شمس پهلوی | خلاصه کتاب زنان دربار به روایت اسناد

خلاصه کتاب

خلاصه کتاب شمس پهلوی: زنان دربار به روایت اسناد ( ناشر انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی )

کتاب شمس پهلوی: زنان دربار به روایت اسناد انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، نگاهی مستند و عمیق به زندگی شمس پهلوی، دختر ارشد رضاشاه، از تولد تا مرگ او دارد. این اثر، بر پایه اسناد ساواک، ابعاد کمتر شناخته شده ای از فعالیت های مالی، اجتماعی، و شخصی او در دربار پهلوی را فاش می سازد.

این کتاب ارزشمند که به عنوان جلد چهارم از مجموعه «زنان دربار به روایت اسناد ساواک» منتشر شده، دریچه ای بی بدیل به جهان پیچیده و کمتر گفته شده یکی از پرنفوذترین زنان دربار پهلوی می گشاید. «انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی» با انتشار این اثر، بار دیگر تعهد خود را به ارائه منابع دست اول و مستند به پژوهشگران و علاقه مندان تاریخ معاصر ایران به اثبات می رساند. مطالعه زندگی شمس پهلوی، نه تنها به شناخت ابعاد پنهان و کمتر آشکار دربار پهلوی کمک می کند، بلکه تصویری روشن تر از سازوکارهای فساد و مال اندوزی در آن دوران را ارائه می دهد. این خلاصه جامع، سعی دارد تا مهم ترین جنبه های زندگی، فعالیت ها، و تأثیرات شمس پهلوی را، آن گونه که اسناد تاریخی روایت می کنند، برای خواننده بازگو کند.

دریچه ای به زندگی شمس پهلوی از نگاه اسناد

شمس پهلوی، نامی که در تاریخ معاصر ایران کمتر از خواهرش اشرف پهلوی به میان آمده، اما زندگی او به واسطه نزدیکی به کانون قدرت و روابط پیچیده اش، از اهمیت بسزایی برخوردار است. کتاب «شمس پهلوی: زنان دربار به روایت اسناد» تلاش می کند تا با کنار هم قرار دادن اسناد معتبر و دست اول، تصویری واقع بینانه و کمتر سانسور شده از این شخصیت تاریخی ارائه دهد. این اسناد، که عمدتاً از بایگانی ساواک و سایر نهادهای رسمی دوران پهلوی به دست آمده اند، روایتی جذاب و در عین حال تلخ از زندگی پر زرق و برق، اما پر از زد و بند و اقدامات غیرقانونی او را به دست می دهند.

هدف از این مقاله، ارائه خلاصه ای جامع از این کتاب است تا خوانندگان، به ویژه دانشجویان تاریخ، پژوهشگران و علاقه مندان به خاندان پهلوی، بتوانند درکی عمیق و مستند از نقش شمس پهلوی در تحولات اقتصادی و اجتماعی آن دوران به دست آورند. این اثر، تنها به شرح رویدادهای زندگی شمس نمی پردازد، بلکه با استناد به مدارک معتبر، پرده از شیوه های مال اندوزی، سوءاستفاده از قدرت، و زندگی اشرافی او برمی دارد. از روابط شخصی و ازدواج های او گرفته تا ریاست بر سازمان های به ظاهر خیریه و فعالیت های گسترده اقتصادی اش، هر جنبه از زندگی او با تکیه بر اسناد موثق مورد بررسی قرار می گیرد تا تصویری کامل از شاهزاده ای که کمتر در کانون توجه سیاسی بود، اما نفوذ مالی بی بدیلی داشت، نمایان شود.

شمس پهلوی: تولد، شخصیت و تحولات زندگی

شمس پهلوی، به عنوان دختر ارشد رضاشاه، از جایگاه ویژه ای در خاندان سلطنتی برخوردار بود. او در ششم آبان ۱۲۹۶ در تهران متولد شد و نام رسمی اش در دوران پهلوی «شاهدخت شمس پهلوی» بود. برخلاف خواهر کوچکترش، اشرف پهلوی، که علاقه وافری به سیاست و نفوذ در امور حکومتی داشت، شمس کمتر درگیر مسائل سیاسی می شد. او شخصیتی آرام تر و به ظاهر دور از هیاهوی دربار داشت، اما علاقه اصلی او به سمت امور مالی و جمع آوری ثروت معطوف بود. این تفاوت شخصیتی، مسیر زندگی او را به کلی از خواهرش متمایز ساخت و به او اجازه داد تا با بهره گیری از موقعیت خود و علاقه پدرش، رضاشاه، آزادی عمل بیشتری در حوزه های اقتصادی و شخصی داشته باشد.

تولد و جایگاه در خاندان سلطنتی

تولد شمس پهلوی در خانواده رضاشاه، بنیان گذار سلسله پهلوی، او را از همان آغاز در کانون توجه قرار داد. او فرزند اول رضاشاه از همسر دومش، تاج الملوک آیرملو بود. این نسبت خانوادگی، به او نه تنها جایگاهی ممتاز در سلسله مراتب دربار می بخشید، بلکه آزادی هایی فراتر از عرف زمانه برایش به ارمغان می آورد. در محیط داخلی دربار، او همچون دیگر فرزندان خانواده های اشرافی و درباری، تحت تعلیم معلمان خصوصی پرورش یافت. این آموزش ها، هرچند سطحی، او را برای ورود به جامعه اشرافی و ایفای نقش هایی خاص در دوران حکومت پدر و برادرش، محمدرضاشاه، آماده می ساخت. شخصیت شمس، بیشتر معطوف به درون گرایی و آرامش ظاهری بود، اما در پس این ظاهر، عطشی سیری ناپذیر برای ثروت اندوزی و بهره برداری از موقعیت خانوادگی اش پنهان شده بود. او ترجیح می داد به جای حضور در محافل سیاسی و کسب قدرت رسمی، از موقعیت خود برای گسترش نفوذ مالی و اقتصادی بهره ببرد، واقعیتی که در اسناد تاریخی به وضوح نمایان است.

گرویدن به مسیحیت

یکی از جنبه های کمتر شناخته شده و بسیار تأمل برانگیز زندگی شمس پهلوی، گرویدن او به دین مسیحیت بود. این تغییر دین، به خصوص برای عضوی از خاندان سلطنتی یک کشور مسلمان، تبعات و حساسیت های فراوانی داشت. هرچند این موضوع جسته و گریخته در میان مردم شایع بود، اما دربار شاهنشاهی تلاش زیادی برای پنهان نگه داشتن آن از افکار عمومی می کرد. محمدرضاشاه خود نیز تمایلی نداشت که خبر گرویدن خواهرش به دین دیگر منتشر شود، چرا که آن را برای اعتبار خاندان سلطنتی نامناسب می دانست. اسدالله علم، وزیر دربار وقت، در خاطرات خود به صراحت به این موضوع اشاره می کند که شاه از او خواسته بود تا در کتمان این قضیه و جلوگیری از هرگونه سر و صدا در مورد آن تلاش کند.

اسناد و خاطرات موجود، به خصوص صحبت هایی که بین شمس و همسر دومش، مهرداد پهلبد، رد و بدل شده، دلبستگی عمیق شمس به مسیحیت را نشان می دهد. حتی پهلبد نیز برای جلب رضایت او، تمایلاتی به این دین پیدا کرده بود. پس از گرویدن به مسیحیت، شمس پهلوی، حتی زمانی که در اوج ثروت و مکنت بود، دست به فعالیت های مذهبی و تبلیغی زد. از جمله این اقدامات، تأسیس یک مدرسه مذهبی مسیحی در ملک اختصاصی خود در کرج بود. او برای تکمیل کادر آموزشی این مدرسه، از مؤسسات و مدارس مذهبی ایتالیا نیز درخواست کمک کرده بود. ظفر بختیار، که از جانب شمس مسئول پیگیری این امور بود، در سال های پایانی رژیم پهلوی گزارش هایی درباره مذاکرات خود با مدیران مدارس مذهبی ایتالیا ارسال می کرد. این تنها شمس و مهرداد پهلبد نبودند که به آیین مسیحیت گرویدند، بلکه فرزندان آنها نیز از این رویه پیروی کردند، که خود نشان دهنده عمق و جدیت این تغییر اعتقادی در خانواده آنها بود.

ازدواج ها و روابط شخصی شمس پهلوی

زندگی شخصی شمس پهلوی، به خصوص ازدواج های او، تحت تأثیر مستقیم موقعیت خانوادگی و تصمیمات پدرش، رضاشاه، قرار داشت. این ازدواج ها، نه تنها ابعاد عاطفی، بلکه پیامدهای سیاسی و اجتماعی مهمی برای او و اطرافیانش به همراه داشت.

ازدواج اول با فریدون جم

اولین ازدواج شمس پهلوی با فریدون جم، پسر محمود جم (مدیرالملک)، از جمله ازدواج های اجباری در خاندان پهلوی بود. هنگامی که رضاشاه تصمیم به ازدواج دخترانش، شمس و اشرف، گرفت، بدون اطلاع و رضایت خود دختران، دو نفر را از خانواده های معروف و نزدیک به دربار، که به سرسپردگی انگلیسی ها شهرت داشتند، برای آنها برگزید. رضاشاه ظاهراً فریدون جم را برای اشرف و علی قوام را برای شمس در نظر گرفته بود، اما در لحظه انتخاب، شمس به دلیل جذابیت ظاهری فریدون جم، او را برگزید و علی قوام نصیب اشرف شد. این انتخاب، ناراحتی اشرف را به دنبال داشت، چرا که به گفته حسین فردوست در خاطراتش، علی قوام از نظر قیافه و شخصیت با جم تفاوت زیادی داشت و این ازدواج اجباری برای اشرف ناخوشایند بود.

شمس پهلوی، هرچند به ظاهر فریدون جم را انتخاب کرده بود، اما این ازدواج نیز بر پایه اجبار و مصلحت اندیشی های پدرش شکل گرفته بود. با خروج رضاشاه از ایران و تبعید او، عاملی که این ازدواج اجباری را تحمیل کرده بود، از میان برداشته شد. از این تاریخ به بعد، شمس شروع به ناسازگاری با فریدون جم کرد و زمینه های جدایی را فراهم آورد. او در سال ۱۳۲۲، بدون متارکه رسمی با شوهر قانونی خود، زندگی مستقلی را آغاز کرد و روابطی با عزت الله مین باشیان، معلم موسیقی خود و از بستگانش، برقرار نمود. این وضعیت، با مخالفت دربار و بسیاری از اعضای خاندان سلطنت مواجه شد، اما شمس تصمیم خود را گرفته بود و در سال ۱۳۲۳ از فریدون جم طلاق گرفت و یک سال بعد، با عزت الله مین باشیان رسماً ازدواج کرد.

ازدواج دوم با عزت الله مین باشیان (مهرداد پهلبد)

ازدواج دوم شمس پهلوی با عزت الله مین باشیان، که بعدها نام خود را به مهرداد پهلبد تغییر داد، داستانی پر از حاشیه و مقاومت دربار بود. مین باشیان یک ویلن زن بود و موقعیت اجتماعی و خانوادگی برجسته ای نداشت که با جایگاه یک شاهدخت پهلوی همخوانی داشته باشد. چگونگی آشنایی و شکل گیری این رابطه عاشقانه، به واسطه مقام معلمی او در دربار شکل گرفت. این ازدواج، به دلیل مخالفت شدید محمدرضاشاه و سایر اعضای دربار با این پیوند، در ابتدا با طرد و حتی اخراج مهرداد پهلبد از دربار همراه شد. شاه معتقد بود که این ازدواج، دون شأن و جایگاه خواهرش است و به آبروی خاندان لطمه می زند.

با این حال، شمس پهلوی که شخصیتی مستقل تر از اشرف داشت و در امور شخصی کمتر به خواسته های شاه تن می داد، بر تصمیم خود پافشاری کرد. سرانجام، با وساطت ملکه مادر و گذر زمان، مخالفت ها کمرنگ تر شد. مهرداد پهلبد، پس از سال ها دوری از کانون قدرت، در سال ۱۳۳۰ به معاونت وزارت فرهنگ و ریاست اداره کل هنرهای زیبا منصوب شد و در نهایت، در سال ۱۳۴۳ در کابینه حسنعلی منصور به سمت وزیر فرهنگ و هنر رسید. او تا سقوط رژیم پهلوی در این سمت باقی ماند و ازدواج با شمس پهلوی، با وجود شروع دشوارش، تأثیری شگرف بر موقعیت اجتماعی و سیاسی او گذاشت و او را از یک هنرمند گمنام به یکی از وزرای کابینه شاه تبدیل کرد. این ماجرا، نشان دهنده نفوذ و پافشاری شمس در انتخاب های شخصی اش، حتی در برابر قدرت برادرش بود.

مسئولیت های اجتماعی و سازمان های تحت ریاست شمس پهلوی

شمس پهلوی، همچون سایر اعضای خاندان سلطنتی، مسئولیت هایی در سازمان های اجتماعی و خیریه بر عهده داشت. این مسئولیت ها، در ظاهر با هدف خدمت به جامعه و بهبود وضعیت زنان و کودکان صورت می گرفت، اما اسناد تاریخی نشان می دهند که در بسیاری از موارد، این سازمان ها به ابزاری برای کسب درآمد و سوءاستفاده های مالی تبدیل شده بودند.

ریاست کانون بانوان ایران

کانون بانوان ایران در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۱۴ با هدف تربیت فکری بانوان و ترویج سبک زندگی مورد قبول خاندان پهلوی تأسیس شد. یکی از اهداف اصلی و اعلامی این کانون، مبارزه با چادر و ترویج کشف حجاب در جامعه بود. شمس پهلوی ریاست این کانون را بر عهده داشت و از طریق آن به دنبال کسب وجهه برای خود و خاندان پهلوی بود. در ظاهر، این سازمان ها مأموریت هایی نیکوکارانه و اجتماعی داشتند، اما حسین فردوست در خاطرات خود به صراحت می نویسد که این کانون ها، از جمله کانون بانوان، اغلب به مراکز سوءاستفاده و کسب درآمد تبدیل می شدند. او به صراحت ذکر می کند که شمس پهلوی نیز، همانند سایر خواهران و برادران محمدرضاشاه، ریاست ده ها سازمان خیریه و غیره را بر عهده داشت که در حقیقت بستری برای سوءاستفاده های مالی و صرف بودجه آنها در سفرهای شخصی خارجی و هزینه های گزاف از بیت المال بودند. این واقعیت تلخ، نشان دهنده تضاد عمیق میان اهداف اعلامی و عملکرد واقعی نهادهای تحت نظارت خاندان پهلوی بود.

سازمان های خیریه و عام المنفعه

علاوه بر ریاست بر کانون بانوان، شمس پهلوی مسئولیت چندین نهاد و سازمان دیگر را نیز بر عهده داشت که در ظاهر ماهیتی خیریه و عام المنفعه داشتند. از جمله این سازمان ها می توان به «بنیاد نیکوکاری شمس» اشاره کرد که به اصطلاح به امور درمان افراد کم بضاعت مشغول بود. همچنین، «جمعیت حمایت از حیوانات» و «جمعیت کودکان کر و لال» نیز از دیگر سازمان هایی بودند که بنا به دستور خود شمس پهلوی شکل گرفته بودند.

با وجود ادعاهایی مبنی بر اداره این سازمان ها با سرمایه شخصی شمس، اسناد نشان می دهند که بودجه این نهادها عمدتاً از طریق وادار کردن نخست وزیر، وزرا، و معاونین آن ها به پرداخت مبالغی به این سازمان ها تأمین می شد. این مبالغ، بدون آنکه هزینه ای واقعی در زمینه های مورد ادعا صرف شود، به ثروت اندوزی بیشتر شمس و خرج آن در سفرهای خارجی و امور شخصی او می انجامید. این سوءاستفاده ها، تصویری تیره از نیت پشت پرده این فعالیت های به ظاهر خیرخواهانه را نمایان می سازد و نشان می دهد چگونه از پوشش نیکوکاری برای انباشت ثروت شخصی استفاده می شد.

جمعیت ادبی

یکی دیگر از جنبه های زندگی شمس پهلوی، تشکیل «جمعیت ادبی» بود که به صورت محافل خصوصی برگزار می شد. مدعوین این محافل به ظاهر ادبی، عمدتاً دوستان نزدیک شمس و مهرداد پهلبد، به همراه جوانان تحصیل کرده غربی و جویای نام و قدرت بودند. این افراد، در این جمع ها راهی برای نفوذ به مقامات بالا و کسب موقعیت های بهتر در سلسله مراتب قدرت می یافتند. این محافل، بیش از آنکه به اهداف ادبی واقعی بپردازند، به بستری برای شبکه سازی، زد و بند، و استفاده از روابط برای پیشبرد اهداف شخصی تبدیل شده بودند. فعالیت های این جمعیت ادبی، نمونه ای دیگر از شیوه های غیررسمی اما مؤثر شمس پهلوی برای گسترش نفوذ و بهره برداری از موقعیت خود برای منافع شخصی و اطرافیانش بود.

شمس پهلوی، شخصیتی که کمتر در کانون توجه سیاسی قرار داشت، اما از طریق سازمان های به ظاهر خیریه و محافل اجتماعی، امپراتوری مالی خود را بنا نهاد و از هر فرصتی برای ثروت اندوزی بهره برد. این رفتارها، عمق فساد و سوءاستفاده از قدرت در دربار پهلوی را به روشنی نشان می دهد و چهره ای متفاوت از شاهزاده ای که کمتر دیده می شد، اما بیش از حد از ثروت و نفوذ خود استفاده می کرد، ترسیم می کند.

امپراتوری ثروت شمس پهلوی: شیوه های مال اندوزی

شمس پهلوی، برخلاف خواهرش اشرف، بیشتر به امور مالی و کسب ثروت علاقه نشان می داد. او با بهره گیری از جایگاهش در خاندان سلطنتی و نفوذی که داشت، به روش های مختلفی به جمع آوری مال و اموال پرداخت. این شیوه ها، اغلب غیرقانونی و مبتنی بر سوءاستفاده از موقعیت بود که اسناد تاریخی به تفصیل به آن ها اشاره کرده اند.

تجارت الماس و سنگ های قیمتی

یکی از نخستین فعالیت های تجاری شمس پهلوی، تجارت الماس و سنگ های قیمتی بود. این فعالیت حتی در زمان تبعید رضاشاه در جزیره موریس آغاز شد. شمس که همراه پدرش به تبعید رفته بود، با موافقت و کمک رضاشاه در آنجا به این تجارت روی آورد. اسناد زیادی در آرشیوها وجود دارد که حاکی از قصد شمس برای تجارت در منطقه جنوب آفریقا است. پس از بازگشت به تهران، او به تجارت الماس، برلیان و سایر سنگ های قیمتی ادامه داد. رضاشاه نیز از این اقدام او استقبال می کرد. پس از تغییر محل اقامت رضاشاه به ژوهانسبورگ، اشرف پهلوی نامه هایی از شمس برای پدرش برد که در آن ها درخواست خرید الماس و ارسال آن ها به تهران مطرح شده بود. رضاشاه، حتی با وجود وضعیت مزاجی نامساعدش، نامه ای نوشت و قول داد که الماس های درخواستی را از طریق اشرف به دست شمس برساند. با مرگ رضاشاه و به دلیل سختی سفر به جنوب آفریقا، تجارت الماس شمس به پایان رسید و او به سراغ راه های درآمدی دیگر رفت.

تجارت خودرو

باور عمومی این است که تجارت الماس اولین فعالیت تجاری شمس بوده، اما اسناد تاریخی نشان می دهد که او حتی پیش از آن، در دوران رضاشاه، به تجارت اتومبیل مشغول بوده است. بین سال های ۱۳۱۷ تا ۱۳۱۹، بیش از ۱۰ دستگاه اتومبیل از انواع مختلف برای شمس وارد کشور شده بود. این تعداد خودرو، بیش از نیاز شخصی او و دفترش بود و احتمالاً بخش عمده آن در بازار سیاه آن دوران ایران به فروش می رسیده است. علاوه بر این، شمس از پرداخت بدهکاری به سازمان ها و شرکت هایی که بهای اتومبیل را پرداخت کرده بودند، شانه خالی می کرد و یا خودروها را با قیمت های گزاف به سازمان ها و افراد خاص می فروخت. این رویه غیرقانونی واردات و فروش خودرو با استفاده از معافیت های گمرکی، در زمان محمدرضاشاه نیز به حجم گسترده تری ادامه یافت و شایعات بسیاری علیه خاندان پهلوی و دربار ایجاد کرد. این شایعات تا جایی پیش رفت که محمدرضاشاه مجبور به صدور دستورالعمل برای محدودیت ورود خودرو برای نزدیکانش شد؛ به این ترتیب که هر یک از شاهزادگان تنها مجاز به وارد کردن سه دستگاه خودرو با معافیت گمرکی در سال بودند. با این حال، اسناد نشان می دهند که شمس پهلوی، حتی پس از این دستورالعمل، با ترفندهای مختلف، تعداد بیشتری خودرو وارد می کرد و به سودهای کلان دست می یافت.

تصرف اراضی و املاک

یکی از اصلی ترین شیوه های مال اندوزی شمس پهلوی، تصرف گسترده اراضی و املاک در نقاط مختلف ایران بود. این زمین ها یا متعلق به مردم عادی بودند و یا املاک دولتی که او بدون پرداخت وجهی و با اعمال نفوذ آن ها را به تملک خود درمی آورد. بارزترین نمونه این تصرفات، روستای «شورقشلاق» بود که بعدها به «مهرشهر» تغییر نام یافت. تا پیش از اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۱، شمس حدود سه هزار هکتار از اراضی روستای مهرشهر را در اختیار داشت. پس از اصلاحات ارضی، او دو هزار هکتار از مرغوب ترین اراضی را برای خود نگه داشت و تنها هزار هکتار را به روستاییان فروخت. در بخشی از این اراضی، او کاخ معروف خود، یعنی کاخ مروارید را با بیش از ۱۱۰ هکتار بنا کرد. مابقی زمین ها نیز به تدریج به فروش می رسید و تنها در یک مرحله، در سال ۱۳۵۰، مبلغ ۸۰۰ میلیون تومان (که در آن زمان رقم نجومی به حساب می آمد) عاید شمس شد. اما او برخلاف وعده هایش به خریداران، تعهدات خود را در قبال تأمین امکانات رفاهی برای محل ایفا نکرد و این امر باعث اعتراضات گسترده مردم و شکایت آن ها به ساواک شد. این اقدامات، تصویری روشن از بی اعتنایی او به حقوق مردم و سوءاستفاده از قدرت برای منافع شخصی را به نمایش می گذارد.

کارخانجات و سرمایه گذاری های اقتصادی

شمس پهلوی با ثروت هنگفتی که از فروش زمین های مهرشهر و سایر فعالیت های پول ساز به دست آورده بود، اقدام به سرمایه گذاری های گسترده در بخش های مختلف اقتصادی کرد. او ده ها کارخانه و کارگاه تولیدی، فروشگاه و … احداث کرد که سودهای کلانی به جیب او سرازیر می کرد. از مهم ترین شرکت ها و کارخانه های تحت مالکیت شمس می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • تصفیه شکر اهواز
  • لبنیات پاک
  • قند دزفول
  • باغداری گل چشمه
  • سازمان زراعی مهرشهر
  • سردخانه های مختلف در مهرشهر و گرگان
  • شرکت مهر ساختمان
  • شرکت آلوم پارس
  • شرکت دامداران ایران و اسکاتیش
  • شرکت آب میوه و مربا
  • شرکت دامپروری

علاوه بر این سرمایه گذاری های بزرگ، بخشی از ثروت او صرف فعالیت های کم هزینه تر مانند رستوران، پمپ بنزین و سوپرمارکت ها نیز می شد. این حجم وسیع از فعالیت های اقتصادی، نشان دهنده ابعاد گسترده امپراتوری مالی شمس پهلوی بود که با اتکا به نفوذ و روابط درباری شکل گرفته بود.

اعمال نفوذ و باندبازی

سوءاستفاده از موقعیت و اعمال نفوذ، جزء لاینفک فعالیت های مالی شمس پهلوی بود. در کتاب «سقوط شاه» آمده است که شمس با اعمال نفوذ موفق شد مسیر بزرگراه تهران-کرج را به گونه ای منحرف کند که از میان املاک او بگذرد. این تغییر مسیر، ارزش زمین های او را چند برابر افزایش داد و او توانست آن ها را به بهایی گزاف به خریداران سرشناس بفروشد. این اقدام، نمونه ای آشکار از استفاده ابزاری از نفوذ سیاسی برای کسب سودهای کلان اقتصادی بود.

گرفتن امتیازات و موافقت های اصولی تجاری و تولیدی از طریق اعمال نفوذ، از دیگر روش های شمس برای کسب ثروت بود. در یکی از اسناد مربوط به او، علینقی سعید انصاری، رئیس پیشکاری شمس، در مکاتبه ای از رم به شمس، در پاسخ به اتهام اختلاس، به اقدامات غیرقانونی خود برای گرفتن امتیاز کارخانه آلومینیم سازی اشاره می کند. او توضیح می دهد که چگونه توانسته است مجوز قانونی که برای فرد دیگری صادر شده بود را از طریق کانال های مختلف لغو کند و مجوز تأسیس کارخانه را به نام شمس دریافت نماید. زد و بند با اشخاص و باندهای واردکننده یا خارج کننده اشیای عتیقه، و دریافت رشوه از آن ها، از دیگر کانال های درآمدی شمس بود. فریده دیبا در خاطراتش می نویسد که شمس مبالغ هنگفتی از واردکنندگان اشیای گران بها، طلا، جواهرآلات و کالاهای پرقیمت دریافت می کرد. این سرمایه داران در ازای پرداخت باج به او، کالاهای خود را به عنوان اقلام دربار شاهنشاهی وارد کشور می کردند و از هرگونه بازرسی و مالیات معاف بودند. اخذ وام های کلان از بانک ها بدون بازپرداخت اصل و سود آن ها، خرید اقساطی جواهرآلات و اشیای گران قیمت از خارج و عدم پرداخت اقساط، و حتی عدم پرداخت چندماهه حقوق کارمندان و کارکنان شرکت ها و کارخانجاتش، از دیگر نمونه های اقدامات شمس بود که به افزایش هرچه بیشتر ثروت او منجر می شد.

سبک زندگی اشرافی و ولخرجی های بی حدوحصر

شمس پهلوی، با ثروت بی حساب و کتابی که از راه های مختلف به دست آورده بود، سبک زندگی فوق العاده اشرافی و ولخرجانه ای داشت. زندگی او مملو از تجملات و ریخت وپاش هایی بود که از حد تصور فراتر می رفت و اسناد تاریخی جزئیات تکان دهنده ای از این ولخرجی ها را فاش می سازند.

کاخ ها و ویلاهای متعدد

شمس پهلوی، صاحب کاخ ها و ویلاهای متعددی در داخل و خارج از کشور بود که شهرت جهانی داشتند. هزینه های ساخت و نگهداری این کاخ ها سرسام آور بود و حتی مصالح ساده ای چون سرامیک نیز از خارج وارد می شد. یکی از مشهورترین قصرهای او، کاخ مروارید واقع در مهرشهر کرج بود. اسناد، صورت هزینه های این کاخ را به شرح زیر آورده اند: هزینه نقشه کشی ساختمان یک میلیون و چهارصد هزار تومان، هزینه ساختمان ۱۴ میلیون تومان، دکوراسیون هشت میلیون تومان، محوطه سازی سه میلیون تومان، آسفالت قرمز و سنگ مرمر هر کدام یک میلیون تومان، و دو دستگاه موتور آب و یک حلقه چاه ۸۰۰ هزار تومان. این ارقام در زمان خود، به شدت نجومی بودند و نشان از بذل و بخشش بی اندازه در ساخت این عمارت داشتند.

علاوه بر کاخ مروارید، کاخ نوبهار نیز از دیگر اقامتگاه های مجلل شمس بود که مخارج سالانه اش حیرت آور بود. اعتبار تأمین شده برای آن ۳۲۵ میلیون تومان و اعتبار قرارداد ۱۶۰ میلیون تومان بود. بابت لوازم منزل ۱۰ میلیون تومان پرداخت شده بود و کل پرداختی به ۱۷۰ میلیون تومان می رسید. باقی مانده اعتبار نیز ۵۵ میلیون تومان بود. شمس علاوه بر این اقامتگاه های باشکوه در ایران، چندین ویلای بزرگ و مجلل در خارج از کشور نیز داشت که از جمله آن ها می توان به ویلای واشنگتن، ویلای پاریس، و ویلای کالیفرنیا اشاره کرد. این کاخ ها و ویلاها، نمادی از ولخرجی های بی حدوحصر و زندگی افسانه ای او بودند که با ثروت ملت ایران بنا شده بودند.

واردات مایحتاج غذایی

اسناد مربوط به شمس پهلوی، روایت گر واردات مایحتاج غذایی از خارج کشور هستند. جالب اینجاست که این رویه واردات مواد غذایی، نوشیدنی ها، و میوه ها برای شمس، به سال ۱۳۱۶ بازمی گردد و نشان دهنده شروع زودهنگام این عادت اشرافی است. یکی از اسناد موجود، مکاتبه ای از وزیر دربار شاهنشاهی، آقای قدس نخعی، را نقل می کند که در آن از گمرک تهران خواسته شده است تا ۲۱ کارتن کنسرو جهت کاخ والاحضرت شاهدخت شمس پهلوی، که از انگلستان رسیده بود، با بخشودگی از حقوق و عوارض گمرکی ترخیص و تحویل داده شود. این اقدام، نشان دهنده استفاده از موقعیت درباری برای معافیت های گمرکی و تأمین نیازهای روزمره زندگی از خارج کشور بود، حتی برای اقلامی که می توانست در داخل کشور تأمین شود. این رویه، علاوه بر نشان دادن ولخرجی، نمادی از بی اعتنایی به تولیدات داخلی و اتکا به منابع خارجی برای ابتدایی ترین نیازها بود.

علاقه افراطی به حیوانات خانگی

شمس پهلوی علاقه عجیبی به نگهداری حیوانات خانگی، به ویژه سگ ها و گربه ها داشت. اکثر این حیوانات از خارج کشور خریداری می شدند و او در مسافرت هایش، همیشه آن ها را با خود به این طرف و آن طرف می برد. ولخرجی و افراط در این زمینه تا جایی بود که وقتی با هواپیما سفر می کرد، معمولاً یک یا دو ردیف صندلی هواپیما را برای تأمین آسایش سگ های همراهش اختصاص می داد. این رفتارها، حتی محمدرضاشاه را نیز متعجب و گاهی مورد سرزنش قرار می داد. اسدالله علم در خاطراتش نقل می کند که شاه یک بار در مورد شمس به او گفته بود: «متاسفانه باید بگویم که این را هم باید حمل بر خودپسندی احمقانه وی کرد که با همراهانش ده سگ و دو برابر همین تعداد گربه به این طرف و آن طرف آمریکا جولان می دهد.» این ولخرجی بی اندازه در نگهداری حیوانات خانگی، یکی دیگر از جنبه های سبک زندگی بی حدوحصر شمس پهلوی و بی اعتنایی او به هزینه ها بود.

سفرهای پرهزینه و بی هدف

سفرهای متعدد و پرهزینه شمس پهلوی به مقاصد مختلف خارجی، بخش دیگری از سبک زندگی اشرافی او بود. اسناد موجود، حاکی از سفرهای دوره ای او و همراهانش هستند که اغلب با هزینه های سنگین دربار ایران یا به بهانه سفرهای مأموریتی از بودجه سازمان هایی مانند شیر و خورشید سرخ پرداخت می شدند. این سفرها غالباً بی هدف و تنها برای تفریح و خوش گذرانی صورت می گرفتند. برای مثال، در سندی از وزارت دربار شاهنشاهی آمده است که «والاحضرت شاهدخت شمس پهلوی برای یک دیدار یک ماهه به اتفاق همراهان ذیل…» این نشان می دهد که این سفرها نه تنها برای خود شمس، بلکه برای تعداد زیادی از همراهان او نیز برنامه ریزی می شدند و هزینه های گزافی را به بیت المال تحمیل می کردند. تکرار این سفرهای بی مورد و تأمین هزینه های آن ها از بودجه دولتی یا بودجه سازمان های خیریه، نشان دهنده بهره برداری کامل از جایگاه سلطنتی برای تأمین یک زندگی لوکس و بی دغدغه بود.

خرید های بی اندازه

شمس پهلوی، با وجود اینکه علاقه چندانی به امور سیاسی از خود نشان نمی داد، به شدت مادی و پول پرست بود. او به همه چیز علاقه داشت و از همه چیز به اندازه بی نهایت طلب می کرد. این خصلت، او را به یک خریدار سیری ناپذیر تبدیل کرده بود. برای مثال، در کاخ مهرشهر او چندین هزار دست لباس داشت و یا یک کلکسیون کفش داشت که تعداد آن ها به بیش از سه هزار جفت می رسید. این حجم از لباس و کفش، نه تنها نشان دهنده ثروت او بود، بلکه به تمایل شدید او به تجمل گرایی و افراط در خرید اشیای لوکس اشاره داشت.

جواهرآلات شمس نیز یکی دیگر از زمینه های اصلی هزینه کرد او بود. با درآمدهای کلانی که از فعالیت های اقتصادی به جیب می زد، بخش بزرگی از آن را صرف خرید انواع و اقسام جواهرآلات گران قیمت می کرد. صورت ریز جواهرات خریداری شده شمس در سال ۱۳۴۹، پانزده میلیون تومان، در سال ۱۳۵۰، بیست میلیون تومان، و در سال ۱۳۵۱، بیست و پنج میلیون تومان ذکر شده است. در سندی دیگر، ارزش جواهرات شمس در سال ۱۳۵۴ حدود هفت میلیون دلار ثبت شده است. این ارقام نجومی، تصویری روشن از سبک زندگی پرهزینه و بی حدوحصر شمس پهلوی را ارائه می دهد و نشان می دهد که چگونه ثروت ملت ایران، صرف تجمل گرایی و رفاه بی دغدغه یکی از اعضای خاندان سلطنتی می شد.

فرار از ایران و سرانجام

با اوج گیری طوفان انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، بسیاری از پروژه های اقتصادی و سرمایه گذاری های شمس پهلوی متوقف شد. او که دیگر قادر به ادامه فعالیت های مالی گسترده خود در ایران نبود و اوضاع کشور را به شدت متلاطم می دید، تصمیم به ترک وطن گرفت. این تصمیم، در حالی گرفته شد که نشانه های فروپاشی رژیم پهلوی به وضوح نمایان بود و بسیاری از اعضای خاندان سلطنتی و نزدیکان آن ها در حال خروج از کشور بودند.

شمس پهلوی و همراهانش در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۷، تنها دو روز پس از واقعه جمعه خونین تهران، کشور را ترک کردند و به مقصد ایالات متحده آمریکا پرواز کردند. او سال های پایانی عمر خود را در آمریکا گذراند. سرانجام، شمس پهلوی در سال ۱۳۷۴ در سن ۷۸ سالگی درگذشت. به دلیل گرویدن او به آیین مسیحیت در طول زندگی اش، مراسم دفن او نیز طبق اصول و آیین مسیحی برگزار شد و پیکرش به خاک سپرده شد. پایان زندگی او در تبعید، نشان دهنده سرنوشت محتوم بسیاری از اعضای خاندان پهلوی بود که پس از انقلاب، مجبور به ترک کشور و زندگی در خارج از مرزها شدند.

اهمیت کتاب و نقش اسناد در روشن گری تاریخی

کتاب «شمس پهلوی: زنان دربار به روایت اسناد» انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، اثری بی بدیل و روشنگر در زمینه تاریخ معاصر ایران است. اهمیت این کتاب در درجه اول به مستند بودن اطلاعات آن بر پایه اسناد رسمی ساواک و دیگر نهادهای حکومتی دوران پهلوی بازمی گردد. در دورانی که روایت های تاریخی غالباً تحت تأثیر دیدگاه های شخصی یا ملاحظات سیاسی قرار می گیرند، این کتاب با تکیه بر اسناد موثق، تصویری واقع بینانه و کمتر سانسور شده از دربار پهلوی و به ویژه زندگی شمس پهلوی ارائه می دهد.

این اسناد، نه تنها جزئیات زندگی اشرافی و ولخرجی های او را فاش می سازند، بلکه به شیوه های گسترده مال اندوزی، سوءاستفاده از قدرت، و فساد مالی در بالاترین سطوح حاکمیت اشاره می کنند. از تجارت غیرقانونی خودرو و الماس گرفته تا تصرف اراضی و تأسیس کارخانجات با استفاده از نفوذ، تمامی این موارد با تکیه بر اسناد معتبر بیان شده اند. این کتاب به خواننده اجازه می دهد تا با دیدی منتقدانه به تاریخ نگاه کند و به جای پذیرش روایت های کلیشه ای، خود به تحلیل و قضاوت بر اساس مدارک بپردازد. از همین رو، مطالعه کامل این کتاب برای هر پژوهشگر یا علاقه مندی که به دنبال درک عمیق تر از پیچیدگی های تاریخ معاصر ایران و ابعاد پنهان دربار پهلوی است، توصیه می شود. این اثر، به معنای واقعی کلمه، نقش اسناد را در روشن گری تاریخی و پرده برداری از حقایق ناگفته به نمایش می گذارد.

مطالعه اسناد تاریخی، نه تنها واقعیت های گذشته را آشکار می سازد، بلکه درسی برای نسل های آینده است تا از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری شود. کتاب شمس پهلوی: زنان دربار به روایت اسناد گنجینه ای از این عبرت هاست.

نتیجه گیری

کتاب «شمس پهلوی: زنان دربار به روایت اسناد» به روشنی نشان می دهد که شمس پهلوی، با وجود عدم علاقه علنی به امور سیاسی، شخصیتی قدرتمند در پشت پرده اقتصاد و اجتماع دوران خود بود. زندگی او که از تولد در کانون سلطنت آغاز شد و تا مرگ در تبعید ادامه یافت، با ده ها داستان از مال اندوزی، سوءاستفاده از موقعیت، و زندگی اشرافی بی حدوحصر گره خورده است. او با تغییر دین به مسیحیت، ازدواج های پرحاشیه، و ریاست بر سازمان های به ظاهر خیریه که در عمل بستری برای کسب ثروت بودند، ابعاد پیچیده ای از شخصیت خود را نمایان ساخت.

اسناد تاریخی ارائه شده در این کتاب، به وضوح نشان می دهند که چگونه شمس پهلوی از طریق تجارت الماس و خودرو، تصرف گسترده اراضی، تأسیس کارخانجات متعدد، و اعمال نفوذ گسترده در سیستم های دولتی، امپراتوری مالی عظیمی برای خود دست و پا کرد. ولخرجی های او در ساخت کاخ های مجلل، واردات مایحتاج غذایی از خارج، علاقه افراطی به حیوانات خانگی، و سفرهای پرهزینه، تصویری از بی بندوباری مالی در بالاترین سطوح قدرت را به نمایش می گذارد. در نهایت، با اوج گیری انقلاب اسلامی، فعالیت های اقتصادی او متوقف شد و او مجبور به ترک ایران و گذراندن سال های پایانی عمر خود در آمریکا شد. این کتاب با تأکید بر ارزش منابع مستند، نه تنها به روشن گری ابعاد کمتر شناخته شده زندگی شمس پهلوی کمک می کند، بلکه به عنوان یک سند تاریخی مهم، در تحلیل های آتی از دوران پهلوی نقش بسزایی ایفا خواهد کرد. مطالعه این اثر، گامی مهم در درک عمیق تر سازوکارهای قدرت و فساد در تاریخ معاصر ایران است.