه باید در مورد آن بدانید

جفتگیری انسان با انسان: پویایی انتخاب شریک زندگی

جفت گیری انسان با انسان فراتر از یک رویداد صرفاً بیولوژیکی، پدیده ای پیچیده است که ریشه های عمیقی در ابعاد تکاملی، روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی دارد. این فرآیند، نه تنها برای بقای گونه، بلکه برای شکل گیری روابط عاطفی و اجتماعی که زندگی انسان را غنی می سازد، حیاتی است. درک این پویایی ها به ما کمک می کند تا انتخاب ها و رفتارهای خود و دیگران را در زمینه روابط عمیق تر درک کنیم.

در طول تاریخ، افراد همواره به دنبال شریکی برای زندگی بوده اند که بتوانند با او پیوندی عمیق برقرار کنند. این جستجو، از انتخاب های ناخودآگاه غریزی گرفته تا تصمیمات آگاهانه متاثر از هنجارهای اجتماعی، طیف وسیعی از استراتژی ها را در بر می گیرد. انسان ها به شیوه های گوناگونی به دنبال شریک برای روابط صمیمی بلندمدت، ازدواج، یا حتی روابط کوتاه مدت و دوستی های عاشقانه هستند. میل به همراهی و غریزه جنسی از قوی ترین محرک های رفتار انسان به شمار می روند و شکل گیری روابط، نقش کلیدی در رضایت و پایداری زندگی افراد دارد. در ادامه این مقاله، با ما همراه باشید تا به ابعاد مختلف این پدیده شگفت انگیز بپردازیم و استراتژی های جفت گیری انسان را از دیدگاه های مختلف تحلیل کنیم.

مبانی تکاملی استراتژی های جفت گیری انسان

برای درک عمیق تر پیچیدگی های جفت گیری انسان، لازم است ابتدا به ریشه های تکاملی آن بازگردیم. روانشناسی تکاملی، بوم شناسی رفتاری و انسان شناسی، همگی به بررسی این استراتژی ها پرداخته اند و دریافته اند که چگونه این رفتارها با موفقیت تولیدمثلی گره خورده اند.

نظریه انتخاب جنسی و سرمایه گذاری والدین رابرت تریورز

پژوهش ها در زمینه استراتژی های جفت گیری انسان تا حد زیادی تحت تأثیر نظریه انتخاب جنسی و به ویژه مفهوم سرمایه گذاری والدین رابرت تریورز قرار دارد. تریورز سرمایه گذاری والدین را «هرگونه سرمایه گذاری والد در یک فرزند خاص» تعریف می کند که شانس بقای فرزند و در نتیجه موفقیت تولیدمثلی آن را افزایش می دهد، اما به قیمت کاهش توانایی والد برای سرمایه گذاری در فرزندان دیگر تمام می شود. حمایت از هر فرزند معمولاً بین پدر و مادر متفاوت است و تریورز معتقد بود که همین تفاوت در سرمایه گذاری والدین بین نر و ماده، عامل اصلی فرآیند انتخاب جنسی است. انتخاب جنسی نیز به نوبه خود منجر به تکامل دوشکلی جنسی در انتخاب شریک، توانایی رقابتی و نمایش های معاشقه ای (مانند ویژگی های جنسی ثانویه) می شود.

در انسان ها، زنان حداقل سرمایه گذاری والدینی بیشتری دارند؛ آن ها باید در لقاح داخلی، جفت سازی و بارداری سرمایه گذاری کنند و سپس زایمان و شیردهی را انجام دهند. در حالی که مردان نیز می توانند به شدت در فرزندان خود سرمایه گذاری کنند، حداقل سرمایه گذاری آن ها همچنان کمتر از زنان است. این تفاوت در هزینه های بیولوژیکی جفت گیری، پیش بینی های بسیاری را در مورد تفاوت های جنسیتی در روانشناسی جفت گیری انسان به همراه داشته است. زنان به مردانی که حتی اگر رویکردی پدرسالارانه داشته باشند، شوالیه صفت و باوقار هستند، تمایل بیشتری نشان می دهند. این گرایش از نظر تکاملی منطقی به نظر می رسد، زیرا این مردان احتمال بیشتری برای سرمایه گذاری در زنان و فرزندانشان دارند و به همین دلیل زنان به سمت آن ها جذب می شوند.

نظریه تاریخچه زندگی (Life History Theory)

نظریه تاریخچه زندگی به توضیح تفاوت ها در زمان بندی روابط جنسی، تعداد شرکای جنسی و سرمایه گذاری والدین کمک می کند. طبق این نظریه، جانداران ذخیره انرژی محدودی دارند که از آن برای رشد بدن خود استفاده می کنند. این انرژی در طیف نظری از نحوه اولویت بندی مصرف انرژی قرار می گیرد. در یک سر این طیف، جاندار سرعت بخشیدن به رشد فیزیکی و رسیدن سریع به بلوغ جنسی را در اولویت قرار می دهد که به آن استراتژی «سریع» گفته می شود. جاندارانی که استراتژی «سریع» را اجرا می کنند، به دنبال روابط جنسی زودتر، شرکای متعدد و سرمایه گذاری کمتر در فرزندان خود هستند. در سر دیگر طیف، استراتژی «آهسته» قرار دارد که در آن جانداران رشد فیزیکی را در اولویت قرار می دهند. جاندارانی که استراتژی «آهسته» را دنبال می کنند، به دنبال روابط جنسی دیرتر، شرکای کمتر و سرمایه گذاری بیشتر در فرزندان خود هستند.

این استراتژی ها ناخودآگاه هستند و به افزایش موفقیت تولیدمثلی جاندار در یک محیط خاص کمک می کنند. محیط های اولیه دوران کودکی ممکن است در شکل گیری ناخودآگاه این استراتژی ها در افراد نقش داشته باشند. در یک محیط خصمانه، خطر و عدم قطعیت افزایش می یابد و بنابراین بقا در اولویت بالاتری قرار می گیرد. استراتژی «سریع» در جوامعی که در محیط های خصمانه زندگی می کنند، برای رسیدن به بلوغ و تولید مثل سریع تر، احتمال بیشتری دارد. در محیط های کمتر خطرناک، جوامع احتمال بیشتری دارند که استراتژی «آهسته» را برای رشد فیزیکی اولیه و سپس تولید مثل دنبال کنند. این مفهوم در مورد انسان ها نیز صدق می کند، اگرچه تفاوت هایی در کاربرد استراتژی تاریخچه زندگی هم بین گونه ها و هم در درون آن ها وجود دارد.

چالش های کاربرد نظریه تاریخچه زندگی در انسان

با این حال، رویکرد دوتایی «سریع» و «آهسته» در استراتژی های جفت گیری انسانی می تواند گمراه کننده باشد. افرادی که استراتژی های «سریع» را دنبال می کنند، ممکن است با انتقاداتی در قالب تحقیر فراملی یا نقدهای اخلاقی و مذهبی مواجه شوند. به عنوان مثال، در جوامعی که زنان بیشتر به دنبال استراتژی های آهسته هستند، رفتار جنسی زنانه ممکن است تابو محسوب شود.

یکی از نظریه ها، «نظریه شتاب روان اجتماعی»، به پیش بینی هایی در مورد رشد انسان در جهت استراتژی های «سریع» یا «آهسته» با توجه به تجربیات افراد از محیط خود در دوران جوانی اشاره دارد. این نظریه پیش بینی می کند که افراد متولد شده در محیط های سخت تر (که کنترل کمتری بر تهدیدات اطراف خود دارند) احتمال بیشتری دارد که زودتر به بلوغ جنسی رسیده و زودتر تولید مثل کنند، که به دلیل انعطاف پذیری فنوتیپی (نشانه های خارجی که باعث تغییر در فیزیولوژی و رفتار می شوند) است. روانشناسان تکاملی از سه معیار برای توصیف محیط هایی استفاده می کنند که پیش بینی می کنند افراد کدام استراتژی تاریخچه زندگی را انتخاب خواهند کرد: در دسترس بودن منابع، سختی و غیرقابل پیش بینی بودن. سختی و غیرقابل پیش بینی بودن زمانی مطرح می شوند که در دسترس بودن منابع تأمین شده باشد، زیرا بدون منابع، افراد فرصت کمی برای بلوغ و تولید مثل دارند.

شباهت های مشترک در استراتژی های جفت گیری انسان

با وجود تفاوت های جنسیتی آشکار در رویکردهای جفت گیری، شباهت های بنیادینی نیز در میان مردان و زنان در فرآیند انتخاب شریک وجود دارد که ریشه در نیازهای تکاملی و اجتماعی مشترک دارد.

جفت گیری انتخابی (Assortative Mating)

جفت گیری انسان ذاتاً تصادفی نیست. برخلاف کلیشه رایج «مخالف ها یکدیگر را جذب می کنند»، انسان ها عموماً شرکای زندگی را ترجیح می دهند که ویژگی های مشابه یا یکسانی با خودشان داشته باشند. این ویژگی ها شامل عوامل ژنتیکی، فنوتیپ های کمی مانند قد یا شاخص توده بدنی، رنگدانه پوست، سطح جذابیت فیزیکی، خطر بیماری (از جمله سرطان ها و اختلالات روانی)، نژاد یا قومیت، ویژگی های چهره، عوامل اجتماعی-اقتصادی (مانند سطح درآمد و اعتبار شغلی بالقوه)، پیشینه های فرهنگی، ارزش های اخلاقی، باورهای مذهبی، گرایش سیاسی، ویژگی های شخصیتی (مانند وجدان گرایی یا برون گرایی)، ویژگی های رفتاری (مانند سطح سخاوت یا تمایل به الکلیسم)، سطح تحصیلات و هوش یا هوش عمومی می شود. در گذشته، ازدواج بین طبقات اجتماعی مختلف رایج تر بود. زنان معمولاً به دنبال مردی با موقعیت اجتماعی بالا (هایپرگامی) بودند که نشانه ای از دسترسی به منابع بود. با این حال، مردان معمولاً تمایل داشتند با زنی از طبقات پایین تر ازدواج کنند (هیپوگامی) اگر زن جوان، زیبا و دارای مهارت های خانگی (نشانه ای از باروری) بود. در دنیای مدرن، افراد تمایل به داشتن فرزندان تحصیل کرده و باهوش دارند؛ این هدف با ازدواج با افراد باهوش و با درآمد بالا بهتر محقق می شود که منجر به تشدید جفت گیری انتخابی اقتصادی شده است.

جفت گیری انتخابی مثبت، شانس انتقال یک ویژگی خاص به فرزندان زوج را افزایش می دهد، پیوند بین والدین را تقویت کرده و شباهت ژنتیکی بین اعضای خانواده را بالا می برد که در نتیجه آن، نوع دوستی درون گروهی و تناسب فراگیر بهبود می یابد. سازگاری فرهنگی دو شریک، عدم قطعیت در انتخاب های سبک زندگی را کاهش داده و حمایت اجتماعی را تضمین می کند.

علاوه بر این، در گذشته آگاهی هایی نسبت به خطرات همخونی وجود داشت که در قوانین منع ازدواج در برخی جوامع دیده می شد، در حالی که در عصر حاضر، زیرساخت های حمل و نقل بهتر احتمال وقوع آن را کمتر کرده است. اما انسان شناسان فرهنگی اشاره کرده اند که اجتناب از همخونی نمی تواند تنها دلیل ممنوعیت زنای با محارم باشد، زیرا مرزهای این ممنوعیت در فرهنگ های مختلف بسیار متفاوت است و لزوماً به گونه ای نیست که بیشترین اجتناب از همخونی را به همراه داشته باشد.

مراحل شکل گیری رابطه

انسان ها برای ارزیابی تناسب یکدیگر به عنوان شریک در یک رابطه صمیمی یا همسر، قرار ملاقات و معاشقه را تجربه می کنند. قوانین قرار ملاقات ممکن است در فرهنگ های مختلف متفاوت باشد و حتی برخی جوامع ممکن است به جای فرآیند قرار ملاقات، از روش های خواستگاری استفاده کنند.

  • قرار ملاقات و معاشقه: هدف و اهمیت این مرحله در ارزیابی تناسب شریک برای یک رابطه پایدار بسیار حیاتی است.
  • لاس زدن (Flirting): نقش آن در ابراز علاقه و ایجاد پیوند را نمی توان نادیده گرفت. لاس زدن می تواند برای سرگرمی یا با هدف جدی تری برای انتخاب شریک باشد.
  • بوسیدن (Kissing): شواهد تاریخی نشان می دهد که بوسیدن رمانتیک یا جنسی، رفتاری جهانی نبوده و به طور مستقل در جوامع پیچیده و طبقه بندی شده مانند هند، بین النهرین و مصر در عصر برنز پدیدار شده است. بوسیدن همچنین در اقلیم های سردتر رایج تر است. مانند سایر نخستی سانان، انسان ها برای تعیین تناسب شریک و افزایش تولید مثل بوسه را در روابط خود به کار می برند. بوسه بر لب ها می تواند پیش درآمدی برای آمیزش جنسی یا خود یک فعالیت جنسی باشد.

استانداردهای دوگانه و خیانت (Double Standards and Infidelity)

هم مردان و هم زنان مجموعه ای از استانداردها را برای خود و مجموعه ای دیگر را برای شرکای خود به کار می برند. آن ها از اینکه شرکایشان گزینه های دیگری را بررسی کنند، ناخشنود هستند، اما خودشان ممکن است چنین کاری را انجام دهند. برخی حتی نگران می شوند اگر شریکشان به اندازه کافی حسود نباشد. به طور خاص، آنچه به عنوان تماس جنسی تلقی می شود، بسته به اینکه فرد درگیر این عمل خود باشد یا شریکش، متفاوت است. اگر فرد مورد نظر خودش این کار را انجام دهد، کمتر احتمال دارد آن را خیانت تلقی کند تا زمانی که شریکش آن را انجام دهد. با این حال، زنان بیشتر از مردان به دلیل بی بندوباری مورد قضاوت شدید قرار می گیرند، حتی در برابری طلب ترین جوامع مدرن مانند نروژ. در واقع، زنان در شرمسار کردن دیگر زنان به دلیل بی بندوباری، تهاجمی ترین هستند.

واسطه گری در ازدواج و همسریابی آنلاین (Matchmaking & Online Dating)

در طول تاریخ، یکی از نقش های خانواده، انتخاب همسر از جنس مخالف اما با نژاد یا قومیت و مذهب یکسان برای فرزندان بوده است. در بسیاری از سنت های فرهنگی، قرار ملاقات ممکن است توسط شخص ثالثی که ممکن است یکی از اعضای خانواده، آشنا یا واسطه (حرفه ای) باشد، ترتیب داده شود. چنین واسطه ای می تواند یک رهبر مذهبی در جامعه ای باشد که حضور مذهبی در آن رایج است. در برخی فرهنگ ها، مانند هند، ازدواج های از پیش ترتیب داده شده رایج است، در حالی که در برخی دیگر، مانند ایالات متحده، این ها غیرقابل قبول تلقی می شوند. از دهه 2000 به بعد، همسریابی اینترنتی – شکل جدیدی از واسطه گری – به طور فزاینده ای محبوب شده است. این سرویس داده های به اشتراک گذاشته شده توسط کاربران را به الگوریتم های یادگیری ماشین وارد می کند تا بهترین تطابق را پیدا کند.

تفاوت های جنسیتی در استراتژی های جفت گیری انسان

تفاوت در سرمایه گذاری والدینی، منجر به شکل گیری استراتژی های جفت گیری متفاوتی در زنان و مردان شده است. این تفاوت ها، هم در تمایلات کوتاه مدت و بلندمدت و هم در معیارهای انتخاب شریک، خود را نشان می دهد.

جفت گیری کوتاه مدت در مقابل بلندمدت (Short-term vs. Long-term Mating)

به دلیل تفاوت در سرمایه گذاری والدینی، جنسی که سرمایه گذاری کمتری می کند، باید رقابت درون جنسی بیشتری از خود نشان دهد. این به این دلیل است که آنها می توانند کمتر در هر فرزند سرمایه گذاری کنند و بنابراین می توانند با فرکانس بالاتری تولید مثل کنند، که به آنها اجازه می دهد برای شرکای بیشتر رقابت کنند. علاوه بر این، جنسی که سرمایه گذاری بیشتری می کند، باید در انتخاب شریک خود سختگیرتر باشد. از آنجایی که آنها حداقل سرمایه گذاری والدینی بیشتری دارند، با هر برخورد جنسی هزینه های بیشتری را متحمل می شوند. این هزینه ها باعث می شود که آنها استانداردهای انتخاب بالاتری داشته باشند و بنابراین سختگیرتر باشند.

در انسان ها، زنان سرمایه گذاری بیولوژیکی اجباری بالاتری دارند. در جفت گیری کوتاه مدت، زنان سختگیرتر هستند زیرا سرمایه گذاری والدینی بزرگتری دارند. در جفت گیری بلندمدت، مردان و زنان به یک اندازه سختگیر هستند، زیرا سرمایه گذاری والدینی یکسانی دارند. بنابراین، رقابت درون جنسیتی زن و مرد و سختگیری زن و مرد در جفت گیری بلندمدت به یک اندازه بالا است، اما در جفت گیری کوتاه مدت این گونه نیست.

از آنجایی که مردان حداقل سرمایه گذاری والدینی کمتری دارند، باید بیشتر از زنان استراتژی جفت گیری کوتاه مدت را دنبال کنند. جفت گیری کوتاه مدت با روابط جنسی غیررسمی و کم تعهد با شرکای متعدد که مدت زیادی طول نمی کشند، مشخص می شود. علاوه بر این، مردان بیشتر از زنان از جفت گیری کوتاه مدت سود می برند. از آنجایی که مردان عموماً استراتژی های جفت گیری کوتاه مدت را دنبال می کنند، موفقیت کلی تولیدمثلی آنها بالاتر از زنان است، هرچند که متغیرتر نیز هست. این بدان معناست که مردان می توانند به طور متوسط فرزندان بیشتری داشته باشند، اما تنها تعداد نسبتاً کمی از مردان قادر به داشتن تعداد بسیار زیادی فرزند هستند. به دلیل این استراتژی جفت گیری کوتاه مدت، مردان تمایل بیشتری به تنوع جنسی دارند، به زمان کمتری برای رضایت به آمیزش نیاز دارند و بیشتر از زنان به دنبال شرکای کوتاه مدت هستند.

ارزش شریک (Mate Value)

ارزش شریک با احتمال موفقیت تولیدمثلی آینده یک فرد مطابقت دارد. ارزش شریک شامل توانایی فرد برای تولید فرزندان سالم در آینده، بر اساس سن و جنسیت فرد است. ارزش شریک هر جنس با آنچه جنس مخالف در یک شریک می خواهد، تعیین می شود، بنابراین ارزش شریک مرد با آنچه زنان می خواهند و بالعکس تعیین می شود. روانشناسان تکاملی پیش بینی کرده اند که مردان عموماً به جوانی و جذابیت فیزیکی در یک شریک، بیشتر از زنان اهمیت می دهند. جوانی با ارزش تولیدمثلی در زنان مرتبط است، زیرا توانایی آنها برای داشتن فرزند در طول زمان به شدت کاهش می یابد. بنابراین، مردان معمولاً ترجیح می دهند با زنانی که از خودشان جوان تر هستند جفت گیری کنند. ویژگی هایی که مردان در زنان جذاب می دانند، نشان دهنده سلامتی و باروری است. از سوی دیگر، ارزش شریک مرد به موقعیت اجتماعی و دسترسی به منابع بستگی دارد که با افزایش سن بیشتر می شود. این به این دلیل است که یکی از هزینه های بارداری، توانایی محدود برای به دست آوردن منابع برای خود است. علاوه بر این، توانایی مرد برای تعهد و سرمایه گذاری در زن و فرزندانش را نشان می دهد. سرمایه گذاری منابع مرد، احتمال بقای فرزندان و تولیدمثل آنها را افزایش می دهد. به همین دلیل، زنان معمولاً به مردان مسن تر جذب می شوند، زیرا آنها احتمالاً توانایی بیشتری برای تأمین منابع و موقعیت اجتماعی بالاتری دارند. ارزش شریک مرد نیز با سلطه فیزیکی و اجتماعی او تعیین می شود که نشان دهنده ژن های با کیفیت بالا است. علاوه بر این، زنان تمایل دارند به مردانی جذب شوند که قدشان از خودشان بلندتر است و درجه بالایی از تقارن چهره، دو ریختی چهره مردانه، قدرت بالاتنه، شانه های پهن، کمر نسبتاً باریک و بالاتنه V شکل دارند.

میل جنسی (Sexual Desire)

نظریه انتخاب جنسی بیان می کند که به دلیل حداقل سرمایه گذاری والدینی کمتر، مردان می توانند با جفت گیری با زنان متعدد، به موفقیت تولیدمثلی بیشتری دست یابند تا زنانی که با مردان متعدد جفت گیری می کنند. بنابراین، روانشناسان تکاملی استدلال می کنند که مردان اجدادی که تمایل به شرکای جنسی کوتاه مدت متعدد داشتند، به حدی که قادر به جذب آنها بودند، فرزندان بیشتری را به جا گذاشته اند تا مردانی که چنین تمایلی نداشتند. زنان اجدادی، در مقابل، موفقیت تولیدمثلی خود را نه با جفت گیری با حداکثر تعداد ممکن مردان، بلکه با جفت گیری انتخابی با مردانی که بیشترین توانایی و تمایل به سرمایه گذاری منابع در فرزندان خود را داشتند، به حداکثر رسانده اند.

تحقیقات تکاملی اغلب نشان می دهد که مردان، برخلاف زنان، تمایل زیادی به روابط جنسی غیرمتعهدانه دارند. مردان اغلب به گونه ای به تصویر کشیده می شوند که برای به حداکثر رساندن موفقیت تولیدمثلی خود، شرکای جنسی زن متعددی می خواهند. مکانیسم های تکاملی برای جفت گیری کوتاه مدت امروزه نیز مشهود است. رفتارهای محافظت از شریک و حسادت جنسی به یک تاریخچه تکاملی اشاره دارد که در آن روابط جنسی با شرکای متعدد به یک مشکل سازگارشونده مکرر تبدیل شده است، در حالی که تمایل مردان امروزی به رابطه جنسی با افراد غریبه جذاب و شیوع روابط خارج از ازدواج با فراوانی مشابه در فرهنگ های مختلف، شاهدی بر گذشته اجدادی است که در آن استراتژی های جفت گیری چندهمسری اتخاذ می شد.

حفظ شریک (Mate Retention)

علاوه بر به دست آوردن و جذب شریک، انسان ها نیاز دارند که شریک خود را برای یک دوره زمانی خاص حفظ کنند. این امر به ویژه در روابط بلندمدت و با تعهد بالا اهمیت دارد. فرضیه این است که احساس عشق تکامل یافته است تا انسان ها را در رابطه جفت گیری خود نگه دارد. نشان داده شده است که احساس عشق افراد را ترغیب می کند تا به شریک فعلی خود پایبند بمانند و از گزینه های دیگر دور شوند. علاوه بر این، ابراز احساس عشق، دلبستگی و تعهد به شریک فعلی را افزایش می دهد. این ارتباط، شاخص های فیزیولوژیکی را با رفتارهای حفظ شریک مرتبط می سازد.

با این حال، حفظ یک رابطه با تعهد بالا می تواند دشوار باشد، به خصوص در اطراف شرکای جایگزین. وقتی شرکای جایگزین با ارزش جفت گیری بالا ارائه می شوند، انسان ها تمایل دارند رابطه فعلی خود را کمتر مطلوب ببینند. این اتفاق زمانی می افتد که مردان با زنان جذاب فیزیکی مواجه می شوند و برای زنان زمانی رخ می دهد که با مردان با سلطه اجتماعی روبرو می شوند. با این حال، اقدامات متقابلی روانشناختی برای این فرآیندها وجود دارد. اولاً، افراد در یک رابطه متعهد، تمایل دارند گزینه های شریک جایگزین را بی ارزش جلوه دهند و در نتیجه آنها را کمتر جذاب می یابند. ثانیاً، این افراد همیشه گزینه های بالقوه جایگزین را در نظر نمی گیرند. در عوض، آنها کمتر به شرکای جایگزین توجه می کنند و بنابراین فرآیند بی ارزش کردن را تجربه نمی کنند. این مکانیسم ها به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتند و به فرد کمک می کنند تا رابطه فعلی خود را حفظ کند.

رقابت درون جنسیتی (Intrasexual Competition)

برای هر دو جنس، موقعیت اجتماعی بالا و دسترسی کافی به منابع برای موفقیت تکاملی مهم است. اما هر جنس استراتژی های خاص خود را برای رقابت با اعضای همجنس دارد. برای محافظت از منافع ژنتیکی خود، دختران و زنان تمایل دارند با خویشاوندان، وابستگان (خویشاوندان همسر) و چند دوست زن منتخب، اتحاد تشکیل دهند. به جای رقابت مستقیم، زنان تمایل دارند تلاش های خود را برای برتری بر رقبای خود پنهان کنند تا از آسیب های فیزیکی و خشونت اجتناب ورزند، مگر اینکه قبلاً در موقعیت اجتماعی بالایی قرار داشته باشند که در این صورت می توانند به حمایت بیشتر و دسترسی بیشتر به منابع تکیه کنند. استراتژی های دیگر شامل اعمال برابری در یک گروه اجتماعی برای به حداقل رساندن رقابت و حذف دیگر زنان – یعنی رقبای بالقوه – از حلقه های اجتماعی فرد می شود.

تفاوت های فردی و انعطاف پذیری در استراتژی ها

بررسی استراتژی های جفت گیری انسان نشان می دهد که علاوه بر تفاوت های جنسیتی، تنوع قابل توجهی در انتخاب ها و رویکردهای افراد در درون هر جنس نیز وجود دارد.

پرسشنامه جهت گیری جامعه جنسی (Sociosexual Orientation Inventory – SOI)

تفاوت های فردی در استراتژی های جفت گیری معمولاً با استفاده از پرسشنامه جهت گیری جامعه جنسی (SOI) اندازه گیری می شود. این پرسشنامه شامل مواردی است که رفتار جنسی گذشته، رفتار جنسی پیش بینی شده در آینده و تمایل به روابط جنسی غیرمتعهدانه را ارزیابی می کند. نمرات بالاتر در SOI نشان دهنده یک استراتژی جفت گیری جنسی نامحدود است که تمایل به روابط جنسی غیرمتعهدانه و شرکای بیشتر را نشان می دهد. برعکس، نمرات پایین تر در SOI نشان دهنده یک استراتژی جفت گیری جنسی محدود است که بر تعهد بالاتر و شرکای کمتر تمرکز دارد.

مطالعات متعددی نشان داده اند که نمرات SOI با ترجیحات شریک مرتبط است؛ به طوری که افراد با تمایلات جنسی محدودتر، ویژگی های شخصی/والدینی (مانند مسئولیت پذیری و وفاداری) را در شریک ترجیح می دهند، و افراد با تمایلات جنسی نامحدودتر، ویژگی های مرتبط با جذابیت فیزیکی و دیده شدن اجتماعی را ترجیح می دهند. مطالعات دیگر نشان داده اند که نمرات SOI با ویژگی های شخصیتی (یعنی برون گرایی، شهوت پرستی و توافق پذیری پایین)، مصرف آشکار در مردان به عنوان ابزاری برای جذب زنان، و افزایش توجه بصری به چهره های جذاب جنس مخالف مرتبط است.

انعطاف پذیری جفت گیری (Mating Plasticity)

پژوهش ها در مورد ماهیت مشروط استراتژی های جفت گیری نشان داده است که ترجیحات جفت گیری بلندمدت و کوتاه مدت می توانند کاملاً انعطاف پذیر باشند. پس از قرار گرفتن در معرض نشانه هایی که در گذشته اجدادی بر جفت گیری تأثیر می گذاشتند، به نظر می رسد که هم مردان و هم زنان ترجیحات جفت گیری خود را به گونه ای تنظیم می کنند که از نظر تاریخی تناسب آنها را افزایش می داده است. این نشانه ها شامل نیاز به مراقبت از فرزندان، خطر از حیوانات و انسان های دیگر، و دسترسی به منابع است. علاوه بر این، شواهدی وجود دارد که میل جنسی زنان انعطاف پذیرتر از میل جنسی مردان است، زیرا آنها جنس انتخاب کننده هستند. از آنجایی که زنان معمولاً زمان و با چه کسی رابطه جنسی داشته باشند را انتخاب می کردند، این انعطاف پذیری میل جنسی می تواند اثری از انتخاب شریک توسط زن باشد.

جایگزین ها و الگوهای غیرمتعارف در جفت گیری انسان

اگرچه الگوی غالب در جفت گیری انسان، تشکیل پیوند زوجی دگرجنس گرا است، اما در طول تاریخ و در جوامع مختلف، الگوها و جایگزین های متفاوتی نیز مشاهده شده است که درک آن ها به شناخت جامع تر رفتار جفت گیری انسان کمک می کند.

بی جنس گرایی (Asexuality)

در حالی که عدم وجود کلی جذابیت جنسی – بی جنس گرایی – به طور سنتی به عنوان مشکلی برای رفع شدن تلقی می شد، تحقیقات از دهه ۲۰۱۰ به بعد این دیدگاه را زیر سوال برده است. تحقیقات در مورد چگونگی شکل گیری روابط اجتماعی، از جمله روابط عاشقانه، در افراد بی جنس گرا در حال انجام است. این افراد ممکن است روابط عاطفی عمیقی را تجربه کنند و پیوندهای معنی داری با دیگران برقرار سازند، بدون آنکه میل جنسی به همراه داشته باشد. درک بی جنس گرایی، دامنه فهم ما از تنوع تجربیات انسانی در زمینه روابط و جفت گیری را گسترش می دهد.

چندهمسری (Polygamy)

در برخی جوامع تاریخی و کنونی، داشتن بیش از یک شریک در یک زمان مجاز است و این ممکن است توسط مذهب توجیه شود. در عهد عتیق، مردان با بالاترین جایگاه اجتماعی، بیشترین تعداد شریک را داشتند. چندهمسری، هم ریشه های فرهنگی و هم تکاملی دارد. از دیدگاه تکاملی، چندهمسری می تواند به نفع مردانی باشد که توانایی تامین منابع فراوان برای چندین همسر و فرزندانشان را دارند، و از سوی دیگر، برای زنانی که در شرایط سخت به دنبال امنیت و منابع هستند، ممکن است گزینه ای قابل قبول باشد، هرچند که پیچیدگی های اجتماعی و روانی خاص خود را به همراه دارد. تفاوت در نسبت جنسیتی (تعداد مردان و زنان در یک جمعیت) و شرایط محیطی نیز می توانند بر شیوع چندهمسری در جوامع مختلف تأثیر بگذارند.

عوامل محیطی و فرهنگی مؤثر بر استراتژی های جفت گیری

جفت گیری انسان پدیده ای تنها بیولوژیکی نیست؛ بلکه عمیقاً تحت تأثیر محیط و فرهنگ شکل می گیرد. این عوامل، ترجیحات، هنجارها و حتی سیستم های ازدواج را در جوامع مختلف تعیین می کنند.

فرهنگ و خرده فرهنگ ها (Culture and Subcultures)

روانشناسان تکاملی، استراتژی های متفاوت و تأثیرات محیطی را در فرهنگ های مختلف بررسی کرده اند و تأیید کرده اند که مردان تمایل دارند ترجیح بیشتری به جوانی و جذابیت فیزیکی در یک شریک نشان دهند تا زنان. علاوه بر این، زنان تمایل دارند ترجیح بیشتری به جاه طلبی و موقعیت اجتماعی در یک شریک نشان دهند تا مردان. نقش خاصی که فرهنگ در تعدیل تفاوت های جنسیتی در ترجیحات شریک ایفا می کند، موضوع بحث است. تغییرات فرهنگی در ترجیحات شریک می تواند ناشی از تفاوت های تکامل یافته بین مردان و زنان در یک فرهنگ خاص باشد.

فرهنگ همچنین با استراتژی های جفت گیری در قالب سیستم های ازدواج در جامعه ارتباط دارد. به طور خاص، عوامل بیماری زا با احتمال بیشتر داشتن سیستم های ازدواج چندهمسری یا تک همسری در جامعه مرتبط شده اند. فرهنگ هایی با فشار بالای عوامل بیماری زا، احتمال بیشتری برای داشتن سیستم های ازدواج چندهمسری، به ویژه سیستم های چندهمسری برون همسری دارند. این امر هم برای مردان و هم برای زنان مفید است، زیرا مردان تنوع ژنتیکی بیشتری برای فرزندان خود به دست می آورند و زنان به مردان سالم دسترسی پیدا می کنند که معمولاً در جوامع با عوامل بیماری زای بالا کمبود دارند. برعکس، تک همسری اغلب در محیط های با عوامل بیماری زای بالا وجود ندارد، اما در محیط های با عوامل بیماری زای پایین رایج است.

نسبت جنسیتی عملیاتی (Operational Sex Ratio – OSR)

نشان داده شده است که نسبت جنسیتی عملیاتی محلی بر استراتژی های جفت گیری تأثیر می گذارد. این نسبت به عنوان نسبت مردان در سن ازدواج به زنان در سن ازدواج تعریف می شود، به طوری که نسبت بالا نشان دهنده مردان بیشتر و نسبت پایین نشان دهنده زنان بیشتر در منطقه محلی است. هنگامی که عدم تعادل جنسیتی وجود دارد، جنسیت نادر معمولاً انتخاب بیشتری دارد، در حالی که جنسیت فراوان تر باید با استراتژی های بیشتری برای جنسیت نادر رقابت کند. این منجر به رقابت جنسیت فراوان تر در زمینه های خاصی می شود که جنسیت نادر جذاب می یابد. علاوه بر این، جنسیت فراوان تر بیشتر استراتژی جفت گیری جنسیت نادر را اتخاذ می کند. به عنوان مثال، در کلان شهرهای چین، زنان عموماً کمیاب هستند و به همین دلیل در صورت یافتن شریک، احتمال بیشتری برای رسیدن به خواسته خود دارند، در حالی که بسیاری از مردان به سادگی از بازار قرار ملاقات حذف می شوند. از سوی دیگر، در جزیره منهتن و در برخی از پردیس های دانشگاه های غربی، زنان در فزونی هستند و به همین دلیل به شدت برای جلب توجه مردان رقابت می کنند که منجر به فرهنگ «هو کاپ» و وب سایت های جفت گیری کوتاه مدت مانند تیندر شده است.

در سال ۲۰۰۵، روانشناس تکاملی دیوید اشمیت یک نظرسنجی چندملیتی از نگرش ها و رفتارهای جنسی شامل ۴۸ کشور را با نام پروژه توصیف جنسی بین المللی (ISSR) انجام داد. اشمیت روابط بین چندین متغیر در سطح جامعه و میانگین نمرات SOI را ارزیابی کرد. یک متغیر که به طور قابل توجهی نمره SOI یک کشور را پیش بینی می کرد، نسبت جنسیتی عملیاتی (OSR) بود. این پیش بینی تأیید شد؛ OSR به طور معنی داری با نمرات SOI ملی همبستگی مثبت داشت.

تأثیر مدرنیته و تغییرات اجتماعی بر جفت گیری انسان

جفت گیری انسان در عصر مدرن دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. انقلاب صنعتی، تغییر نقش های جنسیتی و پیشرفت های تکنولوژیکی، همگی بر نحوه انتخاب شریک و شکل گیری روابط تأثیر گذاشته اند.

انقلاب صنعتی و تغییرات نقش های جنسیتی

در دوران پیش از صنعت، مردم معمولاً با افرادی ازدواج می کردند که در نزدیکی آنها زندگی می کردند، تا حدی به این دلیل که ملاقات با کسی از راه دور با توجه به فناوری های حمل و نقل و ارتباطی آن زمان امکان پذیر نبود. اما انقلاب صنعتی و تغییرات مختلف در سیاست و فرهنگ باعث شده است که مردم بیشتر به انتخاب های شخصی خود فکر کنند. مشارکت فزاینده زنان در نیروی کار در اقتصادهای صنعتی مدرن یکی از عوامل کلیدی است که مسئول تفاوت جفت گیری مدرن با گذشته است.

در دوران مشکلات اقتصادی، زنان به شدت تمایلی به تعهد به مردان با موقعیت پایین در روابط بلندمدت نداشتند و مردان نیز ازدواج را به تأخیر می انداختند، اگر اصلاً ازدواج می کردند، تا منابع کافی برای جلب توجه جمع آوری کنند. در نتیجه، نرخ ازدواج و تولد کاهش می یافت. در اوایل قرن بیست و یکم، جوانان در سراسر جهان بسیار بیشتر از نسل های قدیمی تر، چه به انتخاب خود و چه به دلیل شرایط، مجرد باقی می مانند و این کاهش در میان فقرا شدیدتر است. در سطح منطقه ای، شرق آسیا، خاورمیانه، شمال آفریقا و آمریکای لاتین بیشترین کاهش را در مقایسه با دهه ۲۰۰۰ شاهد بوده اند.

از نظر تاریخی، ازدواج بهترین گزینه برای استقلال از والدین بود و مردم عموماً زود ازدواج می کردند و پس از دوره های کوتاه معاشقه. اما این امر در جامعه مدرن دیگر صادق نیست، جایی که مردم از والدین خود مستقل تر هستند و مایلند مدت بیشتری صبر کنند تا یک شریک ایده آل (یک «همسر روحی») پیدا کنند. در نتیجه، میانگین سن اولین ازدواج افزایش یافته است، در حالی که بسیاری از افراد تصمیم می گیرند مجرد بمانند. مردم در مقایسه با گذشته برای استقلال خود ارزش بیشتری قائل هستند. علاوه بر این، در کشوری که تعداد کمی کودک خارج از ازدواج متولد می شوند، مانند ژاپن، کسانی که علاقه ای به داشتن فرزند ندارند، تمایل به ازدواج ندارند.

برخی تفاوت های جنسیتی در ترجیحات شریک ممکن است توسط سطوح ملی برابری جنسیتی و توانمندسازی جنسیتی کاهش یابد. به عنوان مثال، با افزایش دسترسی زنان به منابع، ترجیحات شریک آنها نیز تغییر می کند. در حالی که در گذشته، زنان معمولاً برای اطمینان از امنیت مالی خود نیاز به ازدواج داشتند، زنان مدرن بیشتر احتمال دارد که بتوانند این کار را به تنهایی انجام دهند و به همین دلیل در موقعیتی قرار دارند که استانداردهای بالایی برای شرکای بالقوه تعیین کنند. یافتن شریکی با دسترسی به منابع مادی در مقایسه با یافتن کسی با مهارت های خانگی و توانایی ارائه حمایت عاطفی، از اولویت کمتری برخوردار می شود. به همین دلیل، جذابیت فیزیکی زن و دسترسی مرد به منابع را می توان «ضروریات» نامید، در حالی که ویژگی های دیگری مانند شوخ طبعی را می توان در یافتن شریک، «کمالیات» دسته بندی کرد.

تغییر در ترجیحات شریک

مردان متاهل به طور محسوسی تمایل کمتری به ایجاد اختلال در مشاغل همسران خود پیدا کرده اند. در حالی که در گذشته زنان معمولاً به دنبال مردان با موقعیت اجتماعی بالا بودند و مردان این گونه نبودند، در اواخر قرن بیستم، مردان نیز به دنبال زنانی با پتانسیل درآمد بالا بودند که منجر به جفت گیری انتخابی آموزشی و اقتصادی حتی برجسته تری شد. به طور کلی، نرخ بالای حضور در دانشگاه و مشارکت زنان در نیروی کار، انتظارات زناشویی هر دو جنس را تحت تأثیر قرار می دهد، به طوری که هم مردان و هم زنان در آنچه در یک شریک می خواستند، متقارن تر شدند. سهم ازدواج هایی که در آن هر دو همسر دارای سطح تحصیلات یکسانی بودند، به طور پیوسته افزایش یافت.

بخشی از دلیل اینکه افراد به طور فزاینده ای با همتایان اجتماعی-اقتصادی و تحصیلی خود ازدواج می کردند، تغییرات تکنولوژیکی بود. نوآوری هایی که در قرن بیستم به صورت تجاری در دسترس قرار گرفتند، مانند یخچال یا ماشین لباسشویی، میزان زمانی را که مردم برای کارهای خانه نیاز داشتند، کاهش داد که اهمیت مهارت های خانگی را کم رنگ کرد.

در قرن بیست و یکم، زنان جوان در کشورهای صنعتی، بیشتر از مردان جوان تحصیلات عالیه دارند. در برخی کشورها، مانند بریتانیا، آنها حتی نرخ اشتغال و درآمد بالاتری دارند؛ و تعداد فزاینده ای از آنها نیازی به همسریابی نمی بینند. همانطور که فیلیپ کوهن، جامعه شناس توضیح می دهد: «مزیت این است که از نظر اقتصادی یا فشار اجتماعی نیازی به ازدواج نیست. افراد می توانند وضعیت شغلی و شادی خود را به روش خودشان بهبود بخشند و می توانند شرایط را برای شرکای بالقوه در آینده تعیین کنند.»

رفتارهای جفت گیری در دوران نوجوانی

از منظر نورولوژیکی، تمایلات شناخته شده نوجوانان به احساساتی بودن، تکانشی بودن و ریسک پذیری بالا به این دلیل است که سیستم لیمبیک (مسئول تفکر احساسی) سریع تر از قشر پیش پیشانی (استدلال منطقی) در حال رشد است. از دیدگاه تکاملی، این عدم تطابق سازگارانه است، زیرا به جوانان کمک می کند تا با دیگران ارتباط برقرار کنند (با احساساتی بودن) و یاد بگیرند که پیچیدگی های زندگی را مدیریت کنند (با ریسک پذیری و در عین حال حساسیت بیشتر به پاداش ها). در نتیجه، نوجوانان بیشتر از بزرگسالان مستعد احساس ترس، اضطراب و افسردگی هستند. برای جذب شرکای بالقوه، مردان به ویژه مستعد ریسک پذیری و نمایش توانایی های ورزشی خود هستند، در حالی که زنان تمایل دارند توجه را به زیبایی خود جلب کنند. در زمینه جفت گیری، این گروه از انسان ها به ویژه مستعد بارداری های ناخواسته و بیماری های مقاربتی هستند.

تأثیر بر مصرف گرایی و رسانه

به گفته گاد سعد، روانشناس، رفتار مصرف کننده تنها با توجه به روانشناسی تکاملی قابل درک است، زیرا رفتار مصرف کننده «در یک میراث بیولوژیکی مشترک ریشه دارد که حول چهار عامل کلیدی داروین: بقا، تولید مثل، انتخاب خویشاوندی و نوع دوستی متقابل، شکل گرفته است.» در نتیجه، محصولاتی که می توانند بوی بدن (عطرها و دئودورانت ها) و ظاهر (لوازم آرایشی و جراحی های پلاستیک) یک فرد را تغییر داده یا بهبود بخشند، مشاغل سودآوری هستند. لوازم آرایشی پیچیده از دوران باستان استفاده می شده است و برخی از اولین نمونه های شناخته شده در مصر یافت شده اند. به عنوان مثال، در برزیل در پایان قرن بیستم، تعداد افراد بیشتری لوازم آرایشی «آوون» می فروختند تا اعضای نیروهای مسلح. به همین ترتیب، در ایالات متحده، پول بیشتری صرف لوازم آرایشی و جراحی های پلاستیک می شد تا آموزش یا خدمات اجتماعی.

این تصور که «سکس می فروشد» اکنون به طور عمومی پذیرفته شده و توسط تبلیغ کنندگان مورد استفاده قرار می گیرد. با این حال، برخی فرهنگ ها (مانند فرانسه) بیشتر از سایرین (مانند کره جنوبی) نسبت به سکس در تبلیغات پذیرنده هستند.

رمان های عاشقانه، داستان های هواداری (Fan Fiction) و پورنوگرافی هر یک به نحوی، بازتابی از استراتژی های جفت گیری انسانی هستند. رمان های عاشقانه، به ویژه آن هایی که مورد علاقه زنان قرار می گیرند، اغلب بر مضامین تعهد، تولید مثل و مردان با «ارزش بالا» (masculine) تمرکز دارند که این امر با منافع ژنتیکی زنان در انتخاب شریک بلندمدت سازگار است. داستان های هواداری که عمدتاً توسط زنان جوان نوشته و خوانده می شوند نیز به همین شکل بر روابط عاشقانه و «کشتی» بین شخصیت ها تاکید دارند. از سوی دیگر، مردان تمایل بیشتری به پورنوگرافی نشان می دهند، زیرا این محتوا حاوی همان نشانه هایی از باروری زنانه است که آن ها در شرایط جفت گیری به دنبالش هستند.

سیاست و دین

به طور کلی، احساس انزجار را می توان به سه دسته تقسیم کرد: انزجار از عوامل بیماری زا، انزجار جنسی و انزجار اخلاقی. انزجار جنسی منجر به اجتناب از افراد و رفتارهایی می شود که موفقیت جفت گیری بلندمدت فرد را به خطر می اندازند. انزجار اخلاقی نیز دفع شدن از رفتارهای ناهنجار اجتماعی است.

برخی از روانشناسان تکاملی استدلال کرده اند که استراتژی های جفت گیری می توانند بر نگرش های سیاسی تأثیر بگذارند. از این منظر، استراتژی های جفت گیری مختلف در تضاد استراتژیک مستقیم قرار دارند. به عنوان مثال، ثبات مشارکت های بلندمدت ممکن است توسط دسترسی به فرصت های جنسی کوتاه مدت تهدید شود. بنابراین، اقدامات سیاست عمومی که هزینه هایی را بر روابط جنسی غیرمتعهدانه تحمیل می کنند، ممکن است به نفع افرادی باشند که استراتژی های جفت گیری بلندمدت را دنبال می کنند، با کاهش دسترسی به فرصت های جفت گیری کوتاه مدت خارج از روابط متعهدانه. یک اقدام سیاست عمومی که هزینه هایی را بر افرادی که استراتژی های جفت گیری کوتاه مدت را دنبال می کنند تحمیل می کند و در نتیجه ممکن است مورد علاقه افراد با تمایلات جنسی محدود باشد، ممنوعیت سقط جنین است.

در بسیاری از جوامع در سراسر جهان، تاریخی و موجود، زنان معمولاً به عنوان دارایی تلقی می شدند، شکلی از محافظت از شریک که اغلب توسط مذهب اجرا می شد. در کشورهای محافظه کار اسلامی، مانند افغانستان، از زنان انتظار می رود که حجاب داشته باشند؛ آنها به شدت از نشان دادن مو یا پوست خود در انظار عمومی منع شده اند. با این حال، این سنت فرهنگی در واقع از آشور باستان آمده و برای برچسب زدن به زنان با موقعیت بالا استفاده می شد؛ دختران برده اجازه پوشیدن حجاب را نداشتند. در قرون وسطی اروپا، مسیحیت، نیروی فرهنگی غالب، از زنان می خواست که باحیا باشند و رابطه جنسی را گناه آلود می دانست، مگر برای اهداف تولید مثل، که در این صورت یک شر ضروری تلقی می شد. در واقع، با زنان به عنوان موجوداتی پایین تر از مردان و به دلیل جذابیت جسمانی شان بالقوه خطرناک رفتار می شد.

جمع بندی: چشم انداز آینده روابط انسانی و جفت گیری

جفت گیری انسان، همانطور که دیدیم، فرآیندی چندوجهی است که در تقاطع زیست شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی و فرهنگ قرار دارد. از مبانی تکاملی و تفاوت های جنسیتی در استراتژی ها گرفته تا تأثیرات عمیق مدرنیته و فرهنگ، هر جنبه از این پدیده، پیچیدگی های خاص خود را دارد. انسان ها، در طول تاریخ، استراتژی هایی را برای انتخاب شریک، حفظ روابط و اطمینان از بقای نسل خود به کار گرفته اند که با نیازهای محیطی و اجتماعی آنها سازگار بوده است.

ما آموختیم که چگونه نظریه هایی مانند سرمایه گذاری والدینی و تاریخچه زندگی، رفتارهای جفت گیری ما را شکل می دهند و چگونه شباهت هایی نظیر جفت گیری انتخابی یا فرآیندهای قرار ملاقات، در میان همه افراد مشترک هستند. همچنین به تفاوت های جنسیتی در تمایل به روابط کوتاه مدت و بلندمدت، معیارهای «ارزش شریک» و حتی نحوه ابراز حسادت پرداختیم. در نهایت، با بررسی انعطاف پذیری استراتژی ها، نقش عوامل محیطی مانند نسبت جنسیتی و تغییرات اجتماعی ناشی از مدرنیته، درک کردیم که چگونه این پدیده ها روابط ما را متحول کرده اند.

آینده روابط انسانی و جفت گیری، مسیری پرفراز و نشیب را در پیش دارد. با پیشرفت تکنولوژی، تغییر نقش های جنسیتی، و تحولات فرهنگی، استراتژی های جفت گیری نیز به تکامل خود ادامه خواهند داد. پلتفرم های همسریابی آنلاین، انعطاف پذیری در انتخاب شریک، و چالش های جدیدی که جوامع مدرن با آن ها روبرو هستند، همگی بر نحوه ارتباط انسان ها با یکدیگر تأثیرگذار خواهند بود. درک علمی این پدیده ها، ابزاری قدرتمند برای هدایت بهتر روابط فردی و اجتماعی ما در این دنیای در حال تغییر است و می تواند به افراد کمک کند تا انتخاب های آگاهانه تری در مسیر زندگی عاشقانه خود داشته باشند.