آیا به حکمران خیرخواه نیاز است؟
یوکیش ، نظریه پرداز آخرالزمانی مدرن یوك در كتاب خود با عنوان “تئوری تمدن” به تفصیل از آن یاد می كند. وی معتقد است که وقتی دانش / دانش و فضیلت / اخلاق در میان توده ها افزایش یابد ، حاکم دیگر فرصتی نخواهد داشت که مردم را با مهربانی خود خیره کند.
در جوامع بدوی ، این حاکمان خیرخواه هستند که از حقوق بشر حمایت می کنند ، به همین دلیل توده مردم به چنین شخصی اعتماد می کنند ، حتی اگر توانایی انتخاب داشته باشند ، سعی می کنند مهربان ترین فرد را انتخاب کنند. به دو دلیل یکی سطح پایین دانش عمومی و فضیلت و دیگری عدم وجود سازوکار منطقی یا قانونی برای تعامل انسان بر اساس حقوق بشر.
وی معتقد است که اخلاق به تدریج با پیشرفت تمدن قدرت خود را از دست می دهد ، نه به این معنا که از سطح اخلاق در جهان کاسته شود ، بلکه در واقع با افزایش دانش همراه با پیشرفت تمدن ، سطح فضیلت نیز افزایش می یابد. فضیلت خصوصی به فضیلت عمومی تبدیل می شود “به طور کلی ، دانش عمومی و فضیلت اجتماعی در میان توده ها گسترش می یابد” ، و در نهایت منجر به آرامش خاطر می شود. همانطور که هنر راحتی هر روز پیشرفت می کند ، جنگ ها کاهش می یابد ، ما خود را در کنار افرادی می یابیم که برای زمین نمی جنگند ، به دنبال ثروت نیستند. وقتی این اتفاق می افتد ، فکر می کنید مردم برای کارهای کوچک مانند موقعیت مالک مبارزه کنند؟
کلمات “خدمتکار” به گذشته تعلق دارند و حتی در بازی های کودکان نیز کسی را به این نام صدا نمی کنند. جنگ پایان می یابد و مجازات از بین می رود. دولت دیگر ابزاری برای جلوگیری از شر در جامعه نخواهد بود.
دولت فقط برای برقراری نظم ، صرفه جویی در وقت ، کاهش کار بی فایده وجود خواهد داشت (تئوری تمدن ، چاپ اول ، 1984 ، صص 174-175).
اگر فضیلت آگاهانه در هر انسانی نهادینه شود ، دیگر جایی برای خیرات حکام وجود نخواهد داشت.