خلاصه کتاب در آغاز عشق بود: روانکاوی و ایمان | ژولیا کریستوا

خلاصه کتاب در آغاز عشق بود: روانکاوی و ایمان ( نویسنده ژولیا کریستوا )
کتاب «در آغاز عشق بود: روانکاوی و ایمان» اثر ژولیا کریستوا، تلاقی عمیقی میان روانکاوی و پدیده های ایمان و دین برقرار می کند. این اثر به بررسی نقش عاطفه و توهم آگاهانه در فرایند روانکاوی می پردازد و از دیدگاهی نو، رابطه روانکاوی با دین را با تفاوتی آشکار نسبت به فروید و لکان تحلیل می کند.
ژولیا کریستوا، فیلسوف، روانکاو، زبان شناس و متفکر برجسته پست ساختارگرا، با «در آغاز عشق بود» خواننده را به سفری فکری عمیق می برد که در آن مرزهای روانکاوی، فلسفه و الهیات در هم تنیده می شوند. این کتاب نه تنها اثری پیشرو در حوزه خود است، بلکه از اهمیت ویژه ای در دوران معاصر برخوردار است؛ دورانی که انسان مدرن بیش از پیش در پی یافتن معنا و ارتباط میان ابعاد درونی و بیرونی هستی خود است. کتاب، این پرسش محوری را مطرح می کند که چگونه روانکاوی می تواند به فهم دین و ایمان بپردازد و نقش بنیادین عاطفه در این میان چیست. کریستوا با رویکردی متفاوت، پدیده های دینی را صرفاً توهماتی بیمارگونه نمی داند، بلکه آن ها را دارای پتانسیل هایی برای احیا و بازسازی روان می بیند، البته به شرط آنکه این رویکرد به شکلی آگاهانه صورت پذیرد. این اثر فراتر از معرفی های سطحی، تحلیلی عمیق و چندوجهی از محتوای کتاب ارائه می دهد.
ژولیا کریستوا: خالق پلی جدید میان عقل و احساس
ژولیا کریستوا، متفکری است که نامش با نوآوری و جسارت فکری در حوزه های متعدد گره خورده است. او که دارای پیشینه ای قوی در فلسفه، روانکاوی، زبان شناسی و مطالعات فرهنگی است، توانسته است نظریه هایی را ارائه دهد که سنت های فکری را به چالش می کشند و افق های جدیدی را در فهم انسان و جهان می گشایند. او که خود روانکاوی بالینی برجسته است، تجربیات عملی خود را با عمق نظری بی نظیرش درهم می آمیزد تا رویکردی تازه به روانکاوی عرضه کند. کریستوا نه تنها در تحلیل هایش از زبان و نقش آن در شکل گیری سوژه پیشرو است، بلکه با برجسته کردن جایگاه عاطفه در روان، راهی را می گشاید که پیش از او کمتر مورد توجه مکاتب غالب روانکاوی قرار گرفته بود. او در این اثر، پلی جدید میان عقلانیت و احساس، و میان ناخودآگاه و باورهای انسانی بنا می نهد و نشان می دهد که چگونه این حوزه های به ظاهر جداگانه، در واقعیت عمیقاً به هم پیوسته اند.
مناظره های کلیدی: کریستوا در برابر میراث فروید و لکان
برای درک کامل نوآوری های کریستوا در «در آغاز عشق بود»، ضروری است که ابتدا به دیدگاه های پیشینیان او، به ویژه زیگموند فروید و ژاک لکان، در قبال دین و نقش عاطفه در روانکاوی نظری بیفکنیم. کریستوا در این کتاب، در یک مناظره فکری ظریف و در عین حال قاطعانه، خود را از چارچوب های فکری این دو غول روانکاوی متمایز می سازد و مسیر جدیدی را ترسیم می کند.
میراث فروید و لکان در قبال دین
روانکاوی از زمان بنیان گذاری آن توسط فروید، رویکردی انتقادی نسبت به پدیده های دینی اتخاذ کرده است. فروید، دین را عمدتاً به مثابه «توهم» و «عصبیت جهانی» می دید. از منظر او، باورهای دینی ریشه هایی در عقده ادیپ، نیازهای کودکانه به محافظت و تسلی، و ناتوانی در مواجهه با واقعیت های سخت زندگی دارند. او معتقد بود که با پیشرفت علم و روانکاوی، انسان باید از این توهمات رها شده و با واقعیت های تلخ وجودی خود مواجه شود. برای فروید، دین نوعی مکانیسم دفاعی جمعی بود که مانع از رشد بلوغ روانشناختی فرد و جامعه می شد و آن را پدیده ای کودکانه و نابهنجار تلقی می کرد که باید از آن عبور کرد.
ژاک لکان، هرچند که خود را وفادار به میراث فروید می دانست، اما با تمرکز بر ساختار زبان و «امر نمادین» در شکل گیری ناخودآگاه، تحلیل خود از دین را در چارچوبی متفاوت ارائه داد. لکان بیشتر بر نقش زبان و ساختارهای نمادین در ایجاد معنا و نظم اجتماعی تأکید داشت. او معتقد بود که دین نیز به عنوان یک سیستم نمادین، می تواند به فرد در جای گیری در نظم اجتماعی کمک کند، اما مانند فروید، آن را به عنوان یک حقیقت مطلق یا یک راه نجات معنوی نمی پذیرفت. نقد اصلی کریستوا به لکان، نادیده گرفتن نسبی «عاطفه» (Affect) در فرآیند تحلیل بود. لکان در نظریات خود، زبان و ساختارهای نشانه ای را بر احساسات و عواطف مقدم می دانست و آن ها را غالباً به عنوان محصولات امر نمادین می دید، نه نیروهای محرکه اصلی و مستقل.
نوآوری کریستوا: توهم آگاهانه و بازگشت عاطفه به روانکاوی
کریستوا در «در آغاز عشق بود»، با رویکردی رادیکال، دیدگاه های فروید و لکان را به چالش می کشد. او اگرچه پذیرای این نکته است که روانکاوی باید فرد را از موهومات برهاند، اما هم زمان نشان می دهد که نگاه صرفاً سلبی به دین و ایمان، می تواند روانکاوی را از بخشی از ظرفیت های درمانی خود محروم سازد. نوآوری اصلی کریستوا، مفهوم «توهم آگاهانه» است. او معتقد است که یک توهم، اعم از مذهبی یا غیرمذهبی، زمانی که فرد آگاهانه آن را بپذیرد و به کار گیرد، می تواند به ابزاری درمانی تبدیل شود. این توهمات، در صورتی که فرد در آن ها غرق نشود و ماهیت آن ها را درک کند، می توانند به بازسازی موقتی انسجام روان شناختی کمک کنند و نیروی محرکه ای برای زندگی باشند. او این فرآیند را متفاوت از «فتیش گرایی» فروید می داند؛ زیرا در اینجا آگاهی به نقش ساختارمند توهم، کلیدی است.
نقطه قوت دیگر نظریه کریستوا، تأکید بر نقش بنیادین عاطفه (Affect) به عنوان محرک اصلی در روانکاوی است. برخلاف لکان که زبان را محور تحلیل می دانست، کریستوا باور دارد که عواطف و احساسات، پیش از زبان شکل می گیرند و به عنوان نیروهای پویای ناخودآگاه عمل می کنند. او عاطفه را نه صرفاً بازتابی از ساختارهای نمادین، بلکه خود یک نیروی مستقل و فعال می داند که می تواند به بازیابی معنا و اشتیاق به زندگی کمک کند. او معتقد است که ایمان، به عنوان یک نیروی عاطفی قدرتمند، می تواند به جای آنکه صرفاً بیماری زا و مایه عصبیت باشد، به یک نیروی احیاکننده و سازنده تبدیل شود، مشروط بر اینکه فرد با آگاهی کامل از ساختار روانی خود به آن بپردازد. این رویکرد به کریستوا اجازه می دهد تا به دین با همدلی بیشتری بنگرد و در عین حال، چهارچوب تحلیلی روانکاوانه را حفظ کند.
در دیدگاه کریستوا، روانکاوی شکلی از نیهیلیسم نیست که همه چیز را بی معنا کند. او با ارزیابی مجدد عشق و ایمان، به عنوان تجربه های بنیادین بشری که ریشه های عمیقی در نیازهای عاطفی دارند، نشان می دهد که چگونه این پدیده ها می توانند به بازسازی روانی و معنابخشی به زندگی کمک کنند. این رویکرد، درمانی را پیشنهاد می کند که نه تنها به رفع علائم می پردازد، بلکه به سوژه کمک می کند تا با پذیرش شکاف ها و تزلزل های هویتی خود، راه های جدیدی برای انسجام و معنا در زندگی پیدا کند.
فصول کلیدی در آغاز عشق بود: مروری تحلیلی بر محتوای کتاب
کتاب «در آغاز عشق بود» به نه فصل اصلی تقسیم می شود که هر یک از آن ها به بسط و تشریح ابعاد مختلف نظریه کریستوا در خصوص رابطه روانکاوی و ایمان می پردازند. این فصول، خواننده را به سفری فکری می برند که در آن مفاهیم پیچیده روانکاوی با رویکردی نوین به پدیده های دینی گره می خورند.
فصل ۱: زبان و سوژه در روان کاوی
این فصل، بستر نظری بحث های بعدی را فراهم می کند و به تحلیل نقش محوری گفتار در روانکاوی می پردازد. کریستوا نشان می دهد که چگونه سوژه از طریق زبان شکل می گیرد و ناخودآگاه از طریق گفتار، خود را آشکار می سازد. او مفهوم «شکاف در سوژه» (Subject in Process) را مطرح می کند و به فرآیندهای «پیشازبانی» یا «نشانه ای» (The Semiotic) می پردازد که زیربنای زبان را تشکیل می دهند. این امر نشانه ای، قلمروی ناخودآگاه، رانه ها و عواطف است که قبل از ورود به نظم نمادین زبان و فرهنگ وجود دارد و پیوسته این نظم را به چالش می کشد و متحول می سازد. او معتقد است که ما به عنوان موجودات سخنگو، همواره در حال تجربه این شکاف هستیم و همین امر نشانه ای، راهی برای وصول ما به حافظه های عمیق تر و تجربه های بنیادین تری است که فراتر از زبان قرار دارند.
فصل ۲: توهمِ تزلزل ناپذیر
کریستوا در این فصل، به مقایسه مفهوم «وهم» یا «توهم» خود با دیدگاه فروید می پردازد. در حالی که فروید توهمات را عمدتاً بیمارگونه و نیازمند رفع می دانست، کریستوا رویکردی متفاوت اتخاذ می کند. او به تبیین چگونگی کارکرد درمانی «وهم» و قابلیت آن در بازسازی موقتی انسجام روان شناختی می پردازد. او معتقد است که یک وهم، اگر به صورت آگاهانه تجربه شود و فرد در آن غرق نگردد، می تواند به سوژه کمک کند تا در برابر رنج و اضطراب هستی مقاومت کند و نوعی هویت خیالی اما حمایتی برای خود دست و پا کند. این وهم، که با اشتیاق و میل سوزان همراه است، می تواند به عنوان یک پناهگاه موقت عمل کرده و به فرد امکان ادامه زندگی را بدهد.
کریستوا بر این باور است که «وهم که به واسطه ی میلی سوزان یا رهایی، نسبت به بار خردکننده ی رنج آسیب کمتری دارد، می تواند به سوژه کمک کند تا بار دیگر نوعی انسجام را برای خویش دست وپا کند، گرچه ممکن است این انسجام ناهم مرکز یا نابهنجار و نامتعارف باشد.»
فصل ۳: اعتماد-اعتبار
این فصل به بررسی اهمیت اعتماد و اعتبار در شکل گیری رابطه های انسانی و به ویژه رابطه درمانی و ایمانی می پردازد. کریستوا معتقد است که پایه و اساس هر رابطه معنادار، از جمله رابطه روانکاو و بیمار یا رابطه فرد با امر الوهی، بر اعتماد و اعتبار بنا شده است. این اعتماد نه تنها به معنای باور به دیگری است، بلکه شامل اعتماد به فرآیند، اعتماد به کلام و اعتماد به ظرفیت های درونی برای بهبود و رشد نیز می شود. این مفهوم به وضوح نشان می دهد که چگونه ابعاد روانشناختی و ارتباطی، زیربنای تجربیات عمیق تر ایمانی را فراهم می آورند.
فصل ۴: باور [کِرِدو]
در این بخش، کریستوا به کاوش در ابعاد روانکاوانه باور و چگونگی شکل گیری آن در ساختار روان می پردازد. او باور را نه تنها یک مفهوم عقلانی، بلکه پدیده ای عمیقاً عاطفی و روان شناختی می داند که ریشه های آن به نخستین تجربیات کودکانه از اعتماد و تعلق بازمی گردد. باور، از دید کریستوا، پاسخگوی نیازهای اساسی روان انسان برای یافتن معنا، انسجام و امید است. او بر این نکته تأکید می کند که باور، حتی اگر به صورت یک توهم باشد، می تواند از طریق عاطفه، به عنوان نیرویی سازنده در روان عمل کند و به فرد در مواجهه با ناامنی ها و از هم گسیختگی های وجودی یاری رساند.
فصل ۵: باور به خدایی واحد
کریستوا در این فصل، به تحلیل روانکاوانه مونوتئیسم یا باور به خدایی واحد می پردازد. او این پدیده را نه صرفاً یک مفهوم الهیاتی، بلکه پاسخی پیچیده به نیازهای عاطفی و روانی انسان می داند. او بررسی می کند که چگونه مفهوم یک خدای واحد، می تواند به عنوان یک نماد پدرانه یا مادرانه عمل کرده و نیاز به ثبات، امنیت و معنا در برابر اضطراب های هستی را برآورده سازد. این فصل نشان می دهد که چگونه ساختارهای دینی، حتی در متعالی ترین اشکال خود، با مکانیسم های ناخودآگاه روان انسان در تعامل هستند.
فصل ۶: جنسی سازی
در این بخش، رویکرد کریستوا به جنسی سازی در بستر روانکاوی و پیوند آن با مفاهیم عشق و ایمان مورد بررسی قرار می گیرد. او مفهوم جنسی سازی را فراتر از صرفاً ابعاد بیولوژیک یا فیزیکی آن می بیند و آن را به عنوان یک نیروی رانشی بنیادین در روان انسان تحلیل می کند که می تواند در اشکال مختلفی از جمله عشق زمینی، اشتیاق معنوی و باور تجلی یابد. این فصل نشان می دهد که چگونه انرژی های رانشی و جنسی، در فرایند تبدیل و تعالی (sublimation)، می توانند به سوی اهداف بالاتر و معنوی تر هدایت شوند و در شکل گیری تجربیات ایمانی نقش ایفا کنند.
فصل ۷: چه کسی تحلیل ناپذیر است؟
این فصل به بحث در مورد محدودیت های روانکاوی و ابعاد «تحلیل ناپذیر» سوژه می پردازد. کریستوا اذعان می کند که همه جنبه های روان انسان را نمی توان به طور کامل از طریق تحلیل زبانی یا نمادین درک کرد. او بار دیگر بر نقش غیرقابل انکار عاطفه در این حوزه تأکید می کند؛ زیرا برخی از عمیق ترین و بنیادین ترین تجربیات انسانی، در قلمروی امر نشانه ای و پیشازبانی قرار دارند که از دسترس تحلیل صرفاً کلامی دور می مانند. این فصل، به نوعی فروتنی روانکاوانه را نیز در برابر پیچیدگی های وجود انسان گوشزد می کند و به ظرفیت هایی در روان اشاره دارد که همواره فراتر از چارچوب های تئوریک قرار می گیرند.
فصل ۸: کودکان و بزرگسالان
در این بخش، کریستوا به نحوه شکل گیری باورها و ساختارهای روانی از دوران کودکی و تأثیر آن بر بزرگسالی می پردازد. او نشان می دهد که چگونه تجربیات اولیه زندگی، به ویژه رابطه با مراقبین اصلی، زیربنای شکل گیری ظرفیت های انسان برای اعتماد، عشق و باور را فراهم می آورد. این فصل، اهمیت دوران کودکی را در توسعه روانشناختی و ظرفیت های ایمانی فرد برجسته می کند و توضیح می دهد که چگونه الگوهای اولیه روابط، در شکل گیری باورها و دلبستگی های بعدی نقش ایفا می کنند. او در این بخش، به تأثیرات عمیق و ماندگار تروماها و رنج های دوران کودکی بر ساختار روانی فرد در بزرگسالی اشاره می کند و نشان می دهد که چگونه نیاز به معنا و پناهگاه در برابر این رنج ها، می تواند فرد را به سمت پدیده های ایمانی سوق دهد.
فصل ۹: آیا روان کاوی شکلی از نیهیلیسم است؟
در آخرین فصل، کریستوا به پاسخ به این اتهام رایج می پردازد که روانکاوی، با تحلیل و تقلیل دادن پدیده های انسانی، به نوعی نیهیلیسم منجر می شود. او با قدرت از ظرفیت روانکاوی برای احیای معنا، امید و اشتیاق به زندگی دفاع می کند. او استدلال می کند که روانکاوی، با گشودن راهی برای مواجهه با ناخودآگاه و ریشه های رنج، در واقع به فرد کمک می کند تا با آگاهی بیشتری به زندگی بپردازد و راهی برای بازسازی معنا پیدا کند. روانکاوی، از دید کریستوا، نه تنها به بی معنایی نمی انجامد، بلکه با پذیرش تناقضات و شکاف های وجودی، راهی برای شورمندانه زیستن و یافتن معنا در دل آشفتگی ها را فراهم می سازد. او نشان می دهد که چگونه روانکاوی، به جای سلب ایمان، می تواند آن را در چارچوبی جدید و آگاهانه بازسازی کند و از آن برای ارتقای سلامت روان بهره ببرد.
مفاهیم کلیدی و بنیان های فکری کریستوا در در آغاز عشق بود
کتاب «در آغاز عشق بود» بر پایه های فکری عمیقی استوار است که درک آن ها برای تسلط بر ایده های کریستوا ضروری است. این مفاهیم، هسته اصلی نوآوری های او در تقاطع روانکاوی، فلسفه و الهیات را تشکیل می دهند.
- عاطفه (Affect): کریستوا عاطفه را نه یک پدیده ثانویه یا صرفاً بازتابی از ساختارهای زبانی، بلکه یک نیروی محرکه بنیادین ناخودآگاه می داند. او معتقد است که عواطف پیش از زبان شکل می گیرند و نقش محوری در شکل گیری سوژه و تجربیات انسانی ایفا می کنند. عاطفه، ابزاری قدرتمند برای درمان و بازیابی انسجام روان شناختی است؛ زیرا می تواند به فرد کمک کند تا با ریشه های عمیق رنج خود مواجه شود و به سوی احیای شور زندگی حرکت کند.
- امر نشانه ای (The Semiotic): این مفهوم به حوزه پیشازبانی و ناهشیار روان اشاره دارد که بنیان گذار سوژه و زبان است. امر نشانه ای، قلمروی رانه ها، ضرب آهنگ ها، صداها و تصاویر است که قبل از ورود به نظم نمادین (Symbolic Order) وجود دارد. این حوزه پیوسته نظم نمادین را به چالش می کشد و متحول می سازد و از طریق آن است که خلاقیت، نوآوری و حتی برخی از ابعاد آسیب شناسی روانی بروز پیدا می کنند. کریستوا معتقد است که برای درک کامل روان، باید به این قلمرو بنیادین توجه کرد.
- توهم آگاهانه (Conscious Illusion): این مفهوم یکی از رادیکال ترین نوآوری های کریستواست. او معتقد است که برخلاف فروید که توهم را صرفاً یک بیماری یا انحراف می دید، توهمات (مانند باورهای مذهبی یا ایده آل ها) اگر به صورت آگاهانه تجربه شوند و فرد در ماهیت آن ها غرق نگردد، می توانند کارکرد درمانی داشته باشند. این توهمات می توانند به عنوان پناهگاهی موقت عمل کرده و به فرد در مواجهه با تزلزل های هستی و بازیابی نوعی انسجام روانی کمک کنند.
- سوژه در فرایند (Subject in Process): کریستوا بر این نکته تأکید می کند که هویت سوژه ثابت و یکپارچه نیست، بلکه همواره در حال تغییر، تحول و پویایی است. سوژه پیوسته میان امر نشانه ای (آشفتگی و رانه ها) و امر نمادین (زبان و نظم) در نوسان است و همین نوسان، هویت او را شکل می دهد. این مفهوم، به ناپایداری و تکه تکه بودن هویت انسانی اشاره دارد و راه را برای درک پتانسیل های خلاقانه و همچنین آسیب پذیری های روان انسان هموار می سازد.
اهمیت و تأثیرگذاری پایدار در آغاز عشق بود
«در آغاز عشق بود: روانکاوی و ایمان» اثری است که فراتر از زمان خود می رود و همچنان به عنوان یک منبع مرجع و الهام بخش در حوزه های مختلف عمل می کند. دلیل این تأثیرگذاری پایدار را می توان در چند بعد کلیدی جستجو کرد:
این کتاب با جسارت تمام، مرزهای روانکاوی سنتی را بسط می دهد و آن را به گفت وگو با حوزه هایی مانند الهیات و فلسفه دین وارد می کند. در دورانی که بسیاری از نظریه های روانکاوی به سمت تقلیل گرایی متمایل بودند، کریستوا با رویکردی پیچیده و چندوجهی، نشان می دهد که پدیده های دینی را می توان با ابزارهای روانکاوی تحلیل کرد، اما نه به صورت صرفاً آسیب شناختی. او در عوض، پتانسیل های درمانی و احیاکننده این پدیده ها را برجسته می سازد.
کریستوا با بازگرداندن «عاطفه» به جایگاه محوری در روانکاوی، نقصانی را که در مکاتب لکانی و ساختارگرایانه وجود داشت، جبران می کند. تأکید او بر عاطفه به عنوان نیروی محرکه ناخودآگاه، راه را برای فهم عمیق تر از تجربیات انسانی، از جمله عشق، اندوه، و ایمان، باز می کند. این رویکرد، روانکاوی را از یک رشته صرفاً عقلانی و زبانی، به حوزه ای که با عمق و غنای تجربه زیسته انسان درگیر است، متحول می سازد.
کتاب «در آغاز عشق بود» دیدگاهی همدلانه و در عین حال تحلیلی نسبت به پدیده های دینی ارائه می دهد. کریستوا، با اینکه یک روانکاو است و به رهایی از توهمات باور دارد، اما پدیده هایی مانند ایمان را صرفاً به عنوان توهماتی بیمارگونه رد نمی کند. در عوض، او به دنبال درک کارکرد روان شناختی آن هاست و نشان می دهد که چگونه می توان از آن ها به شکلی آگاهانه و سازنده برای بازسازی روان بهره برد. این رویکرد، پلی میان علم و معنویت می سازد و به خواننده این امکان را می دهد که با دیدگاهی بازتر به این پدیده ها بنگرد.
اثر کریستوا نه تنها برای دانشجویان و پژوهشگران روانکاوی، فلسفه دین و مطالعات فرهنگی یک منبع ضروری است، بلکه برای هر کسی که به دنبال درک عمیق تر از پیچیدگی های روان انسان و ارتباط آن با باورها و معنا در زندگی است، روشنگر خواهد بود. این کتاب، دعوتنامه ای است برای اندیشیدن فراتر از مرزهای معمول و کاوش در قلمروهایی که به ندرت با چنین عمقی به هم پیوند می خورند.
جمع بندی: عشق، ایمان و بازسازی روان
کتاب «در آغاز عشق بود: روانکاوی و ایمان» ژولیا کریستوا، اثری انقلابی است که نشان می دهد چگونه روانکاوی می تواند از چارچوب های سنتی خود فراتر رود و به درک عمیق تری از پدیده هایی چون ایمان دست یابد. پیام اصلی کریستوا این است که عشق (چه در ابعاد زمینی و چه الهی) و ایمان، نه صرفاً توهماتی بیمارگونه یا نمادهای خالی از معنا، بلکه می توانند نیروهایی بالقوه شفابخش باشند. او با تأکید بر نقش عاطفه و مفهوم «توهم آگاهانه»، راهی نو برای بازسازی و احیای روان آسیب دیده پیشنهاد می کند. این کتاب به ما می آموزد که چگونه می توان با پذیرش پیچیدگی ها و تناقضات روان، به سوی معنا و انسجام حرکت کرد.
کریستوا با این اثر ارزشمند، نه تنها درک ما از روانکاوی و دین را گسترش می دهد، بلکه به ما یادآوری می کند که مسیر یافتن معنا و شفا، اغلب در تلاقی ناخودآگاه با تجربه های بنیادین بشری، از جمله عشق و باور، نهفته است. او به خواننده این امکان را می دهد که به تجربه های درونی خود با دیدگاهی بازتر و تحلیلی تر بنگرد و ارتباط میان عمق روان با باورهایش را درک کند. برای درک کامل و جامع ایده های ژولیا کریستوا و غرق شدن در عمق نظری او، مطالعه کامل کتاب «در آغاز عشق بود: روانکاوی و ایمان» به شدت توصیه می شود؛ زیرا تنها در مواجهه مستقیم با متن او می توان پیچیدگی و غنای دیدگاه هایش را به تمام و کمال تجربه کرد.