اعطای جایزه به ناامن‌ترین ساختمان تهران!

در راهروی علاءالدین قدم بزنید، از طبقه ای به طبقه دیگر بروید، به دلیل پله برقی یا آسانسور شلوغ و ناامن نفس بکشید، به این فکر کنید که اگر الان خدا کاری انجام ندهد، مثلا آتش سوزی، زلزله یا چیز دیگری. اگر زنده می ماندم هر اتفاق دیگری می توانست بیفتد، او در فکر این بود که هنگام خرید و فروش کلاه سرم بگذارد. در آنجا بود که جرقه نوشتن درباره علاءالدین و ماجراهای او زد. با کف پهن اما سقف کوتاه، مغازه های کوچک و تو در تو، آنقدر تو در تو که وقتی می پرسیدی مغازه کجاست، عده ای حاضر شدند و گفتند اینجا.

ساختمان

به گزارش سرگرمی برای همه، روزنامه «فرخیتگان» سپس نوشت: شوخی نکن. چیزی بین گوش ها یا زیر چانه آویزان بود. بوی سیگار حتی از بوی نم معمول پاساژ علاءالدین تندتر است. در مورد آن فکر کنید. در این ازدحام با اطلاع از تمام مدارک بهداشتی، در این فواصل که اصلا وجود نداشت، داخل ساختمان، با آن سقف کوتاه، بدون تهویه، دود سیگار روی صورت می مرد. به نظر می رسد این تصویر و صحنه برای تمسخر همه چیزهایی که به طور شبانه روزی برای پیگیری سوابق بیماری عروق کرونا توصیه می شود کافی است.

اصلا بحثی نبود، بحث گوشی من بود که اینجا تمام شد، و من بحث اینجا را به خرید و فروش موبایلم ترجیح می دهم. راستی اگر اتفاقی نیفتد، چیزی مثل پلاسکو، تکلیف این افراد، این همه دارایی و سرمایه، این ساختار، این همه چیز ارزشمند به طور کلی چه می شود؟ برای آنان چه اتفاقی می افتد؟ اصلاً یک نفر زنده می ماند! آیا کسی می تواند جان خود را از این آسانسور عجیب و ناامن، از آن پله های برقی باریک و شکسته، از این پلکان شلوغ نجات دهد؟ اگر فکر می کنید این امکان پذیر است، یا به معجزه اعتقاد دارید یا هرگز آن را از نزدیک ندیده اید، اصلاً نمی دانید علاءالدین کجاست.

البته این ساختمان عجیب و این وضعیت فقط در طبقات جمع و جور آن نیست، بحث است. قوی، تیره، ناامن، با بوی تند. ترس از سقوط یا قطع برق یکی از این فروشگاه‌های موبایل کامپیوتر را از طبقه بالای پارکینگ تا زیرزمین را در وحشت نگه می‌دارد و این سوال را ایجاد می‌کند که چرا کسی به فکر یک مرکز فروش تلفن همراه در پایتخت است. . در مجاورت چندین مرکز دیگر که مطمئناً وضعیت بهتری دارند، هیچکس جلوی طمع صاحبانشان را نمی گیرد که به حال و روز فروشندگان، بازدیدکنندگان و بازدیدکنندگان اهمیتی نمی دهند.

سودآور گفتم شاید بد نباشد بدانید علاءالدین و ذی نفعان این مرکز سودآور از فروش و درآمد مغازه های پرشمارش راضی نیستند، حتی از پیاده روهای اطراف راهرو استفاده می کنند. با یکی از فروشنده ها جلوی اصلی صحبت می کردم، اما نه به عنوان خبرنگار، داشت این طرف و آن طرف می رفت.

تلاش مکرر، اما این بار عجیب بود. تصویر پرونده پلاسکو مدام در ذهنم بود و از بیرون به وحشت و از درون به هیاهوی ساختمان علاءالدین نگاه می کردم. آن پلاسکو که از علاءالدین بزرگتر و بلندتر بود در عرض چند ثانیه و به طور اتفاقی و بی احتیاطی مدفن آتش نشانان پرتلاش شد، سرمایه ای بزرگ، این علاءالدین… زبانم را گاز می گیرم، اما طلب است. همونطور که گفتم باید جایی باشد که این ساختمان و برای این کار امن نباشد و این آشفتگی آشکار باید اختصاص داده شود. داشتم به این فکر می کردم که سرم را بالا گرفتم و کارهای ساخت و ساز چند سال پیش، اضافه شدن کف ساختمانی که قرار بود در این پاساژ ساخته شود را دیدم. مشکل جدی‌تر شد، ذهنم گیج‌تر شد، البته، البته ماجرا گوشه‌ای در ذهنم رها شد و ماند تا دیروز که موضوعات روزنامه‌های امروز را می‌بستیم و پیشنهاد نوشتن درباره علاءالدین و ماجراهایش بود. راه اندازی شد. . این معرفی و تشریح وضعیت مرکز اصلی فروش تلفن همراه عمدتاً در تهران یا شاید ایران باید تا امروز باقی بماند، داستانی که احتمالا از شنیدن آن متعجب خواهید شد را بخوانید.

علاءالدین; کپی برابر با اصل پلاسکو یا حتی بدتر از آن

خدا پدر و مادر توسعه دهندگان موتورهای جستجو را رحمت کند که اولین، سریع ترین، آسان ترین راه برای جستجوی اطلاعات ساده و در عرض چند ثانیه، اخبار، ساعت ها، روزها و گاهی ماه ها هستند. پیشنهاد. طبق تحقیقاتی که در مورد ناامنی این ساختمان انجام دادم، یکی از قدیمی ترین شواهدی که ناامنی علاءالدین را تایید می کند به سال 1989 برمی گردد.

فتح الله تیمور، معاون وقت عملیات سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران، در جریان آتش سوزی طبقه چهارم ساختمان در آن سال، گفت: از آنجایی که در این مجتمع تجاری مغازه های کوچکی وجود دارد که بسیاری از تلفن های همراه، رایانه و لوازم صوتی در آن ها ناامن هستند، وقوع یک تصادف بسیار کوچک می تواند به فاجعه ای بزرگ با تلفات انسانی تبدیل شود. زیان مالی علاوه بر بحث چیدمان اجناس در مغازه های این مجموعه، نمای کاذب ویترین ها نیز بر ناامنی این ساختمان افزوده است. صحنه کاذب باعث گسترش افقی هرگونه آتش سوزی می شود که باعث گسترش ناگهانی آتش می شود.

حدود 11 سال از آن حادثه می گذرد، چه چیزی علاءالدین را تغییر داده است؟ تقریبا هیچی. البته این همه اتفاق نیست، می توان از ناامنی علاءالدین گفت. در سال 95، بلافاصله پس از حادثه پلاسکو، توجه به ساختمان هایی مانند پلاسکو معطوف شد، نهضتی برای بررسی وضعیت آنها شروع شد، آیا این عزم طولانی نبود یا او متولد نشده از دنیا رفت. زیرا آن روزها بعد از پلاسکو، یکی از اصلی ترین و جدی ترین گزینه هایی که البته می توانست خاطره پلاسکو را زنده کند، علاءالدین بود.

همزمان محسن پیرهادی، یکی از اعضای هیأت رئیسه شورای اسلامی شهر تهران، از ناایمن بودن 40 درصد ساختمان های تجاری و صنعتی خیابان جمهوری در شرایطی مشابه ساختمان پلاسکو با صدها کبریت دیگر خبر داد. . آماده انفجار؛ ساختمان هایی که روزانه ده ها هزار نفر به آنجا می روند و تجارت می کنند.

علاءالدین; درود بر ناامنان

با گذشت زمان، صدای علاءالدین بیشتر و بیشتر شد و همراه با ساختمان آلومینیومی و چندین هزار ساختمان و گذرگاه دیگر، به دلیل ناامنی اش معروف شد. یعنی اگر می گفتند ساختمان امن، ناخودآگاه نام علاءالدین می آمد. این حساسیت در زمانی رخ داد که علیرغم همه هشدارها و نگرانی ها، علاءالدین بلند می شد و این همسایه، پلاسکو، در حال ساختن طبقه هفتم خود بود. با این وضعیت ساختمان، این اتفاق به نوعی بی توجهی به هشدارها و بازی با جان و مال تاجر بود. آیا می توان مدام نسبت به ناامنی این ساختمان هشدار داد، از طرفی یک طبقه دیگر به ساختمان اضافه کرد؟ این اتفاق سرآغاز اختلافات شهرداری و مالک علاءالدین بود. چون شهرداری مخالف ساخت این مالیات جدید بود اما ملک علاءالدین کار خود را انجام داد، شهرداری اقدامات خود را برای تخریب این مالیات آغاز کرد. البته به این سادگی هم نبود، چالش های زیادی داشت، حواشی زیادی داشت. آنقدر که شورای امنیت تهران هم دخالت کرد.

ابوالفضل قناعتی، عضو چهارمین دوره شورای شهر تهران در سال 95 در خصوص تخریب کف الحاقی راهرو علاءالدین که به صورت غیرقانونی و بدون رعایت ضوابط ساخته شده بود، گفت: در سال 95 در سال 1394 به صورت غیرقانونی و بدون رعایت ضوابط تخریب شد. اقدامات اضافی را انجام دهید. اما برخلاف وعده‌های مالک، مالیات‌های اضافی لغو نشد، اما اقدام موثری برای حذف آن انجام نشد. دادستان شعبه هفتم با موافقت با تورگ مقرر کرد در صورت عدم رعایت قانون از سوی مالک پاساژ، آن را تخریب کند، سپس شهرداری منطقه 11 با انتخاب پیمانکار نسبت به تخریب مستقیم کفپوش اقدام کند. شهرداری منطقه 11 با انتخاب پیمانکار، منتظر دستور ورود دادسرای شعبه هفتم بود و در نهایت هفته گذشته هماهنگی های لازم با پلیس برای ورود به گذرگاه و تخریب مالیات اضافی انجام شد. بخشداری 11. به نظر نمی رسد تخریب کف ایمنی اضافی باشد. چون تخریب سازه رای الحاقی کمیسیون ماده 100 را دارد بارها در دادگاه تجدیدنظر بررسی شده است که اگر این موضوع جنبه امنیتی داشت قطعا در این مورد لحاظ می شد. روند. وی ادامه داد: باید جلوی تخلفات غیرقانونی گرفته شود، امیدواریم تخریب طبقه هفتم سرآغازی برای تخریب سایر تخلفات ساختمانی باشد، این کار نباید بدون مجوز شورای تامین و یا دادستانی انجام شود. اداره، شهربانی و غیره برای اجرای هر گونه مجازات موضوع ماده 100.»

با گذشت حدود سه ماه از آغاز این عملیات، وحید محمدی معاون شهردار منطقه 11 تهران از تخریب طبقه هفتم راهرو علاءالدین پس از دو سال تمدید و بیش از سه ماه اقدام اجرایی خبر داد. این پایان راه علاءالدین نبود، پایان تاریخ این بنا و شهرداری بود. از آنجایی که اصل ناامنی علاءالدین ثابت ماند، اقدامات انجام شده فقط در راستای تعدیل هایی بود که صورت گرفت، یعنی ساخت طبقه هفتم.

محمد سالارین رئیس سابق کمیته معماری و شهرسازی شورای اسلامی شهر تهران در سال ۹۶ در رابطه با علاءالدین گفت: علاءالدین، صاحب سرقفلی اخیراً در نامه ای به شورای شهر نسبت به امنیت خود ابراز نگرانی کرده است. «با پیگیری کمیته معماری و شهرسازی، شهرداری منطقه و سازمان آتش نشانی ظاهراً از معاون دادستان تهران درخواست کمک کرده و خواستار تأمین کامل مالک علاءالدین با حکم قضایی شدند».

پس از سخنان سالاری، زهراصدرا اعظم نوری، رئیس کمیته حراست و خدمات کشوری شورای پنجم شهر تهران از وجود ۷۳۰۰ ساختمان فرسوده و ناایمن در تهران خبر داد. . ساختمان علاءالدین نیز در اولویت امنیت قرار دارد.

شهرداری مجوز نمی دهد، به دادگاه می دهد

شاید فکر کنید که ما به پایان تاریخ رسیده ایم، اما نه، اینطور نیست. طبقه هفتم که به دلیل عدم رعایت تخریب تخریب شد. تا جایی که پس از نابودی قانونی این صنف، حکم دادگاهی را دریافت می کند که به او اجازه می دهد کلاس بیشتر، بهتر بگویم، کلاس های جدید نیز بسازد. میبینی؟ داستان خیلی جالب شد.

این ساختمان در زمان حکومت محمدبکر خلیباف در تهران ناامن تلقی می شد، اما مالک با بی توجهی به هشدارها، طبقه هفتم آن را ساخت و پس از آن شهرداری در تعقیب و گریز گسترده دستور تخریب طبقه اضافی را صادر کرد. قصد دارد آن طبقه را علاوه بر دو طبقه دیگر بسازد. سوال اول این است که در این چند سال چه اتفاقی افتاده که یک بار حکم تخریب طبقه اضافی داده می شود و کمی بعد دادگاه به سازنده تصمیم می گیرد – یک طبقه نیست بلکه 3 طبقه است. هر چه بپرسیم و بپرسیم، هیچکس نیست که جواب قانع کننده و بی چون و چرای بدهد، همه به جز صاحب ساختمان و این سود هنگفت از اجاره مغازه های علاءالدین، همه بر ناامن بودن این بنای عجیب اتفاق نظر دارند. با این حال، جلوگیری از یک فاجعه تا زمانی که اتفاق نیفتد غیرممکن به نظر می رسد. نکته دیگر اینکه مسئولان شهرداری بارها اعلام کرده اند که این ساختمان با توجه به مالیاتی که مالک در نظر گرفته، قابل بازسازی است، اما با رعایت استانداردهای مطمئن، اما مالکان از ترس این که مرکز از اعتبار برخوردار شود. و موقعیت آنها نمی خواهند این کار را برای دو سال انجام دهند، با توجه به سود هنگفتی که از این راه حاصل می شود.

حال باید منتظر ماند و دید که بالاخره می توانیم یک بار برای همیشه ساختمان امن را با هر درجه قدرت و شهرت متوقف کنیم تا خدای ناکرده شاهد فاجعه ای مثل پلاسکو نباشیم. همچنین باید به این سوال پاسخ داد که بر چه اساسی یکی از ساختمان های ناامن پایتخت وجود دارد؟

اعطای جایزه ناامن ترین ساختمان تهران.

انتهای پیام: