ادبیات سَده اخیر مدیون تهران است!

علی محمد مؤدب می گوید: اگرچه شاعران ۴ دهه اخیر از بچه های شهرستان بودند اما در تهران شعر جدی گفتند و از این منظر باید متوجه نقش و اهمیت تهران در فرهنگ و ادبیات مان باشیم.

به گزارش سرگرمی برای همه به نقل از روابط عمومی برنامه اولین شب شعر «شب های تهران» عصر روز گذشته (چهارشنبه ۱۸ آنلاین) با اجرای رضا زنگنه و تک نوازی ایمان جمشیدی در خانه موزه نیما برگزار شد.

در ابتدای این نشست رضا زنگنه شاعر و مجری این شب شعر که توسط مرکز ارتباطات و امور بین الملل شهرداری تهران مدرسه سه نقطه و همراهی سازمان زیباسازی شهر تهران برگزار شد گفت: دلمان می خواست در خانه نیما -و در مجاورت خانه سمین و جلال- دور هم جمع شویم و در یکی از میراث مهم فرهنگی و ادبی شهر مقداری توجه مان را به این داشته ها بیشتر کنیم. خیلی اوقات رویدادهای ادبی جلسات نشست ها و همایش ها به نوعی براساس مسائل زمان مند و مناسبتی برگزار می شود که ارزشمند است. گاهی هم جلسات مستمر است؛ اما به بهانه یک موضوع و شهر و مشترکات فرهنگی و اجتماعی مان گاهی می توانیم کنار هم جمع شویم و کنار این گفت وگوها ذوق خودمان را در خطوط موازی و مشابه به اشتراک بگذاریم.

او با بیان اینکه موضوع نشست ما تهران است عنوان کرد: در این جلسه در خدمت شاعران عزیز و استادان گرامی از نسل های مختلف و با ذوق های مختلف و سبک های مختلف هستیم. امیدواریم این برنامه آغازی برای کارهای ارزشمندی باشد که دست پُرتری را برایمان در شناخت فرهنگ و ادبیات روز و بزرگان و مفاخر فرهنگی و ادبی معاصر که کمترشناخته شده اند داشته باشد.

تهران شهر کریمی است

در ادامه سید اکبر میرجعفری شاعر به جایگاه دعوت شد و با این سروده آغازگر جلسه شد.

این محله خرابه های عمود/ آن طرف از مصیبت آباد است/ آی تهران! تناور غمگین/ پس کجای تو بـِهجَت آباد است؟/ شهر چندان که رو به بالا رفت/ کوچه های اصالتش گم شد/ ری پدر جد باستانی تو/ خانه در خانه می رود از یاد/ من امیدم به انقراض شماست/ آی سلول های بی بنیاد

او درپاسخ به اینکه آیا باید نسبت به تهران سرستیز داشت یا اینکه شاعران کمتر به آن پرداخته اند عنوان کرد: من دقیقا این جمله را از یک راننده تاکسی شنیدم که جمله درست و حکیمانه ای بود که می گفت «تهران شهر بسیار کریمی است؛ آدم ها از نقاط مختلف ایران به تهران می آیند و کار پیدا می کنند و زندگی شان تامین می شود. کمتر کسی است که در تهران نمی تواند زندگی ش را اداره کند. در واقع معاش این افراد و خانواده ها در این شهر جور می شود»؛ من فکر می کنم اتفاقاً این تعبیر راننده تاکسی که تهران شهر کریمی است واقعا تعبیر بسیار درستی است و ما تقربیا کمتر کسی را می شناسیم که علیرغم اینکه ما مقداری از غربت تهران می نالیم به تهران آمده باشد و زندگی او بدتر شده باشد. 

سپانلو نگاه فراقبیله ای داشت

حمیدرضا شکارسری شاعر دیگری بود که در این جلسه به شعرخوانی پرداخت.

در ادامه محسن فرجی نویسنده و ناشر با اشاره به سخنانی از محمدعلی سپانلو شاعر اهل تهران گفت: من از ابتدای سال ۱۳۸۵ تا نیمه سال ۱۳۸۶ هر هفته به منزل زنده یاد سپانلو می رفتم و با ایشان گفت وگو می کردم که نتیجه آن کتاب «محمدعلی سپانلو» شد که در نشر ثالث چاپ شد. 

او با تاکید براینکه سپانلو اهل خودبزرگ دیدن و جمع کردن شاگرد و مُرید نبود گفت: ایشان بسیار با این نگاه های قومی و قبیله ای و محفل هایی که برمبنای ادبیات شکل نگرفته و بیشتر مبنای آن رفاقتی است مخالف بود. در نگاه من سپانلو همیشه یک انسان جوان و پرنشاط و پویا بود که اصلا احساس نمی کردم با کسی روبه رو هستم که سن و سالی از او گذشته است با اینکه دانش بسیار گسترده ای درباره ادبیات معاصر ایران و جهان و ادبیات کهن داشت.

این نویسنده تاکید کرد: من در کالبد سپانلو همیشه یک انسان جوان را می دیدیم و این جوانی روح و ذهن با ایشان نکات مثبتی را به همراه داشت که هیچ وقت منجر به رضایت خاطر از خودشان و دانسته هایشان ختم نمی شد لذا همیشه مثل یک کاشف درپی جریان های ادبی نو و اتفاقات و نوشته های جدید و مخصوصا کارهای جوانان بود.

آرش شفاعی شاعر و روزنامه نگار در ادامه «تهرانِ شیرینی ست*در بارانِ نرمانرم» را خواند و سپس علی داودی به شعرخوانی پرداخت.

نیما یک انسان متعصب و دیندار بود

سپس مهدی مظفری ساوجی شاعر و نویسنده و پژوهشگر ادبی پس از خوانش شعری با بیان اینکه اهالی فرهنگ در طول تاریخ در ایران به لحاظ مالی و اقتصادی آن گونه که باید قدر ندیده اند گفت: ما وقتی به ادبیات کلاسیک خودمان مراجعه می کنیم این موضوع را می بینیم و در مقطعی به حافظ می رسیم در شعر معروف و مشهورشان می آورد؛ «فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد/  تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس». اما دقیق ترین تصویر را در این باره خاقانی دو قرن قبل از حافظ بیان کرده است «کارکرد جهان دون عجب است/ همه سوگ است و نام آن طرب است/ آنکه نادان ستور او به تک است/وآنکه دانا کمیت او عقب است/ گر فروتر نشست خاقانی/چه کند روزگار بی ادب است/ قل هو الله نیز در قرآن/زیر تبت یدا ابی لهب است».

اعتقادات عمیقاً مذهبی نیما مغفول مانده است که موجب تعجب است مگر می شود چنین فردی باورهای عمیق دینی داشته است

این شاعر با تاکید براینکه نیما هم متاسفانه در چنین بستری پرورش یافت افزود: آثاری که نیما در حوزه شعر و پژوهش و نامه ها پدید آورد در چنین شرایطی بوده است. من در کتاب «متافیزیکِ شعر» درباره این موضوعات بحث کرده ام و پیشنهاد می کنم برای شناخت نیما یادداشت های روزانه ایشان را که در انتشارات مروارید منتشر شده را مطالعه کنید.

مظفری ساوجی عنوان کرد: اعتقادات عمیقاً مذهبی نیما مغفول مانده است که موجب تعجب است مگر می شود چنین فردی که در میان اهالی شعر و ادب و حتی روشنفکران روشنفکر معرفی شده است باورهای عمیق دینی داشته باشد. وقتی یادداشت های روزانه او را مطالعه می کنیم متعجب می شویم که با یک انسان کاملا متعصب و دیندار روبه رو هستیم.

ادبیات سَده اخیر مدیون تهران است

در بخش دیگر این مراسم علی محمد مودب به شعرخوانی پرداخت و گفت: تهران به فرهنگ سَده اخیر خدمت بسیاری کرده است و تعریف انسانِ ایرانی امروز در تهران صورت گرفته است. نقش تهران این شهر بی دفاع در فرهنگ و ادبیات بی بدیل است هرچند خدمات تهران انکار شده است. به گمان من در سَده اخیر و در شعر امروز شعر تهرانی برجسته است. اخوان در تهران اخوان است. نیما در تهران نیماست.

او تهران را میزبان تمام ظرفیت های ادبی ایران خواند و عنوان کرد: در همین خانه های تهران مثل خانه نمیا و خانه جلال و خانه اخوان گفت وگوهای ادبی شکل گرفته است و این قاعده برای نسل شاعران انقلاب هم تکرار شد. در مجموعه شاعران ۴ دهه اخیر اگر از بچه های شهرستانی بودند اما در تهران شعر جدی گفتند و از این منظر باید متوجه نقش و اهمیت تهران در فرهنگ و ادبیات مان باشیم.

 «شب های تهران» پنج شنبه و جمعه ۱۹ و ۲۰ مهرماه از ساعت۱۷:۳۰ به نشانی دزاشیب خیابان رمضانی کوچۀ سیمین دانشور خانۀ نیما یوشیج با دو برنامه شب روایت و شب طنز میزبان عموم علاقه مندان به فرهنگ و ادب فارسی خواهد بود.

انتهای پیام