یادنامه‌ای برای شهنواز تار – سرگرمی برای همه

سرگرمی برای همه/اصفهان «جای خالی استاد شهناز نه‌تنها در اصفهان، بلکه در کل ایران نیز هیچ‌گاه پر نخواهد شد. با اینکه اصفهان یکی از مهم‌ترین اقلیم‌های خاص تارنوازی و تارسازی در ایران بوده، اما شیوه‌های غالب نوازندگی در دهه‌های اخیر در اصفهان، فاصله بسیار زیادی با سنّت پویای تارنوازی این شهر دارد.»

سرگرمی

این نوشتار، بخشی از گزارش پیش‌رو است که با اشاره به اینکه «در طول این سال‌ها، نوازندگان معدودی تحت تأثیر سبک و سیاق سنّت تارنوازی اصفهان و جلیل شهناز بوده‌اند»، بدین نکته نیز تأکید می‌شود که «نبودنِ استاد شهناز و ادامه پیدا نکردن سبک و فرم نوازندگی او، آواز اصیل ایرانی و جواب آواز شیرین و دقیق را کمرنگ و آسیب و ضربه‌ای به اجرای صحیح جواب آواز وارد کرده است.»

چندروزی می‌شود که به آخرین ماه از فصل بهار وارد شده‌ایم و بدون‌شک نمی‌توان این ماه را آغاز کرد و از زنده‌نام استاد جلیل شهناز یاد نکرد؛ شهنواز و نابغۀ تار که هم زاده و هم درگذشته به خرداد است…

جلیل شهناز، نمادی از یک موسیقی زنده و اصیل ایرانی با سبک و سیاق خاص خود بود که در آغازین دوران زندگیش به موسیقی علاقه‌مند شد و نواختن تار را نزد برادر خود حسین شهناز، شروع کرد و تا آنجا پیش رفت که به یکی از چهره‌های ماندگار موسیقی ایران تبدیل شد. زنده‌یاد جلیل شهناز که علاوه بر نواختن تار، با نواختن تنبک، سنتور، سه تار و ویولن نیز آشنایی داشت، در دوران زندگی خود، با هنرمندانی که هر یک وزنه‌ای سنگین و شگرف در تاریخ این هنر محسوب می‌شوند ازجمله پرویزیاحقی، همایون خرم، حسن کسایی، منصور صارمی، تاج اصفهانی، اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری، محمدرضا شجریان و شهرام ناظری همکاری داشت.

در این باره مهرشاد متین‌فر، پژوهشگر حوزۀ موسیقی در خصوص اهمیت سبک و خاستگاه اصلی نوازندگی جلیل شهناز و صحیح ندانستن برخی از آن‌ها، با اشاره به نمونه‌ای از مغالطات پژوهشی و گفتاری پیرامون خاستگاه‌ها و ریشه‌های اصلی نوازندگی وی به سرگرمی برای همه، گفت: استاد شهناز حاصل دو جریان مهم در تاریخ موسیقی معاصر بوده است؛ سرچشمه نخست و اصلی سبک نوازندگی‌ او در زادگاهش(اصفهان) صورت گرفته و مبداء دوم نوازندگی او به مکتبی مربوط بوده که من نام آن را مکتب ابوالحسن صبا (همان نوازندگان برنامه گل‌ها) گذاشته‌ام.

او افزود: هرکدام از این دو تجلی‌گاه، اهمیت و نقش خاص خود را در نوازندگی استاد شهناز ایفا کرده و نفی هرکدام از این ریشه‌ها، ما را به بیراهه می‌کشاند. به‌عنوان نمونه در اکثر نوشته‌ها و پژوهش‌ها از ذکر اهمیت بنیادی تأثیرات موسیقی اصفهان در سبک جلیل شهناز غفلت و گفته‌ شده که ایشان کاملاً تحت تأثیر نوازندگی «عبدالحسین شهنازی» یا «لطف‌الله مجد» در تهران بوده‌اند.

این پژوهشگر هنر و علوم انسانی با بیان اینکه ما از گذشته‌ها در اصفهان، یک سنّت پویای تارنوازی داشته‌ایم، ادامه داد: من نام این سنت را سنّت تارنوازی اصفهان گذاشته‌ام. هنرمندان این سنّت پویا، عمدتاً مرتبط با مطربان شریف و بسیاری از تارنوازانِ خوش نواز اصفهان بوده‌ که ازجمله این نوازندگان می‌توان به «اکبر خان نوروزی»، «عبدالحسین برازنده»، «عباس سروری»، «حسین شهناز»، «علی شهناز» و «علی ساغری» اشاره کرد.

متین‌فر خاطرنشان کرد: استاد شهناز در یک خانواده هنری در اصفهان چشم به جهان گشود. پدر او شعبان خان یکی از نوازنده‌های توانمند تار، سنتور، تنبک و سه‌تار در اصفهان، عمویش غلامرضا خان سارنج، نوازنده کمانچه و برادرانش حسین و علی شهناز از نوازندگان زبردست تار اصفهان بوده‌اند که دو برادر و پدر و مادر او در تکیه میرفندرسکی اصفهان مدفون هستند.

مدیر سابق خانه موسیقی اصفهان با تأکید بر اینکه طبق تمام تحقیقات، گفته‌شده استاد شهناز از همان دوران نوجوانی به‌طور کامل به‌ردیف موسیقی ایرانی تسلط داشته و به‌خوبی ساز می‌نواخته است، بیان کرد: او در سال ۱۳۳۶ به تهران رفته و وارد برنامه گل‌ها می‌شود. ایشان در آن زمان ۳۶ ساله و یک استاد تمام‌قد و صاحب سبک بوده و همین امر نیز سبب ورود زودهنگام او به رادیو شده است. ما می‌توانیم استاد شهناز را عصاره موسیقی و به‌ویژه سنّت پویای تارنوازی اصفهان بدانیم که در این میان، سبک و سیاق اکبر خان نوروزی (نوازنده تار)، از اهمیت بسزایی برخوردار است. هم‌چنین استاد حسن کسایی و برادر ایشان آقا رضا کسایی نیز نقل کرده‌اند که استاد شهناز تأثیرات بسیاری از اکبر خان نوروزی گرفته است.

متین فر با بیان این‌که استاد شهناز تا حدی تحت تأثیر مکتب صبا نیز بوده است، ادامه داد: با ظهور مدرنیته در ایران، «کلنل علی‌نقی وزیری» یک انقلاب بزرگی در موسیقی ایرانی صورت داده و در آن زمان به دلیل همگام بودن با دوران تجددگرایی در ایران، وزیری تا حد زیادی تحت تأثیر مؤلفه‌های موسیقی غربی بوده و مکتب ایجادشده توسط او نیز به لحاظ فرم و زیباشناسی، تحت تأثیر غرب است؛ ضمن اینکه ایشان به‌ردیف موسیقی ایرانی نیز تسلط و آگاهی خاصی داشتند. ما در دوره پهلوی اول، شاهد ظهور تجددگرایی در تمام عرصه‌ها بوده که در این میان تقابل سنت‌گرایان با مدرنیسم ایرانی شکل‌گرفته و به‌موازات آن در هنر موسیقی ایرانی نیز شاهد این تحولات و تقابل این دو جریان با یکدیگر هستیم.

او اضافه کرد: من در پژوهش‌های خود، این جریان سنت‌گرایی را، مکتب خاندان فراهانی «نام نهاده‌ام؛ به این دلیل که آقا علی‌اکبر فراهانی و به‌ویژه فرزندانش (میرزا عبدالله و آقا حسینقلی از پایه‌گذاران امروزی ردیف) از جمله مهم‌ترین سنت‌گراها هستند. لازم به ذکر است که موشکافی جریان سنت‌گرایی در موسیقی ایرانی، بسیار پیچیده بوده و ما در همین جریان سنت‌گرایی، شاهد دو جریان سنت‌گرایی پویا و سنت‌گرایی ایستا هستیم. همچنین از تقابل این دو جریان در آن دوره خاص تاریخی، یک مکتب سوم و بینابینی، تحت عنوان مکتب ابوالحسن صبا» شکل‌گرفته که البته در اینجا منظور ما از مکتب صبا، ویولن و سه‌تار زدن استاد صبا نیست؛ بلکه آنچه در مفهوم مکتب اهمیت دارد، اندیشه و تفکر واحد بنیان‌گذاران آن است.

این پژوهشگر حوزۀ موسیقی ادامه داد: نمود این مکتب در برنامه گل‌های رادیو بوده و تقریباً می‌توان گفت اکثریت نوازنده‌های برنامه گل‌ها، تحت تأثیر مکتب صبا بوده‌اند. این مکتب به‌نوعی رمانتیسیسم ایرانی بوده است؛ به این صورت که یک سری مؤلفه‌ها را از مکتب وزیری و یک سری پارامترهای دیگر را نیز از موسیقی ردیف دستگاهی دریافت کرده ولی به‌طورکلی روح ایرانی در مکتب صبا، غلبه بیشتری دارد. این مکتب سرشار از فردیت، احساس، عاطفه، فانتزی، فضاسازی و فضاهای خیال‌انگیز (شبیه مکتب رمانتیک) است. هرچند خاستگاه اصلی سبک و سیاق نوازندگی استاد شهناز، با سنّت پویای موسیقی اصفهان درهم‌آمیخته ولی بااین‌وجود از زیبایی‌شناسی مکتب صبا نیز تأثیرات بسزایی پذیرفته است.

متین فر در ادامه بیان کرد: به هر جهت باید به خاطر داشت که بخش زیادی از عمر استاد شهناز در تهران، در ارتباط و همزیستی با هنرمندان برنامه گل‌ها بوده است؛ به‌طورکلی می‌توان گفت سبک نوازندگی استاد شهناز در کنار دوست و یار دیرینه‌اش، «استاد حسن کسایی»، از متعالی‌ترین و غنی‌ترین سبک‌های هنر معاصر ایرانی است.

او اضافه کرد: لازم به ذکر است ساز استاد شهناز به لحاظ جمله‌بندی و نغمه‌پردازی ممتاز و بی‌بدیل بوده و در کنار آن عوامل دیگری همچون قدرت بداهه‌نوازی، سونوریته‌ (صدادهی) بسیار مطلوب، تأثیرات شگرف از گوشه‌های ردیف، قدرت بالای قطعات ضربی و جواب آوازهای بسیار درخشان از دیگر عناصر شاخص تارنوازی ایشان است. قدرت نغمه‌پردازی ایشان در آواز به‌گونه‌ای است که استاد «محمدرضا شجریان» و دیگر استادان، جواب آوازهای او را تکامل‌یافته‌ترین جواب آوازها در موسیقی ایرانی می‌دانند. شاید قدرت بالای جلیل شهناز در ادای جملات آوازی در کنار استاد حسن کسائی به این واقعیت تاریخی، اقلیمی و فرهنگی مرتبط باشد که موسیقی شهر اصفهان بسیار درهم‌آمیخته با کلام و آواز بوده و اگر اصفهان را آواز-شهر بنامیم، چنین لقبی شایسته آن است.

این پژوهشگر حوزۀ موسیقی سپس افزود: جای خالی استاد شهناز نه‌تنها در اصفهان بلکه در کل ایران نیز هیچ‌گاه پر نخواهد شد. بااینکه اصفهان یکی از مهم‌ترین اقلیم‌های خاص تارنوازی و تارسازی در ایران بوده اما شیوه‌های غالب نوازندگی ۵۰-۴۰ سال اخیر در اصفهان، فاصله بسیار زیادی با سنّت پویای تارنوازی این شهر دارد. در طول این سال‌ها، نوازندگان معدودی تحت تأثیر سبک و سیاق سنّت تارنوازی اصفهان و جلیل شهناز بوده‌اند. در میان این نوازندگان از نسل متقدم می‌توان به استادان «سعید مزدک» و «همایون یزدانی» و در نسل متأخر نیز به نوازندگی «علی رحیمیان»، «پیمان زرگرباشی» و «علی نعمت‌اللهی» اشاره کرد.

فقدان جلیل شهناز، ضربه‌ای به اجرای صحیح جواب آواز

همچنین مهران اعظمی کیا، مدرس و نوازنده تار ضمن اشاره به ویژگی‌های برجستۀ زنده‌یاد استاد جلیل شهناز بیان کرد: من باسابقۀ حدود ۳۵ سال نوازندگی ساز تار، از علاقه‌مندان و دانش‌آموختگان مکتب استاد شهناز هستم‌. اصولاً در مکاتب تارنوازی از گذشته تا به امروز دیدگاه‌هایی برای اجرا مطرح بوده که یک دیدگاه، نگاه محتوایی بر اساس ردیف‌سازی و نگاه دیگر، اجرای مبتنی بر گوشه‌های تشکیل‌دهندۀ ردیف و دیگری نیز اجرای تکنیکی و زیبا نوازی بر تکنیک‌های سازی بر اساس حال لحظه‌ایِ نوازنده است که با حضور استاد جلیل شهناز نگاه جدیدی به وجود آمد.

او در ادامه بابیان اینکه فقدان استاد جلیل شهناز و ادامه پیدا نکردنِ سبک و فرم نوازندگی او، آواز اصیل ایرانی و جواب آواز شیرین و دقیق را کمرنگ و آسیب و ضربه‌ای به اجرای صحیح جواب آواز وارد کرده است، افزود: علاوه بر فاکتورهای قبلیِ موجود در نوازندگی مبتنی بر ملودی‌های آوازی و جواب آواز است که استفاده و گسترش مطالب خواننده‌ها و نوازنده‌های مکتب اصفهان، مانند بزرگان این مکتب استاد تاج اصفهانی و استاد حسن کسایی اضافه‌شده است.

اعظمی کیا با اشاره به اینکه مکتب اصفهان، مکانی است که استاد شهناز در آن بالندگی و رشد کرده‌اند، تأکید کرد: این مکتب، درون‌مایه آوازی و پایۀ مبتنی بر شعر دارد. بدیهی است رمز و راز و خصوصیتی در تارنوازی استاد شهناز وجود داشت که در ساز نوازنده‌های قبلی نبوده است. همچنین نگاه نوازندگی جدیدی نیز در اجراهای خود با شیرینی ملودی خاص، تکنیک‌های ناب و توجه به‌ردیف داشته‌اند.

او بابیان اینکه فرازوفرود و انتخاب جملات و داینامیک‌سازی که استاد جلیل شهناز در ساز خود داشتند، مانند خواننده‌ای در حین آواز و ادای کلام است، افزود: استاد محمدرضا شجریان در تأیید این مطلب، ملودی‌های آوازی خود را برگرفته از ساز استاد شهناز می‌داند و نشان می‌دهد که در شکل‌گیری شخصیت‌سازی و آوازی نوازنده‌های نسل بعد استاد شهناز نقش بسزایی داشته است.

این مدرس و نوازندۀ چیره‌دست سه ساز تار، سه‌تار و عود در پایان یادآور شد: نبودنِ استاد شهناز و ادامه پیدا نکردن سبک و فرم نوازندگی او، آواز اصیل ایرانی و جواب آواز شیرین و دقیق را کمرنگ و آسیب و ضربه‌ای به اجرای صحیح جواب آواز وارد کرده است.

انتهای پیام