آخرین اخبار فیلم و سریال در تک شات
راجر دیکینز بهصورت واقعگرایانه و طبیعی و بدون فداکردن تکنیکهای فیلمبرداری، بانبوغی مثالزدنی، توانایی شکستن مرز بین نگاه کارگردان و آنچه تماشاچی باید ببیند را دارد. وی آیندهنگر بوده و در کارهای قدیم و جدید وی مشخص است که چندین سال از همنسلان خود جلوتر گام میبردارد. راجر دیکینز پیش از آنکه در میان هالیوودیها این موضوع جا بیافتد که میشود در تصاویر دست برد و با ذهن خود، تصویری که با دوربین گرفته میشود را همچون بوم نقاشی دید و دست بهقلم شد و تغییرات را بهشکلی درست و بجا و دلخواه اعمال کرد، مبتکر این تکنیک بود و درواقع وی جزو پیشگامان این حرفه بود که با آغوشِ باز، دیجیتالیزهشدن را پذیرفت و همین امر بهوی کمک کرد تصاویری حماسی، بزرگ و خیرکننده در مدیوم سینما خلق کند.
تک شات سایت خبری آموزشی است که فعالیت خود را از ۱ مهر ۱۴۰۲ شروع کرده و قدمهای نخست خود را برای افزایش سطح دانش فارسیزبانان جهان برمیدارد.
هنگامی که نام راجر دیکینز را در تیتراژ فیلم میبینیم، فضایی پیچیده و روانشناختی را انتظار میکشیم که معمولاً نور نقش زیادی ندارد و تاریکی قدرت خود را بهرخ میکشد. جالب اینجا است که دلیل این ویژگی و سبکی که دیکینز در اکثر فیلمهای خود بهآن پایبند است، «مدرسهٔ بینالمللی فیلم» بوده است که در اوایل کارش، نوع فیلمبرداری وی را آنچنان مناسب نمیدانستند و اعتقاد داشتند کارهای وی، ویژگیهای فیلمهای معمول را ندارند. راجر دیکینز، شاتِ فوقالعاده زیاد گرفته است، اما در این مطلب ده شات از بهترینهای شاتهایی که این فیلمبردار معروف و صاحب سبک سینمای هالیوود خلق کرده است را معرفی خواهیم کرد. همراه زومجی باشید.
هزارونهصدوهشتادوچهار
(1984) Nineteen Eighty-Four
کارگردان: مایکل ردفورد | بازیگران: جان هارت و ریچارد برتون
اولین شات را به فیلم «هزارونهصدوهشتادوچهار» اختصاص میدهیم که این فیلم ژانر علمی-تخیلی و تریلر سیاسی بهکارگردانی مایکل ردفورد، در سال ۱۹۸۴ اکران شد. این فیلم براساس رمان «۱۹۸۴» که یکی از معروفترین رمانهای سیاسی است و جرج اورول نویسندهٔ آن است، ساخته شد. جان هرت و ریچارد برتون بازیگران اصلی این فیلم بودند. جرج اورول در این کتاب، آیندهای را برای جامعه بهتصویر میکشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت بهدشمن و علاقهٔ شدید نسبت بهبرادر بزرگ (ناظر کبیر یا رهبر حزب با شخصیتی دیکتاتوری) وجود دارد.
در جامعهٔ تصویرشده، گناهکاران از نگاه دولت حاکم، بهراحتی اعدام شده و آزادیهای فردی و حریم خصوصی افراد بهشدت توسط قوانین حکومتی پایمال میشوند، بهنحوی که حتی صفحات نمایش در خانهها از شهروندان جاسوسی میکنند و شهروندان مجبورند همیشه با چهرهای سرشار از خوشبینی و لبخند بهاین صفحات نمایش نگاه کنند تا کوچکترین شک و تصور نادرستی که نشاندهندهٔ هرگونه نارضایتی فرد باشد، برای نمایندگان حکمرانان پشت صفحات نمایش ایجاد نشود، چرا که در غیر اینصورت مورد غضب حکمرانان قرار میگیرند. فیلم مایکل ردفورد توانست بهخوبی حسوحال رمان را بهتصویر بکشد و این امر را تا حد زیادی مدیون قاببندیهای عالی راجر دیکینز بود.
راجر دیکینز و مایکل ردفورد علاقمند بودند فیلم را سیاهوسفید بسازند، اما درنهایت حرف تهیهکننده بهکرسی نشست و فیلم رنگی شد، اما این موضوع سبب نشد کیفیت کاری دیکینز پایین بیاید و وی با همان دستورهای تهیهکننده نیز کار خود را بهبهترین شکل انجام داد. راجر دیکینز از نور کم بهره برد و از رنگ سیاه بهشکلی نقرهفام که حسی خفهکننده و غمبار بهتصاویر میداد، استفاده کرد که بعدها داریوش خنجی، فیلمبردار معروف ایرانی-فرانسوی، اعلام کرد در فیلمبرداری فیلم Se7en (هفت) از همین تکنیک بهره برده است. رنگ خاکستری با دقتی فراوان و حساسیتِ خاصی که دیکینز داشت، در هر صحنهٔ فیلم استفاده شد و وی این کارها را تنها با دوربین خود انجام داد و خبری از جلوههای ویژه نبود.
شاتِ ماندگار: اما بهشات ماندگار برسیم که شخصیت وینستون با نقشآفرینی جان هرت، در فضایی کثیف، دلمرده و گرفته روی صندلی نشسته است و دیکینز تصویر را بهتدریج وایدتر میکند تا بهاین قابِ ماندگار میرسیم و بعد تا زمانیکه در روبهروی وی باز میشود و رنگ سبز و فضایی بهشتی در ذهنش تداعی میشود، ادامه مییابد.
رستگاری در شاوشنک
کارگردان: فرانک دارابونت | بازیگران: تیم رابینز و مورگان فریمن
فیلم درام «رستگاری در شاوشنک» بهکارگردانی فرانک دارابونت و با نقشآفرینی عالی تیم رابینز و مورگان فریمن، یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی از آثار نویسندهٔ معروف آمریکایی، است. این فیلم براساس داستان کوتاهی از استیون کینگ با نام «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» ساخته شده است و در آن رابینز در نقش اندی دوفرین و فریمن در نقش الیس رد ردینگ ایفای نقش میکنند. داستان فیلم دربارهٔ اندی دوفرین، بانکدار جوانی
است که بهاتهام قتل همسر و معشوقهٔ همسرش بهزندان میافتد و ادعا میکند که بیگناه است و درتلاش است آزادی خود را بهدست آورد و شاتِ ماندگار این فیلم، مربوطبههمان لحظهٔ آزادی از زندان است. فرانک دارابونت بهشکلی زیبا، داستانی ساده را روایت میکند، روایتهای خوشآهنگ با صدای مورگان فریمن، بسیار دلنشین است و بههنر راجر دیکینز برسیم که قابها را چنان استادانه میبندد که هیچ تضادی با آن چه تماشاچی در ذهن خود تحلیل میکند، وجود ندارد و آرزوی هر کارگردانی، داشتن چنین فیلمبرداری است. هیچکدام از شاتهای راجر دیکینز تکراری و خستهکننده نیست و شاید بدین دلیل است که وی گاه اسلوب خاصی ندارد و از نظمِ ترتیبی چشمپوشی میکند. تمامی این شاتها هدفی دارند و آن هم رسیدن بهیک تصویری حقیقی از شعف و شادمانی است که زیر باران و رعدوبرق، راجر دیکینز و تیم رابینز با هم بهآن میرسد.
شاتِ ماندگار: فراری از زندان، شخصیت اندی دوفرین که تیم رابینز نقشش را فوقالعاده ایفا کرد، بعد از پشتسر گذاشتن نیم مایل در کثافت، آزادی را جلوی چشمان خود میبیند. دوربین بهپشت سر وی میرود و اندی را دنبال میکند تا جایی که اندی میایستد و پیراهن زندانش را درمیآورد و دوربینی که حال روبهروی وی قرار گرفته است، از مردی که دستانش را باز کرده و روی بهآسمان با چشمانی که باران نمیگذارد باز شوند و گویی دوباره متولد شده است، بهسوی بالا زوم-اوت میشود و حکم بارانِ تعمیددهنده را برای اندی پیدا میکند.
کارگردان: برادران کوئن | بازیگران: فرانسیس مکدورمند، ویلیام اچ میسی و استیو بوشمی
راجر دیکینز پیش از همکاری با برادران کوئن در ساخت فیلم «فارگو»، در دو فیلم «بارتون فیلنک» و The Hudsucker Proxy (وکیل هادساکر)، با آنها همکاری داشت، اما همکاری سوم دیکینز و کوئنها منجر بهشاهکاری با عنوان «فارگو» شد؛ یکی از فیلمهایی است که راجر دیکینز بهوجودش در رزومهٔ کاری خود افتخار میکند. داستان فیلم در زمستان ۱۹۸۷ روایت میشود و شخصیت جری لاندگارد یک فروشندهٔ اتومبیل در مینیاپولیس دچار مشکلات مالی شده است. شخصیت شپ پرودفوت که یک سرخپوست سابقهدار بوده و در شرکت جری تعمیرکار است، جری را بهدو تبهکار، شووالتر و گایر گریمسراد معرفی میکند تا نقشهٔ وی را عملی سازند.
جرمیبه فارگو، داکوتای شمالی رفته و آن دو را بهازای یک اتومبیل جدید و نصف هشتاد هزار دلار پول آزادی، برای گروگان گرفتن همسرش اجیر میکند. در حالیکه جری قصد دارد مقدار بیشتری را از پدر همسرش طلب کرده و بیشتر پول را برای خود بردارد. «فارگو» در شصتونهمین مراسم اسکار نامزد دریافت هفت جایزه شد و توانست دو جایزه اسکار بهترین فیلمنامهٔ غیراقتباسی و جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را بهدستآورد.
فیلم «فارگو»، برنده جایزه بفتا، جایزه بهترین کارگردانی فستیوال فیلم کن در سال ۱۹۹۶ برای برادران کوئن و چندین جایزه بینالمللی دیگر نیز شد. در مورد شخصیتها و شاتها بگوییم، برخی شخصیتهای آنقدر ابله و ساده بودند، که امیدی بهزندهماندنشان از همان ابتدا نمیرفت، اما افسر پلیس محلی مارج گاندرسون که باردار هم بود، همچون شاهین، همهچیز را تحت نظر داشت و قابهای زیادی بودند که وی در آنها حضور داشت، اما شاتِ ماندگار متعلق بهشخصیت کارل شووالتر است.
شاتِ ماندگار: فیلم «فارگو»، لوکیشنهای باب طبع دیکینز کم نداشت که بیشتر آنها در محیطی سرد و یخزده با بادهای استخوانسوز و برف و خون، تبدیل بهترکیب خوشرنگ و خشن و امضای این فیلم و بعدتر سریال آن شد.
استیو بوشمی که نقش شخصیت کارل شووالتر را ایفا کرد، با آن صورت از ریختافتاده که با طنز کوئنها، خندهدار هم بهنظر میرسد، با آن تیغ موکتبری که نقش برفپاککن و یخشکن را دارد، سعی میکند کیف حاوی پول را در بهشکلی مبتذل و دردآور، در دشتی از برف، پنهان کند؛ کیفی که در سریال «فارگو»، سرانجامش مشخص میشود. راجر دیکینز مشقتی را که شخصیت کارل شووالتر برای این کار تحمل میکند، بهخوبی از همان درون ماشین که دستمالِ زخم صورت خود را تازه میکند، بهتصویر میکشد و بعد در برف دویدن شووالتر را با دوربین دنبال میکند و بعد هم نوبت بهکندن میرسد و درنهایت دوربینی که بهدریچهٔ چشم شووالتر میرود که آیا امیدی بهدوباره پیدا کردن این محل است؟
کاندان
(Kundun (1997
کارگردان: مارتین اسکورسیزی | بازیگران: تنزین سارونگ، تنزین یشی و تلکو کانگا
فیلمی زندگینامهای و حماسی «کاندان» بهکارگردانی ، محصول سال ۱۹۹۷ و براساس زندگی و نوشتههای دالایی لامای چهاردهم، سیاستمدار و پیشوای معنوی تبعیدشده از تبت، ساخته شده است. این فیلم در چهار رشته بهترین فیلمبرداری، بهترین طراحی لباس، بهترین تنظیم دکوراسیون و بهترین موسیقی متن، نامزد جایزه اسکار شد و یکی دیگر از نامزدیهای پرشمار راجر دیکینز مربوطبهاین فیلم و همکاری با مارتین اسکورسیزی میشود.
شاتِ ماندگار: آخرین شاتِ فیلم اسکورسیزی بهشکلی عجیب و جذاب، شاتی منعکسی بود از مردی جوان که رشته کوههای هیمالیا را با تلسکوپ رصد میکند، بهدنبال خانهاش میگردد و در دل آرزوی بازگشت دارد. این شات استعارهای زیبا از زندگی کارگردان فیلم نیز هست که تمام عمر را بهدنبال پیدا کردن و ساختن مکانهایی با بُعدی معنوی و انسانی کرده است. شاتِ زیبایی که راجر دیکینز گرفت، از اتاق شخصیت اصلی داستان شروع میشود که تلکسوپ خود را برمیدارد و در فضای بیرون اتاق، رو بهمنظرهای زیبا میگذارد و دوربینِ دیکینز بهآرامی از نوک تلسکوپ بهدور آن میچرخد و از دریچهٔ نگاه دالایی لامای، روی زیباترین واقعیتِ دستنیافتنی که همچون تصاویر منظرهٔ کارتهای پستال شده است، کار خود را تمام میکند.