دردسر کاهش وزن برای دختر نقاش

تغذیه | کاهش وزن | لاغری
آزادی:

چند روز پیش مردی میانسال به پلیس گزارش داد که دخترش مفقود شده است. او گفت. “دخترم ملیکا دانشجوی نقاشی است. “چند هفته پیش او به فکر کاهش وزن افتاد و از داروهای لاغری مختلف استفاده کرد.” اما او راضی نبود ، تا اینکه امروز صبح برای خرید داروی آماده خود از خانه خارج شد ، دیگر برنگشت! هرچه با تلفن همراه او تماس می گیرم خاموش است و دوستان و آشنایان از ملیکا خبری ندارند. من نگران دخترم هستم ، می ترسم اتفاقی برایش بیفتد.

تحقیقات در مورد شکایت یک مرد میانسال با دستور بازپرس جنایی آغاز شد. در اولین قدم ، تیم تحقیق به بیمارستان ها و کلانتری ها رفتند ، احتمالاً با اتفاقی که برای این دختر 25 ساله افتاد. اما هیچ اثری از او یافت نشد تا اینکه پدر ملیکا چند روز پس از ناپدید شدن دخترش با پلیس تماس گرفت. “دخترم پیدا شده است.” امروز آنها از یکی از بیمارستانهای اطراف تهران با من تماس گرفتند و به من گفتند که دخترم به بیمارستان منتقل شده و از نظر جسمی از نظر سلامتی خوب است. بلافاصله بعد از این خبر به بیمارستان رفتم.

درد کاهش وزن
«مدتی پیش در کانال ازدواج با جوانی آشنا شدم که به من علاقه داشت و از من خواستگاری کرد. وی گفت: “اما مشکلی پیش آمد ، مرد جوان بسیار لاغر و من بسیار اضافه وزن داشتم.” امیر با دیدن عکس من گفت که ما از نظر ظاهری خوب کنار نمی آییم ، باید لاغر شویم. وی اظهار داشت که شرط ازدواج این است که من وزن کم کنم ، او باید با ورزش و تغذیه وزن خود را افزایش دهد ، به طوری که وقتی ازدواج می کنیم خنداندن مردم را مسخره نکنیم

او ادامه داد. با قول امیر شروع به کاهش وزن در رژیم خود کردم و حتی به پزشک مراجعه کردم. اما داروهایی که مصرف می کردم تأثیر زیادی نداشت ، تا اینکه یک روز برای تهیه داروهای جدید به داروخانه رفتم و پسر جوانی به نام شاهرخ به داروخانه آمد.

مواد مخدر:

دختر این هنرمند ادامه داد. وی گفت: داروهای لاغری در کاهش وزن بسیار موثر هستند ، فقط پول کمی گران است. سپس او نمونه کوچکی از دارو را به من داد که به طرز عجیبی با استفاده از دارو آن را از دست دادم. اما نکته عجیب این بود که چند روز بعد احساس کردم وقتی دارو را به موقع مصرف نکردم احساس بدی کردم ، بدنم آسیب دیده بود و درد داشتم. من در آن زمان نمی فهمیدم که مواد مخدر مواد مخدر است ، من به آنها اعتیاد داشتم.

ملیکا گفت. “وقتی موادم کم شد ، با شاهرخ تماس گرفتم و یک ماده مخدر جدید درخواست کردم ، هم برای کاهش وزن و هم به دلیل اعتیادم.” او گفت این تهران نیست که آدرس باغ نزدیک تهران را می دهد. وی گفت که شغلی دارد ، باید مدتی از تهران دور شود و سپس گفت که برای خرید دارو به مقدار زیادی باید پول بپردازد. به درخواست شاهرخ همچنین توانستم 10 میلیون درام پول نقد برداشت کنم. اما وقتی وارد باغ شدم ، شاهرخ بعد از ضرب و شتم مرا در یک اتاق حبس کرد ، پول ، طلا و تلفن همراهم را دزدید. چند روز بعد فهمیدم که شاهرخ از باغ خارج شده است و من به سختی از اتاق باغ بیرون آمدم و در راه. ماشین را پارک کردم و راننده من را به بیمارستان رساند.

پس از اظهارات دختر جوان ، تحقیقات برای بررسی اظهارات وی ، شناسایی شاهرخ و دستگیری وی ادامه دارد.