خلاصه روایت ها و کشتی با فرشته اثر رولان بارت

خلاصه کتاب درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها و کشتی با فرشته ( نویسنده رولان بارت )
مجموعه «درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها» و «کشتی با فرشته» از رولان بارت، دو مقاله محوری را شامل می شود که در آن، بارت به تشریح و تعمیق فهم ما از روایت، ساختارگرایی، و تحلیل متنی می پردازد. این دو اثر، دروازه ای به سوی درک دیدگاه های بنیادین او در زمینه روایت شناسی، پیچیدگی های متن و چگونگی تولید معنا است و به خواننده فرصت می دهد تا با سفری در عمق نظریات این فیلسوف نامدار، به بینش هایی نوین دست یابد.
رولان بارت، متفکر و نشانه شناس برجسته فرانسوی، جایگاهی بی بدیل در نظریه ادبی و فلسفه قرن بیستم دارد. آثار او نه تنها درک ما را از زبان و متن متحول کرد، بلکه دریچه های جدیدی به روی تحلیل فرهنگ و جامعه گشود. کتاب مورد بررسی، حاوی دو مقاله کلیدی از بارت است که به ترتیب «درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها» و «کشتی با فرشته» نام دارند. این مجموعه به مثابه یک نقطه عطف در مسیر فکری بارت تلقی می شود، چرا که او در مقاله اول، چارچوبی نظری و جامع برای تحلیل روایت ارائه می دهد و سپس در مقاله دوم، با رویکردی متفاوت و متمرکزتر، به عمق یک متن خاص می رود. این دو مقاله در کنار هم، یک چشم انداز کامل از سیر تحول اندیشه بارت از ساختارگرایی عمومی به تحلیل متنی جزئی نگر را به دست می دهند و به ما کمک می کنند تا پرسش های کلیدی او در مورد جهانی بودن روایت، ساختارهای پنهان آن و چگونگی تولید معنا را بهتر درک کنیم. این سفر نظری برای دانشجویان، پژوهشگران و هر علاقه مند جدی به ادبیات و فلسفه، مسیری روشنگر است.
«درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها» – کشف قواعد پنهان روایت
مقاله «درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها» نقطه آغازی برای ورود به دنیای پیچیده اما نظام مند روایت از دیدگاه رولان بارت است. در این اثر، بارت تلاش می کند تا با الهام از زبان شناسی، چارچوبی برای تحلیل هر نوع روایت ارائه دهد. او معتقد است که روایت چیزی فراتر از داستان گویی صرف است و در تمامی جنبه های زندگی و فرهنگ انسان حضور دارد.
تعریف گسترده روایت و جهانی بودن آن
بارت با یک دیدگاه وسیع به تعریف روایت می پردازد. او تاکید دارد که روایت تنها به داستان های نوشتاری محدود نمی شود، بلکه خود را در اشکال گوناگون همچون نقاشی، سینما، اسطوره، افسانه، حکایت، قصه، تاریخ، تراژدی، کمدی، درام و حتی اخبار روزمره نشان می دهد. این بدان معناست که روایت نه تنها از طریق گفتار و نوشتار، بلکه از طریق زبان بدن، ایما و اشاره، و هر ابزار ارتباطی دیگری ابراز می شود. بارت بیان می کند که هرگز مردمی در هیچ کجای جهان وجود نداشته اند که حضور روایت را در سراسر زندگی خود حس نکنند. این دیدگاه، روایت را به پدیده ای جهانی، فراتاریخی و فرافرهنگی تبدیل می کند. خواننده با این تعبیر، وسعت بی اندازه مفهوم روایت را درمی یابد و کشف می کند که چگونه روایت همچون یک نخ نامرئی، تمامی ابعاد وجود انسانی و فرهنگی را به هم پیوند می زند.
روایت به مثابه زبان: سطوح و واحدهای معنایی
بارت، با استفاده از الگوی زبان شناسی سوسور، روایت را به یک «زبان» تشبیه می کند که دستور خاص خود را دارد. او معتقد است همان طور که جمله کوچک ترین واحد معنادار در زبان است، روایت نیز از واحدهای کوچک تری تشکیل شده که فراتر از سطح جمله عمل می کنند. او این واحدهای معنادار را در سه سطح اصلی طبقه بندی می کند:
- سطح کارکردها: این سطح به واحدهای اصلی روایت می پردازد که در پیشبرد داستان نقش دارند.
- سطح کنش ها: در این سطح، بارت بر نقش های عام (کنشگرها) به جای شخصیت های خاص تمرکز می کند.
- سطح روایتگری: این سطح به چگونگی شکل گیری روایت و ارتباط میان راوی و مخاطب می پردازد.
بارت همچنین مفهوم «ترکیب» (Syntagm) و «نظام» (System) را برای تحلیل روایت معرفی می کند. ترکیب به توالی واحدهای روایی در طول زمان اشاره دارد، در حالی که نظام به انتخاب های ممکن از میان مجموعه ای از واحدها در یک نقطه خاص اشاره می کند. این رویکرد به تحلیل گر اجازه می دهد تا پیچیدگی ظاهری روایت را نظام مند کند و به قوانین پنهان آن دست یابد.
کارکردها و گونه شناسی آن ها
بارت، واحدهای روایی را بر اساس نقش شان در روایت به دو دسته اصلی تقسیم می کند: «کارکردها» و «نمایه ها».
-
کارکردها: این واحدها مستقیماً در پیشبرد داستان نقش دارند.
- کارکردهای اصلی (Cardinals/Nuclei): اینها رویدادهای محوری هستند که بدون آنها داستان نمی تواند ادامه یابد. آنها نقاط عطف و تصمیم گیری در روایت محسوب می شوند.
- کارکردهای متمم (Catalysers): این واحدها، رویدادهای کوچکتر و جزئی تری هستند که بین کارکردهای اصلی قرار می گیرند و داستان را پر می کنند. آنها معمولاً پیش برنده نیستند، بلکه توصیفی یا توضیحی هستند.
-
نمایه ها (Indices): این واحدها مستقیماً به پیشرفت طرح داستان کمک نمی کنند، بلکه به توصیف شخصیت ها، فضا، یا حالات روانی می پردازند.
- نمایه های واقعی: اینها به ویژگی های شخصیتی یا روانی اشاره دارند (مثلاً غمگین بودن یک شخصیت).
- آگاه دهنده ها (Informants): اینها جزئیات عینی و واقعی را ارائه می دهند که به تعیین زمان و مکان و ایجاد حس واقعیت در روایت کمک می کنند (مثلاً ساعت هشت صبح بود).
این دسته بندی، به تحلیل گر ابزاری دقیق برای کالبدشکافی روایت و درک چگونگی عمل هر جزء در خلق معنا می دهد.
کنش ها: از شخصیت تا کنشگر
در رویکرد بارت، مفهوم «شخصیت» جای خود را به «کنشگر» (Actant) می دهد. این تغییر نام گذاری تصادفی نیست و نشان دهنده تغییر تمرکز از ویژگی های روانشناختی و فردی شخصیت ها به نقش و عمل آنها در ساختار روایت است. بارت با الهام از نظریات ولادیمیر پراپ در مورد کارکردهای داستان های عامیانه و نیز مدل کنشگران گریماس، تلاش می کند تا نقش های عام و ساختاری را در روایت شناسایی کند.
مدل کنشگران گریماس، شش نقش اساسی را در روایت مطرح می کند:
- فرستنده: کسی یا چیزی که فاعل را به انجام کاری وادار می کند (مثلاً تقدیر، عشق).
- گیرنده: کسی یا چیزی که از عمل فاعل بهره مند می شود.
- فاعل: شخصیت اصلی که عمل را انجام می دهد.
- مفعول: هدف یا چیزی که فاعل به دنبال آن است.
- یاور: کسی یا چیزی که به فاعل در رسیدن به هدفش کمک می کند.
- مخالف: کسی یا چیزی که مانع فاعل در رسیدن به هدفش می شود.
با این رویکرد، تحلیل گر می تواند فارغ از جزئیات شخصیت پردازی، به روابط ساختاری میان کنشگرها و نحوه پیشبرد روایت توسط آنها پی ببرد.
روایتگری و نظام روایی
آخرین سطح تحلیل در «درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها» به «روایتگری» یا ارتباط روایی می پردازد. این بخش به بررسی عناصر ارتباطی در روایت، یعنی «راوی» و «مخاطب» می پردازد. بارت نشان می دهد که چگونگی روایت کردن، نه تنها بر درک مخاطب از داستان تأثیر می گذارد، بلکه بخشی جدایی ناپذیر از خود معناست.
او وضعیت های مختلف روایت و انواع آن را تحلیل می کند، مانند روایتی که به صورت اول شخص، سوم شخص، یا از زاویه دید یک دانای کل بازگو می شود. این بررسی ها به درک عمیق تر از «مانییِرهای روایت» یا سبک های روایتگری کمک می کند. هدف نهایی این تحلیل، پی بردن به چگونگی شکل گیری معنا در نظام پیچیده روایت است؛ اینکه چگونه انتخاب های راوی، نحوه تنظیم اطلاعات و روابط بین کارکردها و کنشگرها، همگی در کنار هم، یک سیستم منسجم برای انتقال پیام و تجربه ایجاد می کنند. بارت به خواننده نشان می دهد که پشت هر داستان، فارغ از ظاهر ساده اش، یک ساختار دقیق و یک نظام ارتباطی پیچیده در حال کار است.
رولان بارت در «درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها» نشان می دهد که چگونه می توان روایت را به مثابه یک زبان با دستورالعمل های خاص خود تحلیل کرد و از پیچیدگی های ظاهری آن به نظام های معنایی پنهان رسید.
«کشتی با فرشته» – غوطه در عمق متن از نگاهی دیگر
«کشتی با فرشته» نقطه ای متفاوت در مسیر فکری رولان بارت را نشان می دهد. اگر در مقاله قبلی او به ساختارگرایی کلان و عمومی روایت می پرداخت، در این مقاله، خواننده به سفری عمیق در جزئیات یک متن خاص دعوت می شود. این اثر، نمونه ای بارز از گذار بارت از تحلیل ساختاری صرف به تحلیل متنی جزئی نگر و تمرکز بر «خوانایی» متن است.
تحلیلی نو از یک روایت کهن
این مقاله با عنوان «کشتی با فرشته» نمونه ای درخشان از رویکرد جدید بارت است که به جای تمرکز بر ساختارهای کلی روایت، به تحلیل دقیق و جزءنگر یک متن مشخص می پردازد. موضوع این تحلیل، قسمتی از «سفر پیدایش» (از کتاب مقدس عبری)، یعنی ماجرای کشتی یعقوب با فرشته است. این انتخاب، خود نشان دهنده جسارت بارت در به کارگیری ابزارهای نشانه شناسی و روایت شناسی برای متونی است که به ظاهر، مقدس و غیرقابل تحلیل به نظر می رسند. بارت در اینجا نه به دنبال معنای الهی یا تاریخی متن است، بلکه به دنبال کشف سازوکارهای زبانی و روایی آن می گردد. این مقاله برای خواننده فرصتی فراهم می آورد تا شاهد کاربرد عملی نظریات بارت بر روی یک روایت بسیار کهن و پر از رمز و راز باشد. او نشان می دهد که چگونه حتی متون مقدس نیز دارای ساختارهای پنهانی هستند که می توانند با ابزارهای تحلیل متنی، آشکار شوند.
تحلیل پی رفتی (Sequential Analysis)
یکی از ابزارهایی که بارت در «کشتی با فرشته» به کار می برد، «تحلیل پی رفتی» (Sequential Analysis) است. این روش شامل بخش بندی دقیق و متوالی روایت به واحدهای کوچکتر و بررسی چگونگی ارتباط این واحدها با یکدیگر در طول زمان است. در مورد روایت «کشتی یعقوب با فرشته»، بارت متن را به سه بخش اصلی تقسیم می کند: «گذر»، «کشتی»، و «نام گذاری».
- گذر (آیات ۲۲-۲۴): یعقوب از رودخانه یابوک عبور می کند و خانواده اش را می فرستد.
- کشتی (آیات ۲۵-۳۰): یعقوب با موجودی ناشناس تا سپیده دم کشتی می گیرد.
- نام گذاری ها یا تغییرها (آیات ۲۸-۳۳): یعقوب نام جدیدی (اسرائیل) دریافت می کند و معلول می شود.
بارت با این بخش بندی، نشان می دهد که معنای روایت نه تنها در رویدادهای منفرد، بلکه در توالی و ارتباط منطقی میان آنها شکل می گیرد. او با دقت چگونگی گذار از یک مرحله به مرحله دیگر را بررسی می کند و کشف می کند که چگونه هر رویداد، رویداد بعدی را تحت تأثیر قرار می دهد و زنجیره ای از معنا را ایجاد می کند. این روش به خواننده کمک می کند تا نه تنها داستان را درک کند، بلکه ببیند چگونه داستان از لحاظ ساختاری پیش می رود و هر بخش چگونه به کل روایت کمک می کند.
تحلیل ساختاری (کنشوری و کارکردی) در بستر متن خاص
هرچند «کشتی با فرشته» نشان دهنده گذار بارت به تحلیل متنی است، اما او همچنان از مفاهیم ساختارگرایانه پیشین خود، یعنی «کنشگر» و «کارکرد» استفاده می کند، با این تفاوت که این مفاهیم را در بستر یک متن خاص و با جزئیات بیشتر به کار می گیرد. بارت در این تحلیل، به روابط و تعاملات میان کنشگران در روایت یعقوب با فرشته می پردازد و نقش های آنها (مانند فرستنده، فاعل، مفعول) را در صحنه کشتی مشخص می کند.
همچنین، او کارکردها یا اعمال کلیدی را که در پیشبرد این روایت نقش دارند، شناسایی می کند. این رویکرد به بارت اجازه می دهد تا نه تنها جنبه های خطی داستان را بررسی کند، بلکه به روابط پنهان و ساختاری میان عناصر مختلف متن نیز پی ببرد. او در این مرحله، تحت تأثیر نظریات ولادیمیر پراپ قرار می گیرد که پیشتر کارکردهای روایی را در داستان های عامیانه شناسایی کرده بود. بارت با استفاده از این ابزارها، نشان می دهد که چگونه حتی در یک متن به ظاهر ساده، شبکه ای پیچیده از کنش ها و کارکردها در حال عمل است که به تولید معنای نهایی کمک می کنند. این تحلیل، عمیقاً به خواننده اجازه می دهد تا لایه های پنهان متن را کشف کند و ببیند چگونه هر جزء کوچک، نقشی حیاتی در ساختار کلی دارد.
از ساختارگرایی تا تحلیل متنی: کشف «رمزگان ها»
تحلیل بارت در «کشتی با فرشته» فراتر از صرفاً شناسایی ساختارهاست؛ او در اینجا به دنبال کشف «رمزگان ها» (Codes) یا سیستم های معنایی پنهانی است که خوانایی یک متن را ممکن می سازند. این رویکرد به طور عمده ای با تحلیل های تاریخی یا انتقادی سنتی متفاوت است، چرا که بارت به دنبال ریشه ها یا مقاصد بیرونی متن نیست، بلکه به دنبال مکانیسم های درونی آن برای تولید معناست.
رمزگان ها، چارچوب های فرهنگی، اجتماعی یا زبانی هستند که به ما اجازه می دهند تا متون را درک کنیم. بارت نشان می دهد که چگونه یک متن مانند «کشتی با فرشته» مملو از رمزگان های مختلف (مانند رمزگان اسطوره ای، دینی، روانشناختی، یا زبانی) است که در تعامل با یکدیگر، معناهای چندگانه را ایجاد می کنند. او به پدیده ای اشاره می کند که آن را «رقص معنا» می نامد؛ این بدان معناست که معنا در متن ثابت و ایستا نیست، بلکه پویا و متغیر است و هر خوانش جدید می تواند لایه های جدیدی از آن را آشکار کند. بارت با این تحلیل، نقش خواننده را در تولید معنا پررنگ تر می کند. او نشان می دهد که چگونه خواننده، با فعال سازی این رمزگان ها، در فرآیند تولید معنای متن شریک می شود. این بخش از مقاله، برای خواننده تجربه ای عمیق از ورود به دنیای پویای معنا و کشف لایه های پنهان در هر متن ارائه می دهد.
تحلیل بارت در «کشتی با فرشته» فراتر از ساختارگرایی صرف، به کاوش در «رمزگان های» متنی می پردازد و نشان می دهد که چگونه معنا در دل تعامل پیچیده این رمزگان ها و خواننده، «رقص» می کند.
مقایسه و تحلیل تطبیقی: سیر تحول رویکرد رولان بارت
همان طور که سفر در جهان فکری رولان بارت ادامه می یابد، درمی یابیم که دو مقاله «درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها» و «کشتی با فرشته» نه تنها مکمل یکدیگرند، بلکه سیر تحول عمیقی در رویکرد او را نشان می دهند. تحلیل تطبیقی این دو اثر، نقاط اشتراک و افتراق مهمی را آشکار می سازد که به درک بهتر نظریات بارت کمک می کند.
نقاط اشتراک: هر دو مقاله، بر اهمیت «نظام مند بودن» و «ساختار داشتن» روایت تاکید دارند. بارت در هر دو، به دنبال کشف منطق پنهانی است که زیربنای ظواهر آشکار روایت قرار دارد. مفاهیم بنیادینی مانند «کارکردها» و «کنشگرها» در هر دو اثر حضور دارند، گرچه کاربرد آن ها در «کشتی با فرشته» به شکلی جزئی تر و متنی تر صورت می گیرد. هر دو مقاله تلاش می کنند تا روایت را از دیدگاه یک پدیده زبانی و نشانه شناختی بررسی کنند و به جای پرداختن به روانشناسی شخصیت ها یا نیات مؤلف، بر سازوکارهای درونی متن تمرکز دارند.
نقاط افتراق و سیر تحول: تفاوت اصلی در مقیاس و تمرکز تحلیل نهفته است. «درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها» یک چارچوب کلی و نظری برای هر نوع روایت ارائه می دهد؛ گویی بارت در این مقاله، ابزارهای عمومی و دستورالعمل های کلی برای کالبدشکافی روایت را می سازد. در مقابل، «کشتی با فرشته» کاربرد عملی و جزءنگر همین ابزارها را بر روی یک متن بسیار خاص به نمایش می گذارد.
این تغییر رویکرد نشان دهنده چرایی حرکت بارت از «ساختارگرایی ناب» به سمت «رویکردی متنی تر» است. در حالی که ساختارگرایی اولیه به دنبال کشف قوانین جهان شمول و ساختارهای ثابت بود، بارت به تدریج درمی یابد که معنا تنها در این ساختارهای کلی قرار ندارد، بلکه در تعامل پیچیده متن با خواننده و فعال سازی «رمزگان های» پنهان در لحظه خوانش پدیدار می شود. این تغییر رویکرد، پیش زمینه ای مهم برای ورود بارت به نظریه «خوانش» و تاکید بر نقش فعال «خواننده» در تولید معناست.
این دو مقاله با هم، یک تصویر کامل از تفکر بارت در باب روایت ارائه می دهند: از طرح ریزی اصول کلی تا ریزبینی در جزئیات یک متن خاص و در نهایت، گشودن مسیری به سوی نظریه های پسا-ساختارگرایانه که بر پویایی معنا و اهمیت خواننده تاکید دارند. مطالعه تطبیقی این دو اثر به خواننده امکان می دهد تا با پویایی و تکامل اندیشه این فیلسوف برجسته همسفر شود و ببیند که چگونه نظریات او، به شکلی ارگانیک، از یکدیگر رشد و تکمیل می شوند.
«درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها» ساختارگرایی کلی بارت را نمایش می دهد، در حالی که «کشتی با فرشته» گذر او را به سوی تحلیل متنی دقیق تر و درک پویایی معنا در تعامل با خواننده آشکار می سازد.
نتیجه گیری: میراث ماندگار رولان بارت در مطالعات روایت
در پایان این سفر در میان اندیشه های رولان بارت، با نگاهی به دو مقاله مهم «درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها» و «کشتی با فرشته»، می توان اهمیت و تأثیر عمیق او را در مطالعات روایت و نظریه ادبی درک کرد. بارت نه تنها به تعریف و طبقه بندی روایت کمک کرد، بلکه ابزارهای تحلیلی نوینی را معرفی نمود که تا به امروز نیز مورد استفاده پژوهشگران قرار می گیرند.
او نشان داد که روایت پدیده ای جهانی و فرافرهنگی است که در تمامی اشکال ارتباطی بشر حضور دارد. با تشبیه روایت به یک زبان و تقسیم آن به سطوح و واحدهای معنایی، بارت مسیر را برای تحلیل نظام مند هر نوع داستان هموار کرد. گذار او از تحلیل ساختاری کلی به تحلیل متنی جزئی نگر و کشف «رمزگان ها» در «کشتی با فرشته»، نشان دهنده انعطاف پذیری و پویایی تفکر اوست. این تغییر رویکرد، اهمیت نقش خواننده را در تولید معنا برجسته ساخت و پایه های نظریه های خوانش را پی ریزی کرد. میراث بارت در درک عمیق تر و تحلیل هر نوع روایت – از ادبیات کلاسیک و سینما گرفته تا رسانه های نوین و حتی زندگی روزمره – همچنان پایدار و الهام بخش است. آثار او ما را به سوی خوانشی فعال تر و پرسشگرانه از جهان پیرامون سوق می دهد و به ما می آموزد که چگونه از ورای ظواهر، به ساختارها و رمزگان های پنهان دست یابیم تا در نهایت به درکی غنی تر از معنا برسیم. این کتاب، همچون یک چراغ راهنما، مسیر را برای علاقه مندان به فهم پیچیدگی های متن و زبان روشن می سازد.